بریدههایی از کتاب آشپزی برای پیکاسو
۳٫۹
(۶۸)
عشق موضوعی بود که تمام فیلمها و قصههای پریان و اپراها دربارهٔ آن میگفتند. مثل پرتاب خودت از یک صخره، با اعتماد به دریایی که در پایین تو را در آغوش خواهد گرفت-و اگر نگرفت باید آمادهٔ مردن باشی.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
گاهیاوقات فقط باید دل رو به دریا بزنی.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
وقتی یک تصمیمی گرفته میشود یکی میبرد، یکی میبازد. خوب، من دیگر از باختن خستهام
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
گاهیاوقات آدمها بهخاطر مصیبتهای زیادی که توی زندگیشون کشیدن بدعُنق و پرخاشجو میشن، فقط برایاینکه آسیبپذیری بیش از حدشون رو از دیگران مخفی کنن
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
خب میدونی، خداوند واقعاً تنها هنرمندِ متفاوته. اون زرافه، فیل و گربه رو خلق کرده. سبک واقعی نداره. اون فقط به امتحانکردن چیزهای دیگه ادامه میده
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
یادتون باشه این سرزمین الهامبخش پیکاسو، ماتیس، گوته و براونینگ و حتی نیچهٔ لعنتی بوده. حالا نوبت شماست که بهتون الهام بشه
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
پیکاسو زیرلب گفت: «همه همیشه شهرت میخوان، اما هیچکس نمیخواد که درست کار کنه. سالها طول میکشه تا بشه یک حرفه رو یاد گرفت، هر حرفهای. با فرض اینکه کسی در وهلهٔ اول استعدادش رو هم داشته باشه.»
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
هر زن فرانسوی، مهم نیست چقدر ثروتمند، باور دارد که باید مرتباً برای خانوادهاش آشپزی کند تا ثابت کند که در این هنر خانوادگی از همه بهتر است.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
او بعد از هر خاطرخواهی به این نتیجه میرسید که: «زنها یا الههاند یا پادری.»
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
واضح است که مهمانی از پیش برای آنها تدارک دیده شده بود-یا شاید هم برای این جماعت شاد و پُرنشاط، زندگی یک مهمانی بیپایان بود.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
آندین دوست داشت فرار کند و مخفی شود، اما شور و ذکاوتی در نگاه گیرای پیکاسو بود که آندین حس کرد بهسمت او کشیده میشود، چنانکه گویی او سیارهٔ مشتری بود و آندین هم ماه کوچک جدیدی که در جاذبهٔ گرانشی او گیر افتاده و تبدیل به قَمَری مشتاق او شده بود.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
برای من چهار سال طول کشید که مثل رافائل نقاشی کنم، اما یه عمر طول کشید تا مثل یه بچه نقاشی بکشم
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
او درحالیکه گیج شده بود، یک ضربالمثل قدیمی را بهخاطر آورد که شنیده بود زنهای بازار به یکدیگر نقل میکردند: اگه میخوای بدونی چطور یه مرد وقتی زنش شدی باهات رفتار میکنه، فقط نگاه کن چطور با مادرش رفتار میکنه.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
ما همیشه نمیتونیم اون چیزی رو که میخوایم بهدست بیاریم، اما میتونیم یاد بگیریم که بعضی از رؤیاهامون رو قربانی کنیم تا مطمئن بشیم زندگیمون به یه مشت کابوس ختم نمیشه.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
پیکاسو گفت: «من دانشآموز خیلی بدی بودم، میدونی، تنها چیزی که همیشه میخواستم انجام بِدم نقاشیکردن بود. اعداد و کلمات بههیچوجه برام جالب نبودن. سعی میکردم روی همون چیزهایی که معلمها میخواستن من یاد بگیرم تمرکز کنم، اما وقتیکه قرار بود اعداد رو جمع بزنم، اونها فقط شبیه به چشمها و چنگالهای پرندهها بودن.»
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
لطفاً این کتاب را با شکم خالی نخوانید!
Mary gholami
هرکسی یه ستارهٔ نورانی داره که اون رو بهطرف سرنوشتش فرا میخونه، اما اگه تو از گوشکردن به ستارهت دست برداری، صدا در طی سالها مبهمتر میشه تا اینکه دیگه نمیتونی اون رو بشنوی.
mahtab saneei
تاکنون نسیم خوشبختیآور بدون او، مسیر اسرارآمیزش را طی کرده بود.
Hanaa Mmi
رؤیای دیوانهکنندهای بود، اما اهمیتی ندادم. فکر کردم این روزها، چیزهایی را که آدمها عاقلانه مینامیدند، اغلب احمقانهتر از چیزی بود که من در سر داشتم.
Sophie
با خودش فکر کرد هنرمندبودن چقدر غمانگیز است، همه را تکوتنها خورده است. دلتنگکننده و درعینحال بهطرزی عجیب رها، که بتوانی آنطور که دوست داری بیایی و بروی؛ نه مجبور باشی خودت را برای کسی توضیح دهی و نه به حرفهای سرزنشآمیز دیگران گوش دهی. آندین بهسختی میتوانست این نوع از آزادی را درک کند.
Sophie
حجم
۴۸۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۸۸ صفحه
حجم
۴۸۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۸۸ صفحه
قیمت:
۷۷,۵۰۰
۵۴,۲۵۰۳۰%
تومان