بریده‌هایی از کتاب یادداشت‌هایی برای سیاره‌ی پراسترس

"تلاش مداوم در جهت پنهان کردن رنج روانی تنها بارِ این رنج را افزایش می‌دهد. اینکه بگویی "دندانم درد می‌کند" خیلی ساده‌تر از این است که بگویی "قلبم شکسته"."

عمر نلسون برَدلی، بازتابی بی‌رحمانه از جهانِ امروزِ ما است: "جهانِ ما جهانی پُر از غول‌های هسته‌ای و خالی از اخلاق است؛ ما بیش از اینکه درباره زندگی کردن بدانیم، در مورد کُشتن می‌دانیم."

این کتاب بر آن است تا ثابت کند احساس ما درست به اندازهٔ دارایی‌های ما ارزش و اهمیت دارد؛ بر آن است تا ثابت کند که سلامت ذهن درست به اندازه سلامت جسم اهمیت دارد

هدف این کتاب این نیست که بگوید همه چیز به نابودی رسیده و همه ما بدبخت شده‌ایم چرا که برای رسیدن به چنین هدفی توییتر وجود دارد!

گویا نگران بودن از پیر شدن، یکی از نشانه‌های جوان بودن است

اگر (طبق گفتهٔ امیلی دیکنسون)"زندگی تشکیل شده از اکنون‌ها باشد"، پس شاید این اکنون‌ها از شایدها ساخته شده باشند. شاید هدف زندگی رها کردنِ قطعیت و در آغوش کشیدنِ زیباییِ عدمِ قطعیت در زندگی است.

متخصصین اغلب با بررسی دلایلِ مشکلاتِ سلامتِ ذهنی، وجودِ نوعی تغییرِ بزرگ در زندگی فرد را یکی از مهم ترین دلایل برای بروز مشکل تشخیص می‌دهند.

تماشا نکردن اخبار شرم نیست. در توییتر فعالیت نداشتن شرم نیست. قطع اتصال شرم نیست.

بدیهی است که اخبار همیشه به گونه‌ای طراحی می‌شوند که ما را دچار اضطراب کنند. اگر اخبار را به برای آرام کردن ما طراحی می‌کردند که دیگر نمی‌شد نامش را اخبار گذاشت؛ می‌شد یوگا و یا توله سگی زیبا. کمپانی‌های خبری در همین حین که در مورد اضطراب گزارش تهیه می‌کنند، خودِ ما را نیز به اضطراب می‌اندازند؛ این تناقض همیشه در آنها وجود داشته است.

دقیقاً همین حرف نزدن در مورد مشکلات خودش یک مشکل است. همین حرف نزدن در مورد مشکلات است که باعث می‌شوند افراد در محل کار و یا در مدرسه به فروپاشی برسند. همین حرف نزدن است که مراکز ترک اعتیاد و بیمارستان‌ها را پُر می‌کند و میل به خودکشی را افزایش می‌دهد

اگر دنیای مدرن باعث می‌شود احساس بدی داشته باشیم دیگر اهمیتی ندارد که چه مزایایی داریم، چراکه احساس بد داشتن فاجعه است و احساس بد داشتن وقتی دلیلی برای احساس بد داشتن وجود ندارد، بیشتر از آن فاجعه است.

به قول فومیو ساساکی، از پیروان زندگی مینیمالیستی، "شادمانی در ساده زیستی است."

سعی کن کمتر بخواهی. خواستن یعنی کمبود. خواستن یعنی فقدان. این‌ها بخشی از تعریفِ کلمهٔ خواستن هستند.

ما تربیت شده‌ایم چیزی بخواهیم که تنها به بیشتر خواستن منجر می‌شود. ما تربیت شده‌ایم تا معتاد باشیم.

یکی دیگر از کارکنان توییتر در مصاحبه با رسانه خبری بازفید گفت: "توییتر شبکه‌ای برای احمق‌هاست."

"همگی در فیسبوک به دوستان‌شان دروغ و در توییتر به غریبه‌ها راست می‌گویند."

اگر دنیای مدرن باعث می‌شود احساس بدی داشته باشیم دیگر اهمیتی ندارد که چه مزایایی داریم، چراکه احساس بد داشتن فاجعه است و احساس بد داشتن وقتی دلیلی برای احساس بد داشتن وجود ندارد، بیشتر از آن فاجعه است.

اضطراب رخ می‌دهد تا به ما کمک کند. درست مثل آنچه که در حیوانات نیز رخ می‌دهد، اضطراب ذهن و جسم ماست که از ما درخواست کاری را می‌کند. بجنگ یا بمیر. یا با شکارچی‌ات بجنگ یا از او فرار کن.

تعصبی برای خواندنِ میلیون‌ها نسخه مختلف از یک کتاب مشابه

"تنها چیزی که باید از آن بترسیم، خودِ ترس است."