تصمیم آدمها بعد از مغلوبشدن میتواند از جنس سقوط باشد یا تلاش برای صعود. آنان که بر این سختیها و دشواریها غلبه میکنند، بهسمت اوج میروند و آنها که از سختیها و مشکلات بهانه میتراشند، به نابودی میرسند و فراموش میشوند.
mm.z197
سر جلسهٔ امتحان اگر سؤالی را بلد نبودم، حتی اگر شرایط تقلّب فراهم میشد باز هم جواب را خالی میگذاشتم.
M
بزرگترها انقلاب کردند و نُخالهها را دور ریختند؛ پس ما هم باید بتوانیم با بُرادهها و تهماندههای فساد و بیعدالتی، زبالهدان را پر کنیم.
M
معلم کارش درست بود؛ فقط نمیدانست با هرکس چطور و به چه زبانی باید صحبت کند. شاید فکر میکرد اگر حسین مثل او فکر نکند، نتایج اسفباری عایدش خواهد شد. پدر و مادر حسین هم به خیال خودشان او را به مدرسهٔ خوبی فرستاده بودند و از اینکه معلمها وظایفشان را خوب انجام میدهند خیالشان راحت بود
fatemeh
تحمل علیرضا سرآمد و خودکارش را بهسمت استاد پرتاب کرد. در حینی که خودکار غلتخوران بهسمت استاد پرواز میکرد، علیرضا کیفش را برداشت و خودش را به در کلاس رساند. با کوبیدن در، مطمئن شد که آن درس را باید ترم بعد با استاد دیگری پاس کند.
ولنسی پارسی