بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب چند رویا مانده تا طلوع رنگین کمان | طاقچه
تصویر جلد کتاب چند رویا مانده تا طلوع رنگین کمان

بریده‌هایی از کتاب چند رویا مانده تا طلوع رنگین کمان

انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۱از ۷ رأی
۳٫۱
(۷)
راستی چند رؤیا مانده تا طلوعِ رنگین‌کمان؟
Nuage
بسیارند کسانی که نخست می‌میرند اما سال‌ها بعد به خاک‌شان می‌سپارند. بسیارند کسانی که نخست به خاک‌شان می‌سپارند اما سال‌ها بعد می‌میرند. و کم نیستند کسانی که نه می‌میرند و نه به خاک‌شان نیازی هست.
AmirHossein
از پی این‌همه زندگی که ارزان گذشت، ما چه گران زیسته‌ایم دوست من! گاهی سکوت مادرِ برهنه‌ترین کلمات من است.
AλI
فوراً به ابرها بگو رَدپای رفتنت را نشویند ما کار داریم، شاید پشیمان شدیم، شاید خواستیم دوباره برگردیم. می‌دانم سخت است تو شب‌های بسیاری بی‌ما گریسته‌ای.
مهندس
ما از دوست داشتن خویش هراسانیم.
khazar
این مردمِ بُریده در باد چه کرده‌اند مگر که جز گریستن هیچ سهمی از این جهانِ پدرسگ نبرده‌اند!
khazar
آیا شما به این یقینِ روشن رسیده‌اید که راهِ رفته را نباید دوباره به یادِ آدمی آورد؟!
khazar
بااین‌حال من هرگز نومید نمی‌شوم، زیرا هر بیراههٔ بی‌دلیلی تا ابد بیراهه نخواهد ماند.
دختر پاييزي
رفتن تقدیرِ تَخَطی‌ناپذیر اولادِ آدمی است.
یك رهگذر
پی گریزگاه بودم، مَفَری برای دور شدن از آن چیزی که به نام زندگی و به نام امثالِ من نوشته بودند، ما محکوم به تماشا و درک و لمسِ نوعی حیاتِ عجیبِ انسانی بودیم
Nuage
خودخواه، خسته، بی‌شکیب، این همهٔ آن چیزی است که از این جهان برایم باقی گذاشته‌اند. با من مدارا کن، بعدها دلت برایم تنگ خواهد شد.
یك رهگذر
در غیابِ تو مُردنِ من، مُردنِ من است. تو برو...!
یك رهگذر
حقیقت این است که در این جهان هر کسی گُم‌شده‌ای دارد برای خودش
یك رهگذر
دور نیستم از شما فقط کمی فاصله بسیار است دستِ کم این‌جا. مطمئن باش نمی‌میرم تا دوباره بیایی، برگردی، بعد... من ببوسمت!
مهندس
با من مدارا کن، بعدها دلت برایم تنگ خواهد شد.
AmirHossein
دلتنگی‌هایت را جایی پشتِ پنهان‌ترین پرده‌ها جا بگذار و بیا، بسا زندگی شرمندهٔ اندوهِ من شود.
AmirHossein
تو کیستی از کجا آمده‌ای و با تاریکی بی‌پایانِ این شبِ خسته چه نسبتی داری؟ تو باید روزی پشیمان از قتل‌عامِ کبوترانِ بی‌کاشی به آبی آرامِ آسمان برگردی. همین برای شفای شب از دعای آدمی کافی است.
Nuage
تو کیستی از کجا آمده‌ای فرستادهٔ کدام کینه‌خواه بی‌پرسشی که هر شب و هر غروب از پروانه‌کُشانِ پاییزی به خانه بازمی‌آیی؟ فرض که دو دستِ خویش را به حاشا حتا پنهان کردی،
Nuage
من داشتم برای خودم زندگی می‌کردم، آرام و گاهی سخت، یک مشت بی‌معرفت آمدند به‌زور گفتند هر کس با ما نیست یا کفن یا کلمات... و کلمات را از من گرفتند.
Nuage
همیشه همین‌طور بوده به روزگار، کسی انگار کسی را گم کرده از اَزَل،
Nuage

حجم

۳۵٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۳۰ صفحه

حجم

۳۵٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۳۰ صفحه

قیمت:
۲۹,۰۰۰
۱۴,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲۳صفحه بعد