بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آدم‌خواران | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب آدم‌خواران اثر ژان تولی

بریده‌هایی از کتاب آدم‌خواران

نویسنده:ژان تولی
ویراستار:حامد حکیمی
انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۴۵۸ رأی
۴٫۱
(۴۵۸)
‫دوبوا گفت «حماقت چشم‌شان را کور کرده. نمی‌توانند حقیقت را ببینند. نمی‌خواهند به اشتباه‌شان اعتراف کنند. فکر می‌کنند با کتک زدنِ تو دارند به فرانسه و امپراتور خدمت می‌کنند.»
محمد نصیری
مردم امسال، به‌رغم خنده‌هاشان، انگار فقط وانمود می‌کنند که خوشحال‌اند.
Mozhan122
«دوست دارم طوری برقصم که انگار فردایی در کار نیست!»
mahii
«دوست دارم طوری برقصم که انگار فردایی در کار نیست!»
azar
اصلاً به دنیا آمده‌ای که دل ببری.
azar
چنگ زدند به لباس و پیراهنش. آلن با لباسِ دریده میان انبوهی از اوباش گیر افتاده بود. باز او را گرفتند و کشاندند سر کوچه. آلن از آن‌جا توانست درِ باز کلیسای روبه‌رویش را ببیند. پشت محراب، مسیح بر روی صلیبش از حال رفته و موهای بلندش به پایین ریخته بود. گویی او را طوری آن‌جا گذاشته بودند که ببیند آن پایین انسان‌های وحشی در حال ارتکاب چه جنایتی هستند.
ghazl
مفهوم جمعیت برای ما قدرت و همبستگی را به یاد می‌آورد ولی در این کتاب با وارونه کردن این مفاهیم چهره‌ای سیاه و خطرناک از جمعیت را می‌بینیم.
ilya
«وقتی بچه بودیم با هم دوست بودیم. آدم نازنینی بود. جدی می‌گویم. واقعاً نمی‌دانم آن روز چه بلایی سرم آمده بود. چه روز افتضاحی بود. فقط می‌توانم بگویم افتضاح بود. از اتفاقی که افتاده خیلی ناراحتم. از کاری که کرده‌ام شرمنده‌ام.» «چه‌طور؟» «عقلم را از دست داده بودم.» «چه اتفاقی افتاد؟» «تحت‌تأثیر بقیه قرار گرفتم.» «راجع‌به قربانی چه چیزی می‌توانید به ما بگویید؟» «به فکر مردم بود. آدم خوبی بود.»
Husayn Parvarde
چند نفر پرسیدند «او کی بود؟» تمامِ بعدازظهر مشغول کشتن کسی بودند که حتی نمی‌دانستند کیست.
Husayn Parvarde
«دوست دارم طوری برقصم که انگار فردایی در کار نیست!»
گندم
زندگی آرام و خاطرات خوشِ گذشته‌اش به‌سرعت از جلو چشمانش عبور کردند. او از عرشِ وقار به زمینِ بی‌مقدار افتاده بود. زمینی که حالا او را روی خاکش می‌کشاندند تا ببرند و اعدامش کنند. قتلی که مردم در حال ارتکابش بودند اعلامیه‌ای بود برای عشق به مام وطن. عشق به میهن!
Mo0onet
«این جنگ احمقانه، که آقایان می‌گفتند قرار است “پُر از شوروشعف” باشد، الآن تبدیل شده به یک فاجعه. حالا وزیر جنگ فرموده‌اند که “ما بیش‌ازپیش آماده‌ایم. با پای پیاده از پاریس تا خودِ برلین می‌رویم و نابودشان می‌کنیم.” انگار خبر ندارد توی رایشس‌هوفن چه قتل‌عامی صورت گرفته.»
fatemeh
آنا، تیباسو را دید که دهانش پُر از آلن بود
آتیلا
«هر کاری خواستید بکنید! اصلاً اگر دل‌تان خواست، بخوریدش!»
آتیلا
غریزهٔ جمعیِ کشتارْ احساس مسئولیت را از بین برده بود.
آتیلا
ژان تولی رمان آدم‌خواران را براساس این وقایع تاریخی نوشته است. او برای نوشتن داستانش به گزارش‌های پلیس و دادگاه بسنده نکرده و شخصاً به روستای اوتفای رفته و آن‌قدر مردم آن دهکده را سؤال‌پیچ کرده که تهدیدش کرده بودند اگر باز هم به آن‌جا برگردد او قربانیِ جدید خواهد بود!
کاربر ۱۹۲۹۱۶۴
حماقت چشم‌شان را کور کرده. نمی‌توانند حقیقت را ببینند. نمی‌خواهند به اشتباه‌شان اعتراف کنند.
SARA
همیشه همین‌طور است. یک روز اتفاقی می‌افتد و همه می‌گویند «درست است ولی فلانی بود که…»
Lavin D
فقط که کتک نیست. باید مجرمان اصلی را بگیریم. کل مردم را که نمی‌شود دستگیر کرد.»
سپهر
تمامِ بعدازظهر مشغول کشتن کسی بودند که حتی نمی‌دانستند کیست.
سپهر

حجم

۳۵۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۱۴ صفحه

حجم

۳۵۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۱۴ صفحه

قیمت:
۴۳,۰۰۰
تومان