بریدههایی از کتاب خالکوب آشوویتس
۴٫۲
(۱۲۳)
«تا وقتی زنده هستیم و سلامت، همهچی عالی پیش میره.»
Book
«هیچکس کامل نیست. پدرت از روز اولی که همدیگه رو در برکناو دیدیم، همیشه مراقبم بوده است. میدونم بینقص نیست، اما اینم میدونم که همیشه اولین اولویتش هستم.
k.hashemzade
لالی میپرسد: «چند بار منو زدی؟»
«نمیدونم.»
«چرا، میدونی.»
«بیخیال لالی، داری خوب میشی. ولش کن.»
«دماغمو شکستی؟ نفس کشیدن برام سخت شده.»
«شاید، اما خیلی بد نیست. ورمش داره میخوابه. ظاهر چندان بدی هم نداره. هنوز خوش قیافهای. هنوز هم دخترها دنبالت میآن.»
«نمیخوام دخترها دنبالم بیان.»
«چرا نه؟»
«اونی رو که میخوام پیدا کردم.»
Melika
وقتی بسیاری از دوستانشان طلاق گرفتند، سراغ مادرم رفتم و از او پرسیدم چگونه او و پدر توانسته بودند، سالیان سال در کنار هم دوام بیاورند. پاسخش ساده بود: «هیچکس کامل نیست. پدرت از روز اولی که همدیگه رو در برکناو دیدیم، همیشه مراقبم بوده است. میدونم بینقص نیست، اما اینم میدونم که همیشه اولین اولویتش هستم.»
Metaf
برای او، همهٔ زنان زیبا بودند و باور داشت هیچ ضرری ندارد که این را به آنها گوشزد کنی
maiizi
چیزهایی کوچک را به یاد داشته باش، چیزهای بزرگ خودشان حل میشوند.»
مریم صادقی
«اول باید یاد بگیری به حرفاش گوش کنی. حتی اگه خسته هستی، هیچوقت اونقدر خسته نباش که نتونی به حرفاش گوش بدی. یاد بگیر چی دوست داره، و مهمتر از اون، چی دوست نداره. هر وقت میتونی، کادوهای کوچکی بهش بده ـگل، شکلات ــ زنها این چیزها رو دوست دارن.»
Tara
به مادرش میگفت: «چیکار داری کمکت کنم؟»
«بهم بگو برای اینکه شوهر خوبی بشم چیکار کنم. نمیخوام مثل بابا باشم. اون لبخند به لبهات نمیآره. کمکت نمیکنه.»
«بابات سخت کار میکنه تا برای زندگی ما پول دربیاره.»
«میدونم، اما نمیتونه هر دو تا رو انجام بده؟
Tara
لالی به آرامی پیراهنش را درمیآورد و کمرش را به او نشان میدهد. گیتا چیزی نمیگوید، فقط با ملایمت، انگشتانش را روی جای زخم شلاق پشت او میکشد. چشمان لالی پر از اشک میشود و جان میکند تا نگذارد آنها بر صورتش جاری شوند. این عمیقترین عشقی است که در سراسر عمرش احساس کرده است.
کاربر ۲۲۶۵۲۴۱
رابطهٔ عاطفی لالی با مادرش، به شیوهای که او با دختران و زنان ارتباط برقرار میکرد، شکل داده بود. او به همهٔ زنان جذب میشد، نه فقط فیزیکی بلکه عاطفی. او دوست داشت با آنها حرف بزند؛ دوست داشت کاری کند که آنها احساس خوبی نسبت به خود داشته باشند. برای او، همهٔ زنان زیبا بودند و باور داشت هیچ ضرری ندارد که این را به آنها گوشزد کنی. مادر و خواهرش ناخودآگاه به او یاد میدادند که یک زن از یک مرد چه میخواهد و تا آن وقت، او در زندگیاش کوشیده بود به این درسها پایبند بماند. او صدای دلنشین مادرش را میشنید. «مهربان و ملاحظهکار باش، لالی؛ چیزهایی کوچک را به یاد داشته باش، چیزهای بزرگ خودشان حل میشوند.»
لالی خم میشود و گل را میچیند. فردا راهی برای دادن آن به گیتا پیدا خواهد کرد. موقع رسیدن به اتاقش، با دقت آن گل گرانبها را کنار تختش قرار میدهد و به خوابی عمیق و بیرؤیا فرو میرود، اما صبح فردا، وقتی بیدار میشود، گلبرگهای گل او پَرپَر شدهاند و کنار مادگی سیاه چین خوردهاند. فقط مرگ در این مکان تسلیم نمیشود.
ae
«اگر صبح از خواب بیدار شوی، آن روز، روز خوبی است.»
zahra
خالکوب آشوویتس داستان زندگی دو فرد عادی است، که در زمانهای غیرعادی زندگی کردند، نه فقط محروم از آزادی بلکه محروم از شأن انسانی، نامشان و هویتشان.
zahra
«یک نفر را که نجات دهی، گویی جهان را نجات دادهای.»
Abolfazl
اینکه شما دو نفر زنده موندن رو انتخاب کردین، نوعی مقاومت در برابر این نازیهای حرومزادهست. انتخاب زندگی خودش یه جور اعتراضه، یه جور عمل قهرمانانه است.
hooman
اینکه شما دو نفر زنده موندن رو انتخاب کردین، نوعی مقاومت در برابر این نازیهای حرومزادهست. انتخاب زندگی خودش یه جور اعتراضه، یه جور عمل قهرمانانه است.
کاربر ۸۵۲۹۱۸۴
«مهربان و ملاحظهکار باش، لالی؛ چیزهایی کوچک را به یاد داشته باش، چیزهای بزرگ خودشان حل میشوند.»
حنا حنا
او آسوده میشود و میگوید: «همهٔ ما از جایی اومدیم.»
ننه قمر
انتخاب زندگی خودش یه جور اعتراضه، یه جور عمل قهرمانانه است.»
«در اون صورت، تو چی هستی؟»
«به من امکان داده شده که در تباهی مردم خودمون شرکت کنم و من انتخابش کردم تا زنده بمونم.
ننه قمر
دانا میگوید: «اینکه یکی از ما کمی بهانهٔ شادی داره، کافیه. ما تو این حس شریکیم، و تو هم این اجازه رو به ما میدی، این برای ما کافیه.»
ننه قمر
«مهربان و ملاحظهکار باش، لالی؛ چیزهایی کوچک را به یاد داشته باش، چیزهای بزرگ خودشان حل میشوند.»
ننه قمر
حجم
۲۰۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۰۱ صفحه
حجم
۲۰۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۰۱ صفحه
قیمت:
۱۵۰,۵۰۰
۱۲۰,۴۰۰۲۰%
تومان