بریدههایی از کتاب یادداشتهایی برای سیارهی پراسترس
۴٫۰
(۱۲۰)
زمانی که بدانید باران فقط باران است و نه وقوعِ آخرالزمان، همه چیز برایتان آسانتر خواهد شد.
R.SH
احساس میکنی درکت نکردهاند. هرکسی حس میکند که درکش نکردهاند. نگرانِ درک کردنِ دیگران نباش. خودت خودت را درک کن. بعد از آن دیگر هیچ چیز اهمیتی ندارد.
R.SH
تمرکز بر پشیمانیها، جز تبدیل کردن زمانِ حال به حسرتی دیگر که ای کاش تصمیم دیگری گرفته بودید فایدهٔ دیگری ندارد. واقعیت خود را بپذیرید. آنقدر انسان باشید که از اشتباه کردن باکی نداشته باشید. آنقدر انسان باشید که از آینده هراسی نداشته باشید. آنقدر انسان باشید که آنچه را که هستید بپذیرید. پذیرشِ اینکه کجای زندگی هستید، شادمان بودن نسبت به دیگران را بیش از اندازه آسان میسازد؛ بی آنکه نسبت به خودتان احساس اسفناکی داشته باشید.
R.SH
تئودور روزولت میگوید: "مقایسه کردن، لذت بردن را به تاراج میبرد."
R.SH
دلم نمیخواست دیدگاهِ مردم نسبت به من، به دیدگاهِ "خودم" نسبت به من تبدیل شود
R.SH
آینده واقعی نیست. آینده مفهومی انتزاعی است. تمامِ آنچه که از آن خبر داریم لحظه است. لحظهای در پسِ لحظهای دیگر. لحظه آن جایی است که باید در آن زندگی کنیم. از پیریِ شما میلیاردها نسخهٔ مختلف و از زمانِ حالِ شما تنها یک نسخه وجود دارد. بر نسخهٔ زمانِ حالِ خود تمرکز کنید.
R.SH
افراد میتوانند میلِ به احساسِ ناکافی بودن داشته باشند اما همین که بفهمند "احساسشان" با "چیزی" که نگرانش هستند دو مسئلهٔ جدای از یکدیگرند، دیگر نیازی به داشتنِ این حس ندارند.
R.SH
تشویش و اضطرابِ زنان در مورد ظاهرشان هرگز تا این اندازه زیاد نبوده. به جای کم کردنِ اضطراب زنان در مورد ظاهرشان، در حال بالا بردنِ اضطراب مردان در مورد ظاهرشان هستیم. در برخی عرصهها، وقتی حرف از مفهومِ تحریفشدهٔ مساوات به میان میآید، به نظر میرسد که بیشتر تلاش میکنیم تا به جای رها کردنِ همگان از نگرانی، همه را به طوری مساوی در نگرانی فرو ببریم.
احسان رضاپور
فیزیکدان، کارل سِیگِن در شاهکار خود "کیهان" مینویسد: "نیتروژنِ درون دیانایِ ما، کلسیوم درون دندان ما، آهنِ درون خونِ ما و کربنی که در کیک پایِ سیبِ ما وجود دارد، در قلبِ ستارههای نسلهای پیشین به وجود آمدهاند. ما از ستارهها به وجود آمدهایم."
فاطمه
بایستی برای خود به خلق مکانی در زمان دست بزنیم؛ چه از طریق کتاب باشد و چه از طریق مدیتیشن یا تحسین چشماندازِ بیرون از پنجره. مکانی که در آن در آرزوی چیزی نیستیم، حسرت نمیخوریم، کار نمیکنیم، نگران نیستیم یا بیش از حد فکر نمیکنیم. مکانی که شاید در آن حتی امیدوار به چیزی نیستیم. مکانی که در آن خنثی هستیم. مکانی که در آن فقط نفس میکشیم. مکانی که فقط در آن حضور داریم و از این حضور داشتن لذت میبریم و در آرزوی هیچ چیز نیستیم جز همانی که در اختیار داریم: همان زندگی.
Amineh78
به این فکر کنیم که چگونه میتوانیم بر مقیاسی انسانی زندگی کنیم؛ تمرکزمان را بر اندک اموری که قادر به انجام آنها هستیم معطوف کنیم نه بر میلیونها کاری که در توان ما نیستند؛ به دنبال چندینگونه زندگیِ موازی نباشیم؛ منحصربهفرد باشیم و مفتخر؛ نقطهٔ اوجی غیر قابل تقسیم.
جنگل
"...تلاقیِ تصوری که فرد از خودش دارد و آنچه که حقیقتاً هست تقریباً همیشه دردناک است و در این مورد دو کار میتوان انجام داد: فرد میتواند با این حقیقت رو به رو شود و تلاش کند تا به آنچه که واقعاً هست تبدیل شود، یا میتواند عقبنشینی کند و همان شخصیت تخیلی که تصورش را میکرده باقی بماند؛ شخصیتی که بدون شک در آن تباه خواهد شد."
جیمز بالدوین، هیچکس نام مرا نمیداند
فاطمه
اما اینترنت میتواند هرچیزی را در مورد ما بداند. میتواند بفهمد دوستان ما چه کسانی هستند. میتواند سلیقه موسیقایی ما را بداند. میتواند نگرانیهای ما در مورد سلامتیمان، رابطه عاشقانهمان و اعتقادات سیاسیمان را بفهمد. شرکتهای اینترنتی نیز میتوانند دائماً از این اطلاعات در جهت اعتیادآورتر شدن محصولات خود استفاده کنند. کارمندان شرکتهای مرتبط با تکنولوژی اخطار میدهند که در حال حاضر هیچ قانون و تبصرهای برای متوقف کردن این سوءاستفاده اطلاعاتی وجود ندارد.
فاطمه
چگونه از رختخواب خارج شویم
۱. بیدار شوید.
۲. موبایلتان را بردارید.
۳. به مدت ۷۲ دقیقه به آن خیره شوید.
۴. آه بکشید.
۵. از رختخواب خارج شوید.
یا اینکه میتوانید هراز گاهی مراحل دو تا چهار را نادیده بگیرید.
فاطمه
اما دلم برای روابط رو در رو تنگ شده؛ نه برای روابطی که در اسکایپ و فیستایم برقرار میکنیم، بلکه برای آن روابطی که در آن با کسی حرف میزنیم بی آنکه چیزی جز جریان هوا در میانمان باشد.
فاطمه
به نظر این طور میآید که اکنون، تنها نبودن از هر زمان دیگری سادهتر شده. همیشه در فضای اینترنت کسی برای گَپ زدن هست. اگر از عزیزانمان دور باشیم میتوانیم از طریق اسکایپ با آنها ارتباط برقرار کنیم. اما با این وجود، تنهایی احساسی است که به اندازهٔ هر احساس دیگری تجربه میشود.
فاطمه
یکبار در نوجوانی تا حدی از خال روی صورتم متنفر شده بودم که سعی کردم با مسواک آن را از صورتم پاک کنم. اما مشکل اصلاً از خال نبود. مشکل اینجا بود که خال را از میان منشورِ عدمِ اعتمادبهنفسم تماشا میکردم. اکنون از این خال خوشم میآید. اصلاً نمیدانم چرا تا این اندازه اذیتم میکرده و چرا در آینه نگاهش میکردم و آرزوی محو شدنش را داشتم.
احسان رضاپور
در نخستین روزهای اولین تجربه از اضطراب و پریشانی ام، تنها از مشروبات الکلی، سیگار و کافئین فرار کرده بودم. حالا پس از چندین سال فهمیده بودم که مشکل، بارِ اضافیِ دیگری به نام بارِ زندگی است.
ثمین خانوم
قورت دادن آبِ دهان به صورت ارادی یکی از کوچکترین نشانههای اختلال وسواسِ ارادی در من بود. در حقیقت این بار خودم چنین نشانهای را میخواستم تا بلکه حواس مرا از دچار شدن به نشانهای بدتر پرت و منحرف کند. اما فایدهای نداشت.
هیچ امیدی نبود. هیچ راه فراری نبود. زندگی به سایر آدمها تعلق داشت. دنیا را پس زده بودم و حالا داشت روی سرم خراب میشد.
پریافسا
بگذارید اتفاق بیفتد. اگر حس میکنید وقوع اضطراب نزدیک است، غریزیترین واکنش ممکن، به وجود آمدن اضطراب بیشتر خواهد بود. این یعنی اضطراب به خاطر اضطراب. یعنی رسیدن به نقطهٔ فرا اضطراب.
پریافسا
حجم
۲۸۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
حجم
۲۸۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
قیمت:
۲۰,۰۰۰
۱۰,۰۰۰۵۰%
تومان