بریدههایی از کتاب مرشد و مارگریتا
۴٫۰
(۳۷)
يسوعا سرش را بلند كرد. مگسها وزوزكنان بهپرواز درآمدند و كسانی كه پايين صليب ايستاده بودند صورتی ديدند با چشمهای ورمكرده، پر از نقطههای قرمز بر اثر گزش مگسها، چهرهای كه ديگر شناخته نمیشد.
کاربر mim_ alf
صورتش بهطور كامل در معرض حملهی مگسها و خرمگسها قرار گرفته و زير نقابی سياه و پرجنبوجوش و پرغوغا پنهان شده بود. زير بغلها، شكم و كشالههای رانش را خرمگسهای درشت بهتصرف خود درآورده و شيرهی بدن جوانش را میمكيدند.
کاربر mim_ alf
عشق مانند آدمكشی كه در گوشهی تاريكی از پسكوچهای ناگهان قد علم كند، ناگهان در دلمان شعلهور شد و هردومان را به آتش كشيد. آنگونه كه صاعقه بر سر كسی فرود میآيد، يا خنجری سينهی كسی را میشكافد،
کاربر mim_ alf
گربه سربريده را به فاهوت داد و او هم موهايش را چنگ زد و دستش را بالا برد تا آن را به تماشاچيان نشان بدهد و سر بريده با صدايی نوميدانه كه در سرتاسر سالن شنيده شد، فرياد زد: «دكتر، دكتر را خبر كنيد.»
کاربر mim_ alf
اما چيزی از اين بدتر هم در اتاق وجود داشت: موجود ديگری بیتكلف روی يكی از مخدههای جواهرفروش لم داده بود: همان گربهی سياه عظيمجثه بود، گيلاسی نوشيدنی در يك پنجه و چنگالی در پنجهی ديگر داشت كه تكهای قارچ در نمك و سركه خوابانده به نوك آن زده بود.
کاربر mim_ alf
فردی يكراست از آينهی ديواری بيرون آمد. قد كوتاهی داشت، اما شانههايش بینهايت پهن بودند، كلاه شاپويی بهسر داشت و يكی از دندانهای نيشش از دهانش بيرون زده بود، درنتيجه قيافهاش را كه همينطوری هم كريه بود، بهطرز عجيبی كريهتر میكرد. از همهی اينها گذشته، موهايش سرخ آتشين بودند.
کاربر mim_ alf
هر قدرتی خشونتی است كه نسبت به مردم اِعمال میشود و زمانی خواهد رسيد كه ديگر قدرتی بهجا نخواهد ماند
کاربر mim_ alf
«گفتن حقيقت آسان و دلپذير است.»
کاربر mim_ alf
زمانی خواهد رسيد كه ديگر قدرتی بهجا نخواهد ماند، نه مال سزار و نه مال هر كس ديگری. آدمها وارد دوران حكمفرمايی حقيقت و عدالت خواهند شد كه هرگونه قدرتی در آن بیثمر خواهد بود.»
amin azadi
گفتهام كه پرستشگاه كه مربوط به ايمانی قديمی است فرو خواهد ريخت و بهجايش پرستشگاه جديدی از حقيقت بنا خواهد شد.
H.H
حجم
۴۹۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۶۲۴ صفحه
حجم
۴۹۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۶۲۴ صفحه
قیمت:
۷۹,۰۰۰
۳۹,۵۰۰۵۰%
تومان