بریدههایی از کتاب آشپزی برای پیکاسو
۳٫۹
(۶۸)
«همه همیشه شهرت میخوان، اما هیچکس نمیخواد که درست کار کنه. سالها طول میکشه تا بشه یک حرفه رو یاد گرفت، هر حرفهای. با فرض اینکه کسی در وهلهٔ اول استعدادش رو هم داشته باشه.»
زهرا۵۸
ما همیشه نمیتونیم اون چیزی رو که میخوایم بهدست بیاریم، اما میتونیم یاد بگیریم که بعضی از رؤیاهامون رو قربانی کنیم تا مطمئن بشیم زندگیمون به یه مشت کابوس ختم نمیشه.»
زهرا۵۸
«ماهیگیر دانا از آب گلآلود هم ماهی میگیره.» همیشه گمان میکردم با این ضربالمثل به من دلگرمی میدهد که اگر در شرایط سخت تاب بیاوری، سرانجام برای تلاشهایت پاداش خواهی گرفت.
اما مثل بیشتر چیزهایی که مادرم به من گفته بود، معنای دیگری را نیز از این ضربالمثل برداشت میکردم: «وقتی اوضاع آشفته است و هرکسی حواسش به طوفان و موجهای متلاطم پرت شده است، تو یک فرصت فوقالعاده داری تا چیزی را که میخواهی بدون اینکه در تیررس توجه قرار بگیری بهدست بیاوری.»
زهرا۵۸
هر عکاسی یه نقاش درونش داره که منتظره به هر شکلی آزاد بشه
زهرا۵۸
تو نمیتونی بدون طوفان، آرامش داشته باشی
زهرا۵۸
گاهیاوقات آدمها بهخاطر مصیبتهای زیادی که توی زندگیشون کشیدن بدعُنق و پرخاشجو میشن، فقط برایاینکه آسیبپذیری بیش از حدشون رو از دیگران مخفی کنن.»
زهرا۵۸
برای من چهار سال طول کشید که مثل رافائل نقاشی کنم، اما یه عمر طول کشید تا مثل یه بچه نقاشی بکشم.
زهرا۵۸
تولد، مرگ را پدید میآورد و در اسپانیا بنا به عقیدهای ارواح مردگان هیچگاه کاملاً ناپدید نمیشوند. بنابراین یاد میگرفتی با آنها زندگی کنی بهجای اینکه در برابرشان مقاومت کنی و از اینکه زیادی احساساتی شوی دوری میکردی، وگرنه خدمتگزاران مرگ فکر میکردند که تو خیلی زودتر از موعد برای مردن آماده هستی.
زهرا۵۸
هیچکس نمیتواند بدون نابودکردنِ چیزی ارزشمند، چیز دیگری را خلق کند.
زهرا۵۸
«وقتی مسنتر میشی رابطهٔ عاشقانه ناپختهتر میشه، چون هرکی فرصت کمتری داره.»
زهرا۵۸
آدمها لزوماً مجبور نیستن اعتماد تو رو بهدست بیارن. بالاخره، اعتماد یه انتخابه که ما میکنیم. ما تصمیم میگیریم، من انتخاب میکنم که به این یکی اعتماد کنم.
زهرا۵۸
میدونی که پول هیچوقت واقعاً جای عشق رو پُر نمیکنه.
zohreh
میتوانم به هرکسی نگاه کنم و هیولایی که در درونش پنهان شده را پیدا کنم.
zohreh
آندین با حسادتی شدید پی برد: «او را بارها و بارها نقاشی کرده.» یک زن در تمام تجسمهایش: زن خانهدار، دخترمدرسهای، زن لَوند. تصور کن برای چنین هنرمند برجستهای آنقدر جذاب باشی!
zohreh
ساعت مچی سنگین و مردانه هنوز از گرمای دست پیکاسو گرم بود و او حس میکرد نبضش در برابر وزن آن میتپد. بهنظر میرسید ساعت تمام دقایق گذشته را که در درونش تیکتاک کرده، در خود جای داده بود؛ مثل حشرههای کوچکی که درون شیشهای در یک روز گرم تابستانی وِزوِز میکنند.
zohreh
هر لحظه به آهستگی میگذشت و بهدست فراموشی سپرده میشد... گویی این بعدازظهر عجیبِ افسونشده میتوانست برای همیشه ادامه پیدا کند.
zohreh
آندین بیدرنگ حس کرد خودش درون یکی از این حبابهای جادویی شناور است. حالا زمان به آرامشی ابدی پیوند خورده بود و سرشار از عمیقترین سکوتی بود که آندین تابهحال در زندگیاش حس کرده بود.
zohreh
فکر کردم این روزها، چیزهایی را که آدمها عاقلانه مینامیدند، اغلب احمقانهتر از چیزی بود که من در سر داشتم.
zohreh
مردم، شوخطبعیاش را با خصلتهای یک آدم خشنود اشتباه میگرفتند.
zohreh
آدم باید غم و شادی رو باهم بپذیره.
zohreh
حجم
۴۸۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۸۸ صفحه
حجم
۴۸۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۸۸ صفحه
قیمت:
۷۷,۵۰۰
۵۴,۲۵۰۳۰%
تومان