بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب عشق و ژلاتو | صفحه ۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب عشق و ژلاتو

بریده‌هایی از کتاب عشق و ژلاتو

ویراستار:شهرام بزرگی
امتیاز:
۴.۲از ۲۳۹ رأی
۴٫۲
(۲۳۹)
اما روزهای خیلی بد چطور؟ از آن روزهای پُرماجرا که مسائل مهم، زندگی‌ات را می‌جَوَند و صرفاً برای سرگرمی، تُف می‌کنند توی صورتت!
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
تابه‌حال روزهای بد داشته‌ای، نه؟ می‌دانی، از آن روزهایی که ساعتت زنگ نمی‌زند، نان تُستت عملاً می‌سوزد و خیلی دیر یادت می‌افتد که همهٔ لباس‌هایت توی ماشین لباس‌شویی خیس است. بعد باعجله پانزده دقیقه دیر به مدرسه می‌رسی و خداخدا می‌کنی کسی متوجه نشود موهایت شبیه موهای عروس فرانکشتاین شده است.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
بگذارید فقط این را بگویم که ندانستن سعادت است.
نیتا
تو شاید دیر گرم بشی، ولی وقتی بشی، به کل اتاق نور می‌بخشی.
farnaz
با خودم فکر کردم امروز همان روزی است که همه‌چیز را تغییر می‌دهد؛ ازاین‌به‌بعد، روزهای قبل‌از امروز و روزهای بعداز امروز معنی پیدا می‌کند.
farnaz
از سخنرانی‌ای که در ادامه ایراد شد، صرف‌نظر می‌کنم، اما مهم‌ترین قسمتش این بود که: من زندگی‌ام را هدر می‌دهم، من وقتم، بورسیهٔ تحصیلی‌ام و پولِ به‌سختی به‌دست‌آمدهٔ آنها را برای شش ماه دور می‌ریزم. برایشان توضیح دادم که کل هزینه را خودم پرداخت می‌کنم. برای کمک‌هایشان در تحصیلاتم از آنها تشکر کردم و بعد به اتاقم رفتم و حداقل یک ساعت بلندبلند گریه کردم؛ چون خیلی می‌ترسم! اما چه چاره‌ای دارم؟ لحظه‌ای که نامهٔ پذیرش دانشکدهٔ هنر در دستم بود، می‌دانستم آن را بیش‌از هرچیزی می‌خواستم. می‌روم، چون نرفتنم ترسناک‌تر است!
میمْ؛ مثلِ مَنْ
اگر ادی یک قهرمان بود، قدرتش تواناییِ کمک‌کردن به بهترین دوست برای داشتن حسی خوب بود
z.gh
فکر می‌کنم منطقی است، اما زندگی در قبرستان باعث شده اغلب به مرگ فکر کنم. اینجا نظمی هست که در زندگی واقعی وجود ندارد و به‌طرز عجیبی برایم آسایش به ارمغان می‌آورد. شاید این زیباییِ مرگ است. دیگر هیچ‌چیز به‌هم‌ریخته نیست؛ همه‌چیز مُهروموم‌شده و نهایی است.
rainy day
بزرگ‌تر که بشی، وقت به‌اندازهٔ کافی برای دل‌شکستن هست.»
rainy day
با خودم فکر کردم امروز همان روزی است که همه‌چیز را تغییر می‌دهد؛ ازاین‌به‌بعد، روزهای قبل‌از امروز و روزهای بعداز امروز معنی پیدا می‌کند.
NeginJr
چقدر به من افتخار می‌کرد. چقدر دوست داشت آنجا باشد؛ نه برای لحظه‌های بزرگ که برای لحظه‌های کوچک!
رقیه
زندگی بدون عشق مثل یه سالِ بدون تابستون می‌مونه.»
mohiii ftt
معلوم می‌شود بی‌دلیل نیست که به آن، افتادن در عشق می‌گویند؛ چون وقتی رُخ می‌دهد-وقتی واقعاً رُخ می‌دهد-دقیقاً همین حس افتادن را داری. هیچ کاری انجام نمی‌دهی یا سعی نمی‌کنی؛ فقط رها می‌کنی و امیدواری کسی آنجا باشد تا تو را بگیرد.
غزل
فقط دلم می‌خواست می‌ذاشت خودم تصمیم بگیرم.
غزل
در درون نالیدم. شاید این بخشی از تجربهٔ ایتالیایی بود. به ایتالیا بیایید، عاشق شوید، ببینید که همه‌چیز نقش‌برآب می‌شود. احتمالاً روی وب‌سایت‌های مسافرتی می‌توان درمورد آن خواند.
M Z
هر شروع جدیدی، از پایان یک شروع دیگر نشأت می‌گیرد.
fateme
من عاشق شدم و توی همون حال موندم... ولی اگه از من می‌پرسی، ارزشش رو داره. زندگی بدون عشق مثل یه سالِ بدون تابستون می‌مونه.»
دریا
لبخند زدم. به انگشت‌هایمان نگاه کردم و حس کردم قلبم به‌سرعت آن‌قدر بزرگ شد که باید چشم‌هایم را می‌بستم تا از ترکیدنش جلوگیری کنم.
دریا
مثل این است که یک جزیره باشی... که می‌توانی توی اتاقی پر از آدم باشی و همچنان احساس تنهایی کنی و اقیانوسی از درد بخواهد از هر طرف به تو هجوم بیاورد...
Royas
اکثر مردم از این مزیت برخوردار نیستند که غم‌های زندگی‌شان درطول چند سال اتفاق بیفتد؟
Ghazal

حجم

۲۵۲٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۳۶ صفحه

حجم

۲۵۲٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۳۶ صفحه

قیمت:
۴۹,۵۰۰
۳۴,۶۵۰
۳۰%
تومان