بریدههایی از کتاب یادداشتهایی برای سیارهی پراسترس
۴٫۰
(۱۲۰)
فیلمِ "زندگی شگفت انگیز است". دو شب بعد این فیلم را دوباره تماشا کردم.
قطعاً قصدم این نیست که ترسِ از دست دادنِ چیزی را به جانتان بیندازم اما اگر تاکنون این فیلم را تماشا نکردهاید، حتماً این کار را بکنید. این فیلم خیالانگیز و رویایی نیست؛ عاطفی است و صمیمانه و در عین حال صادقانه. این فیلم قدرتی شگفتانگیز دارد. فیلمی در مورد اهمیت والای زندگیهای کوچک؛ درباره اینکه چرا ما اهمیت داریم؛ درباره تفاوتی که یک زندگی میتواند دست به خلق آن بزند. درباره اینکه چرا باید زنده بمانیم. تماشای این فیلم نه تنها هرگز اتلاف وقت نیست بلکه به شما کمک میکند تا ارزشِ زمان را بیشتر نیز درک کنید.
یلدا
تغییر نه با تمرکز بر نقطهای که قصد فرار از آن را داری بلکه با تمرکز بر نقطهای که خواهانِ رسیدن به آن هستی رخ میدهد. از بین بردن منفیها کافی نیست؛ تعداد مثبتها را افزایش دهید. امیدی که همین حالا هم کنار شماست را پیدا و به رشدِ آن کمک کنید.
یلدا
درسی که از رنجهای زمانِ بیماریتان میگیرید میتواند در زمان بهبودیتان نیز به کارتان بیاید. رنج یک معلم تمام عیار است.
یلدا
و چقدر رقتانگیز است که با این همه درد و مصیبتِ آشکار در این دنیا، دردها و مصیبتهای پنهانِ من تا این اندازه فلج کننده هستند.
یلدا
"شادمانی در ساده زیستی است."
ne145gy
ما در ساعتی معین در روز در مدرسه، دانشگاه یا محل کار حاضر میشویم؛ نه به این خاطر که این زمان مناسبترین زمان است بلکه چون زمانی است که برای انجام این کار در اختیار ما قرار داده شده. ما شَم و غریزه خود را دو دستی تقدیم ساعتها کردهایم. به شکلی روز افزون، بیش از اینکه زمان به ما خدمت کند، ما در حال خدمت کردن به زمان هستیم. ما نگران زمانیم و نسبت به آن اضطراب داریم. ما در شگفتیم که زمان چطور سرآمده. ما با زمان درگیریم.
Matin Ta
آنگاه که خشم در اینترنت،
همچون توری در انتظارِ طعمه،
در اعماقِ آب شناور میشود،
زمانش رسیده که اتصال را قطع کنی
و کتابی بخوانی.
نفیسه خبوشانی
برونی وِیر، پرستاری که در مرکز مراقبت از بیمارانِ در حال مرگ کار میکند، در کتاب "پنج پشیمانیِ بزرگ در زمان مرگ" تجربه اش را از صحبت با افرادی که در پایان زندگیشان بودند به اشتراک میگذارد. بیشترین و بزرگترین پشیمانی، پشیمانی از "ترسیدن" بود. بسیاری از بیمارانِ برونی از اینکه تمام زندگیشان را در نگرانی گذراندهاند در اندوهی بس عمیق فرو رفته بودند. چه زندگیهایی که با ترس به هدر رفته. نگرانی از اینکه دیگران در مورد آنها چه فکری میکنند. نوعی نگرانی که آنها را از صادق بودن با خودشان بازداشته.
نفیسه خبوشانی
این یک حقیقت است که در این جهانِ توسعه یافته بسیاری از ما چیزهای زیادی برای سپاسگزار بودن داریم؛ مثل بالا رفتن امید به زندگی، کاهش مرگ و میر نوزادان، در دسترس بودنِ غذا و سرپناه و یا رخ ندادن جنگهای جهانیای که تمام کشورها را درگیر خود میکنند.
احسان رضاپور
ما جاودان نیستیم. این همه محصول برای جوانتر و شادابتر به نظر رسیدن و تلاش برای اینکه کمتر مثل مردهها دیده شویم، به هیچ وجه به مشکل اصلی اشارهای نمیکنند. آنها نمیتوانند حقیقتاً ما را جوان کنند. شرکتهای بسیاری بودهاند که چند تُن کرم ضد پیری تولید کردهاند اما افرادی که از آنها استفاده میکنند همچنان پا به سن خواهند گذاشت. به لطف کمپینهای تبلیغاتیِ میلیارد دلاریای که هدفشان تنها خجالتزده کردنِ ما نسبت به چین و چروک صورت و پا به سن گذاشتنمان است، افرادی که از این مواد آرایشی استفاده میکنند تنها بیش از پیش نگران ظاهرشان شدهاند. تلاش برای جوان به نظر رسیدن، ترس از پیر شدن را تشدید میکند. پس اگر پیر شدن را میپذیرفتیم؛ اگر چین و چروک صورتِ خود و چین و چروک صورتِ دیگران را میپذیرفتیم، شاید بازاریها دیگر ترسی در ما نمیدیدند که روی آن کار و آن را تشدید کنند.
نا آشنا
مشکل آشفتگی ذهنی این است که تمام آنچه که باعث میشود در کوتاه مدت احساس بهتری داشته باشی، در طولانی مدت حال تو را خرابتر میکند.
yasinds
مشکل آشفتگی ذهنی این است که تمام آنچه که باعث میشود در کوتاه مدت احساس بهتری داشته باشی، در طولانی مدت حال تو را خرابتر میکند. درست در زمانی که کاملاً به شناخت خودت نیاز داری، خودت را سردرگم و پریشان میکنی.
نفیسه خبوشانی
شاید اضطراب نتیجهٔ "توهمِ آزادی" باشد
Fateri47
و احساس بد داشتن وقتی دلیلی برای احساس بد داشتن وجود ندارد، بیشتر از آن فاجعه است.
Fateri47
تفاوت اعتیاد به تکنولوژی با اعتیاد به سیگار در این است که سیگارها هیچگونه اطلاعاتی در مورد ما نداشتند. آنها در مورد ما داده و اطلاعات جمعآوری نمیکردند. آنها نمیتوانستند ما را بهتر از خانوادهمان بشناسند. اما اینترنت میتواند هرچیزی را در مورد ما بداند. میتواند بفهمد دوستان ما چه کسانی هستند. میتواند سلیقه موسیقایی ما را بداند. میتواند نگرانیهای ما در مورد سلامتیمان، رابطه عاشقانهمان و اعتقادات سیاسیمان را بفهمد. شرکتهای اینترنتی نیز میتوانند دائماً از این اطلاعات در جهت اعتیادآورتر شدن محصولات خود استفاده کنند. کارمندان شرکتهای مرتبط با تکنولوژی اخطار میدهند که در حال حاضر هیچ قانون و تبصرهای برای متوقف کردن این سوءاستفاده اطلاعاتی وجود ندارد
من زنده ام و غزل فکر میکنم
میتوانیم زندگی کنیم وقتی که مرگ ناگزیر به نظر میرسد و میتوانیم امید داشته باشیم وقتی که میدانیم دیگر امیدی در کار نیست.
~نگار
این یعنی ما میتوانیم در قلب زیبایی و آرامش بیرونی نیز احساس رنج و درد کنیم.
~نگار
در دنیای "واقعی" من در تلاش برای جا افتادن بودم. قوانینی که باید از آنها پیروی میکردی. دروغهایی که باید به زبان میآوردی. خندههایی که باید به آنها تظاهر میکردی.
~نگار
بایستی برای خود به خلق مکانی در زمان دست بزنیم؛ چه از طریق کتاب باشد و چه از طریق مدیتیشن یا تحسین چشماندازِ بیرون از پنجره. مکانی که در آن در آرزوی چیزی نیستیم، حسرت نمیخوریم، کار نمیکنیم، نگران نیستیم یا بیش از حد فکر نمیکنیم. مکانی که شاید در آن حتی امیدوار به چیزی نیستیم.
~نگار
درمان تنهایی نه داشتنِ همراهی دائمی بلکه پیدا کردن راهی برای لذت بردن از خلوت کردن با "خود" است. نمیخواهم جامعهستیز باشم اما اعتقاد او بر این بود که نباید از تنهایی و خلوتِ با خود ترسید.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
حجم
۲۸۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
حجم
۲۸۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
قیمت:
۲۰,۰۰۰
۱۰,۰۰۰۵۰%
تومان