هی چراغ
چراغِ کَپْکَپو...!
او که برای رسیدن به صبح
شتاب میکند،
خورشید را که هیچ،
به یکی شبتابِ خاموش هم نخواهد رسید.
Nima Rabiei
تو باید یک جایی
همین حوالی باشی.
پس من
تا کِی باید از این مرگِ بیمعرفت
فرصت بخواهم.
بیا بیانصاف،
یک وقتی دیدی کار از کار گذشت!
arghavan
او که برای رسیدن به صبح
شتاب میکند،
خورشید را که هیچ،
به یکی شبتابِ خاموش هم نخواهد رسید.
leila tofighy
جایات اینجا نیست
اینجا خیلی تاریک است.
تو از مادر
به ماه میرسی،
از پدر
به نقطهٔ نور.
برو...!
من باید بمانم بیسؤال،
من باید بمانم بیراه،
من باید بمانم بیکو، بیکی، بیکجا...!
leila tofighy
تو باید یک جایی
همین حوالی باشی.
پس من
تا کِی باید از این مرگِ بیمعرفت
فرصت بخواهم.
بیا بیانصاف،
یک وقتی دیدی کار از کار گذشت!
the.simia
درد
درد دارد،
اضطراب
زهرِمار دارد،
و دلهره... که دنیا را گرفته است.
the.simia
دنیا
خوب است
درد
قابلتحمل است
تنهایی
بد نیست.
عجیبا
انسان
هنوز هم خیلی انسان است!
the.simia
در جنگ
به زخمهای خود نگاه میکنیم.
در صلح
به جایِ زخمهای خود نگاه میکنیم.
پس کی زندگی خواهیم کرد...؟!
the.simia