بریدههایی از کتاب آشپزی برای پیکاسو
۳٫۹
(۶۸)
در تمام مدتی که میتوانی خلق کن، قبل از آنکه ارتش مرگ تو را تسخیر کند...
zohreh
هیچکس نمیتواند بدون نابودکردنِ چیزی ارزشمند، چیز دیگری را خلق کند.
zohreh
افسانهای را که یک بار یک دلال آلمانی دربارهٔ آندینها به او گفته بود به خاطر آورد: آنها پریهای افسانهای هستند که اگر با انسان ازدواج کنند، جاودانگیشان را از دست میدهند اما صاحب روح میشوند.
zohreh
او بعد از هر خاطرخواهی به این نتیجه میرسید که: «زنها یا الههاند یا پادری.»
zohreh
پیکاسو در این مدت و برای اولین بار در زندگیاش دست از نقاشیکشیدن برداشته بود. او در آن ماهها نمرد، اما در حقیقت چندان زنده هم نبود-بیشتر شبیه به مردی بود که زیر تیغهای درحالنوسان بسته شده بود که آهسته و غژغژکنان به او نزدیک و نزدیکتر میشد تا اینکه درنهایت او را تکهتکه میکرد و میکشت.
zohreh
عشق من جلوی قربانیشدن اون رو نگرفت. انگار هرچیزی که فکر میکردم توی زندگیم مهمه الان آمادهٔ تصاحبشدنه.
zohreh
عشق رو فقط جایی پیدا میکنی که بتونی با شجاعت حقیقت رو ببینی.
zohreh
این دختر یا روی پای خودش میایسته یا فنا میشه؛ تنها به تواناییها و خواستههای خودش برای نجاتیافتن بستگی داره.
zohreh
من مثل جنگجویی بودم که مدتی طولانی مشغول کاری شاق بوده اما ناگهان به او گفته بودند جنگ تمام شده است. احساس میکردم در چنین روز گرمی، بیاختیار میلرزم، تا جاییکه حتی به رعشه افتاده بودم. چشمهایم از اشک شوق میسوخت.
zohreh
پیکاسو چیزی بیشتر از صرفاً یک تصویر را خلق کرده بود؛ او شادی و تراژدیِ کاملاً ازلی از تمام دختران امیدوار جوان را با رنگ مجسم کرده بود.
zohreh
«باید اسمش رو سِلین بذارید، سلین یعنی الههٔ ماه.»
zohreh
«زنی که بهش عشق ورزیده شده باشه اینطوری بهنظر نمیآد.»
zohreh
پیکاسو قبلاً به او گفته بود که هیچچیز مثل یک قاب، یک نقاشی را از جلوه نمیاندازد.
zohreh
«چرا آدمهای بد همیشه برنده میشن؟»
zohreh
کسی نمیتونه در مقابل شجاعت مقاومت کنه.
zohreh
عشق موضوعی بود که تمام فیلمها و قصههای پریان و اپراها دربارهٔ آن میگفتند. مثل پرتاب خودت از یک صخره، با اعتماد به دریایی که در پایین تو را در آغوش خواهد گرفت-و اگر نگرفت باید آمادهٔ مردن باشی.
zohreh
«وقتی مسنتر میشی رابطهٔ عاشقانه ناپختهتر میشه، چون هرکی فرصت کمتری داره.»
zohreh
آدمها لزوماً مجبور نیستن اعتماد تو رو بهدست بیارن. بالاخره، اعتماد یه انتخابه که ما میکنیم. ما تصمیم میگیریم، من انتخاب میکنم که به این یکی اعتماد کنم. گاهیاوقات فقط باید دل رو به دریا بزنی.
zohreh
«فکر میکنم چیزی که تو واقعاً دنبالش هستی آدمیه که بتونی بهش اعتماد کنی.»
zohreh
باید یاد بگیری که نگران نباشی. اگه قلبت آرامش بیشتری داشته باشه، ممکنه خیلی بیشتر از اونی که انتظارش رو داری زندگی کنی.
zohreh
حجم
۴۸۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۸۸ صفحه
حجم
۴۸۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۸۸ صفحه
قیمت:
۷۷,۵۰۰
۵۴,۲۵۰۳۰%
تومان