بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آدم‌خواران | صفحه ۱۲ | طاقچه
کتاب آدم‌خواران اثر ژان تولی

بریده‌هایی از کتاب آدم‌خواران

نویسنده:ژان تولی
ویراستار:حامد حکیمی
انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۲از ۴۴۸ رأی
۴٫۲
(۴۴۸)
آلن حس می‌کرد وسط یک کابوس گیر افتاده است. انگار خواب‌وخیال بود. نمی‌توانست واقعیت را بپذیرد. این رفتار آدم‌ها او را به ورطهٔ یأس و ناامیدی کشاند.
Raymond
«عمو! زن‌عمو! در را باز کنید! به خاطر آقای دو مونِی! باید نجاتش دهیم!» «به ما ربطی ندارد!»
Raymond
آنتونی گفت «یعنی هیچ کاری نمی‌خواهید بکنید؟» «چرا. باید بروم ناهارم را تمام کنم!»
Raymond
«چه انتظاری دارید، خانم لشو؟ هر بچه‌ای که به مدرسه بیاید یک کارکُن از خانه و مزرعه کم می‌شود. قطعاً متوجه حرفم هستید.»
کاربر ۶۶۷۵۳۹۱
«پروندهٔ عجیبی است. یک نفر کشته شده! ولی ما که نمی‌توانیم به خاطر آن یک نفر، همهٔ مردم را دستگیر کنیم و به زندان بیندازیم. در بازداشتگاه پریگو فقط بیست و چهار سلول کوچک داریم. دادگاه قادر نیست همه را به زندان بفرستد. فکرش را بکن. به نظر تو می‌شود ششصد نفر آدم را گرفت و توی زندان انداخت؟ آن هم به خاطر مرگ یک نفر؟ واقعاً عجب قتل عجیب‌وغریبی اتفاق افتاده.»
سپهر
آلن گمان نمی‌کرد این‌قدر سخت‌جان باشد. کمیسیون پزشکی گفته بود که آلن بنیهٔ ضعیفی دارد. فکر می‌کرد نظر آن‌ها درست بوده، ولی حالا می‌دید بعد از این‌همه شکنجه هنوز زنده است و نمُرده. قلبش توی سینه بال‌بال می‌زد. با طناب او را بسته بودند و به جلو می‌کشاندند. به سمت تقدیری پیش می‌رفت که در انتظارش بود. «بسوزانیدش! کبابش کنید!» روستاییان خواستار آتش زدن آلن بودند. آن‌ها امید داشتند با این کار بلا را از خودشان دور کنند!
mahdi
شبیه سگان تازی که شکارشان را بو می‌کشند، مردم هم به دنبال آلن می‌دویدند و رگباری از فحش و ناسزا به سویش حواله می‌کردند. زبانِ تیزشان فس‌فس می‌کرد و کلمات زهردار بیرون می‌ریخت. چنین رفتار شرم‌آور و ننگینی تابه‌حال از انسان‌ها سر نزده بود. آلن دیگر از این جنگ، از این جامعه و از این بازی کشت‌وکشتار جانش به لب رسیده بود و دیگر تحمل حمله‌ای تازه را نداشت. با کلماتی نامفهوم کمک خواست.
mahdi
چربی داغ باعث شد تا لب‌های کسانی که گرسنه بودند و برای خوردن گوشت حرص می‌زدند تاول بزند. ‫«آخ لبم سوخت.» ‫«مُرده‌اش هم به‌مان آسیب می‌زند!»
Sadat7677
بوی کباب و کلوچه فضا را پُر کرده بود، اما کم‌تر کسی توان خریدن آن‌ها را داشت. آلن به این فکر می‌کرد که مردم امسال، به‌رغم خنده‌هاشان، انگار فقط وانمود می‌کنند که خوشحال‌اند.
Kamyab Komaee
بوی کباب و کلوچه فضا را پُر کرده بود، اما کم‌تر کسی توان خریدن آن‌ها را داشت. آلن به این فکر می‌کرد که مردم امسال، به‌رغم خنده‌هاشان، انگار فقط وانمود می‌کنند که خوشحال‌اند.
dyla

حجم

۳۵۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۱۴ صفحه

حجم

۳۵۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۱۴ صفحه

قیمت:
۴۳,۰۰۰
۲۱,۵۰۰
۵۰%
تومان