بریدههایی از کتاب خالکوب آشوویتس
۴٫۲
(۱۲۲)
فقط مرگ در این مکان تسلیم نمیشود.
ali ns
«مهربان و ملاحظهکار باش، لالی؛ چیزهایی کوچک را به یاد داشته باش، چیزهای بزرگ خودشان حل میشوند.»
سحر
«تو ایدههای بزرگی تو سرش کاشتی. اون میخواست ’اون یه نفر‘ رو نجات بده.»
yazdaan
«اما اینجوری امنیت نداریم...»
«هرگز ایمن نخواهیم بود. با من حرف بزن. میخوام صداتو بشنوم. میخوام همهچیز رو در بارهٔ تو بدونم. فقط اسمت رو میدونم. گیتا، اسم قشنگیه.»
ae
«تو خواهر داری؟»
«آره، دوتا.»
«دوست داری مردای دیگه همون رفتاری که تو با دخترا داری، با خواهرات داشته باشن؟»
«اگه کسی چنین کاری با خواهرم بکنه، میکشمش.» و تپانچهاش را از غلاف بیرون میکشد و چند گلوله در هوا شلیک میکند. «میکشمشون.»
ae
مهربان و ملاحظهکار باش، لالی؛ چیزهایی کوچک را به یاد داشته باش، چیزهای بزرگ خودشان حل میشوند.
hooman
«تو جهان رو در آینهٔ خودت میبینی، من هم در آینهٔ خودم.»
Book
«نجات یک نفر، نجات جهان است.»
Book
«یک نفر را که نجات دهی، گویی جهان را نجات دادهای.»
Aisan Rbt
«پس یادم بده. میخوام دختری که باهاش ازدواج میکنم دوستم داشته باشه، با من خوشحال باشه.»
آنها روی دو صندلی روبروی هم مینشستند. «اول باید یاد بگیری به حرفاش گوش کنی. حتی اگه خسته هستی، هیچوقت اونقدر خسته نباش که نتونی به حرفاش گوش بدی. یاد بگیر چی دوست داره، و مهمتر از اون، چی دوست نداره. هر وقت میتونی، کادوهای کوچکی بهش بده ـگل، شکلات ــ زنها این چیزها رو دوست دارن.»
msafarian
«یک نفر را که نجات دهی، گویی جهان را نجات دادهای.»
Sepideh
لالی میگوید: «تو جهان رو در آینهٔ خودت میبینی، من هم در آینهٔ خودم.»
Tara
«ما تو کثافت ایستادیم اما نباید غرقش بشیم.»
Parinaz
چیزهایی کوچک را به یاد داشته باش، چیزهای بزرگ خودشان حل میشوند.»
AS4438
«نجات یک نفر، نجات جهان است.»
Elhamtarang
سیاست کمکت میکنه دنیا رو بشناسی اونقدر که دیگه هیچچیزی رو درک نمیکنی
yazdaan
یکشنبهای دختر را میبیند. فوراً او را بازمیشناسد. آنها به سوی همدیگر گام برمیدارند، لالی به تنهایی، دختر با گروهی از دختران دیگر، همگی با سرهای تراشیده، همه با لباسهای ساده و یکشکل. نشانهای برای تشخیص او از دیگران وجود ندارد بجز چشمهایش. سیاه، نه، قهوهای. تیرهترین قهوهای که لالی تا به حال دیده است. بار دوم، عمیقتر به هم نگاه میکنند. قلب لالی تندتر میتپد. نگاهش طولانیتر روی او میماند.
بارتسکی دستی روی شانهٔ لالی میگذارد و طلسم را میشکند: «خالکوب!»
زندانیها دور میشوند، نمیخواهند نزدیک یک مأمور اساس باشند یا شاید نزدیک کسی که اساس با او حرف میزند. گروه دختران پراکنده میشود، دختر را که به لالی و لالی را که به او نگاه میکند، تنها میگذارند. در حالیکه به شکل یک مثلث بینقص ایستادهاند، چشمان بارتسکی از یکی به دیگری میچرخد، هر کدام منتظرند دیگری جابجا شود.
ae
خالکوب آشوویتس داستان زندگی دو فرد عادی است، که در زمانهای غیرعادی زندگی کردند، نه فقط محروم از آزادی بلکه محروم از شأن انسانی، نامشان و هویتشان.
حنا حنا
«رستگاری بشر از طریق دوست داشتن و دوست داشته شدن میسر است.»
red rose
«اَه، سبزها بدترینن. اونا حیوونن: قاتلها، تجاوزگرها، اونجور مردها. اونا نگهبانای خوبی میشن چون آدمای وحشتناکیان.» بقیه اینجان چون دیدگاه سیاسی ضدآلمانی دارن. اونا مثلث قرمز دارن. زیاد نیستن، مثلث سیاهها، اونا حرومزادههای تنبلن و زیاد دوام نمیآرن. و بالاخره تو هستی و دوستات.»
«ما ستارهٔ زرد داریم.»
«آره، شما ستاره دارین. جرمتون یهودی بودنه.»
لالی میپرسد: «شما چرا هیچ رنگی ندارین؟»
اندور شانه بالا میاندازد: «ما فقط دشمنیم.»
It's Hoor
حجم
۲۰۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۰۱ صفحه
حجم
۲۰۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۰۱ صفحه
قیمت:
۱۵۰,۵۰۰
۱۲۰,۴۰۰۲۰%
تومان