بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آرزوهای دست‌ساز | صفحه ۱۰ | طاقچه
کتاب آرزوهای دست‌ساز اثر میلاد حبیبی

بریده‌هایی از کتاب آرزوهای دست‌ساز

نویسنده:میلاد حبیبی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۴۶۲ رأی
۴٫۰
(۴۶۲)
من یاد جملهٔ نادر ابراهیمی، نویسنده معروف افتادم که می‌گفت: «اصل در هر شرایطی و به هر شکلی، ایستادن است؛ چراکه دوام در ایستادگی، به‌هرحال شکل و شرایط را به سود انسان ایستاده تغییر خواهد داد.»
هدی✌
طعم شکست تلخ و ناگوار است، قبول؛ اما بی‌عملی و «آسّه‌آمدن و آسه‌رفتن» به چه درد می‌خورد؟
هدی✌
تصمیم آدم‌ها بعد از مغلوب‌شدن می‌تواند از جنس سقوط باشد یا تلاش برای صعود.
هدی✌
هیچ‌چیز به‌اندازهٔ دشواری و شکست تمایزآفرین نیست. تصمیم آدم‌ها بعد از مغلوب‌شدن می‌تواند از جنس سقوط باشد یا تلاش برای صعود. آنان که بر این سختی‌ها و دشواری‌ها غلبه می‌کنند، به‌سمت اوج می‌روند و آنها که از سختی‌ها و مشکلات بهانه می‌تراشند، به نابودی می‌رسند و فراموش می‌شوند.
هدی✌
اگر قرار باشد این ریسک‌ها را نکنیم و همه هی بخواهند بترسند و مصلحت‌اندیشی کنند و بگویند حتماً باید این شرکت سرمایهٔ آن‌چنانی داشته باشد و سابقهٔ آن‌چنانی و تعدادی دکتر و لیسانس و فوق‌لیسانس توی سازمان و شرکتش باشد، هیچ‌وقت هیچ مجموعه‌ای رشد نمی‌کند.
هدی✌
در پروژه‌های قبلی بارها به این نتیجه رسیده بودیم که محصولات خارجی در مقایسه با سیستم‌های داخلی، هم قیمتشان زیاد بود و هم از نظر پشتیبانی، خدمات پس از فروش و یک‌پارچه‌بودن بانک اطلاعاتی مشکلات و ایرادهای زیادی داشتند
هدی✌
اگر سیستم در داخل تولید نمی‌شد، مجبور بودند ساخت آن را با قیمت چند برابر به شرکت‌های خارجی سفارش بدهند و این می‌توانست برای برخی مدیران، سفرهای خارجی و حق مأموریت و سود سرشاری به‌همراه داشته باشد. نظرشان این بود که سیستم‌های ایرانی به‌دردبخور نیست. می‌گفتند: «شرکت‌های خوبی در هلند وجود دارند که می‌توانند نیاز ما را برطرف کنند و ما باید به‌سمت شرکت‌های خارجی برویم و از آنها بخواهیم سیستم را برایمان طراحی کنند.»
هدی✌
ما هفته‌ای دوسه روز به ادارهٔ پلیس می‌رفتیم. کارشناسان آقای کاظمی را برمی‌داشتیم و برای تست می‌رفتیم. ما هم نمی‌فهمیدیم چرا آقای کاظمی ما را مجبور می‌کند هر روز با کارشناس جدیدی برای تست برویم. با خودمان می‌گفتیم آقا یکی را بگذار، ما با همین یکی برای تست برویم و کار تمام بشود. اما او هدف دیگری داشت. با این کار می‌خواست کارشناسانش را پرورش بدهد. دانه‌دانه همهٔ کارشناسانش را با ما می‌فرستاد تا با ما به تست بیایند. واقعاً مدیر باهوش و کاربلدی بود.
هدی✌
می‌گفت من مدیر هستم؛ نباید گرفتار جزئیات بشوم. باید بتوانم ساختار درست بکنم و آن ساختار کارها را پیش ببرد. به کارشناسانش اهمیت می‌داد و روی آنها سرمایه‌گذاری می‌کرد.
هدی✌
مدیریت نخوانده بود اما کارش را خوب بلد بود. می‌گفت: «من باید این‌قدر کارشناسان خوب داشته باشم که آنها به من نظر بدهند، نه اینکه خودم درگیر کارهای جزئی و اجرایی بشوم. اگر وارد کارهای جزئی بشوم، دیگر تسلطم را به مسائل کلان از دست می‌دهم.»
هدی✌

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۵۷ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۵۷ صفحه