بریدههایی از کتاب عشق و ژلاتو
نویسنده:جنا اوانس ولچ
مترجم:مینا عابدی
ویراستار:شهرام بزرگی
انتشارات:کتاب کوله پشتی
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۲از ۲۳۹ رأی
۴٫۲
(۲۳۹)
انگار تابهحال از یک پنجرهٔ مهگرفته نگاه میکردم و حتی شناختی از آن نداشتم. حتی فکرش را هم نمیکردم که اینهمه دلش شکسته باشد. راستش، او بهطرز عجیبی بشاش بود.
tabasom
هوا صاف بود و ماه مثل یک چشم بزرگ به من چشمک زد؛ انگار اجرای کل این داستان پیچیده را تماشاگر بوده و حالا آخرین خندهاش بود.
ماهِ احمق! دو دستم را روی قاب پنجره گذاشتم و عملاً وزنم را روی قسمت بالایی آن انداختم، اما پنجره تکان نخورد.
باشه عیبی نداره.
tabasom
از من پرسید: «اگه میتونستی از هرچیزی توی دنیا عکس بگیری، اون چیز چی بود؟»
قبلازاینکه حتی به آن فکر کنم، گفتم: «امید.»
میدانم، جلف و بیخود بود؛ نه؟ اما منظورم امید در سکون است؛ آن لحظههایی که میدانی همهچیز درست میشود.
tabasom
مشکل من چی بود؟ آیا او را کاملاً بد فهمیده بودم؟ آیا او کل این مدت با من بود، فقط به این دلیل که دوست خوبی بود؟ آنهمه وقتهایی که میگفت من را دوست داشت، چون متفاوت هستم، چه؟ معنای خاصی نداشت؟
tabasom
برگشتم و بعد، ناگهان من دیگر گریه نمیکردم؛ زار میزدم. گریهای که انگار بندبندم را از هم جدا میکرد؛ به میلیونها تکه خُرد و ازهمگسیخته میشدم.
tabasom
من گریه کردم و گریه کردم و گریه کردم. اشکهای داغ و پُرسَروصدایی که توجه نمیکردند کی نگاهشان میکند. هیچوقت درمقابل هیچکس اینطور گریه نکرده بودم.
tabasom
اون خیلی بااستعداد، ولی دیوونه بود. دوست ندارم این رو بهت بگم، کارولینا... ولی علم ثابت کرده بخشهایی از مغز که مسئول خلاقیت و دیوونگی هستن، یکیان.
tabasom
چه بلایی سرم آمده؟ یک روز حس میکنم حالم خوب است و روزهای دیگر آنچنان نالان و احساساتیام که میخواهم توی آن ایستگاه قطار در رم ایستاده باشم.
tabasom
چیزی در اینجا هست که التیامبخش است.
tabasom
نمیدانم دقیقاً چطور بگویم، اما سالها بود که انگار دنبال چیزی بودم؛ انگار در مکان درستی نبودم...
tabasom
فکر میکنم منطقی است، اما زندگی در قبرستان باعث شده اغلب به مرگ فکر کنم. اینجا نظمی هست که در زندگی واقعی وجود ندارد و بهطرز عجیبی برایم آسایش به ارمغان میآورد. شاید این زیباییِ مرگ است. دیگر هیچچیز بههمریخته نیست؛ همهچیز مُهرومومشده و نهایی است.
tabasom
دانشآموزهای بیاشتیاقی که استعداد طبیعیِ کافی برای پذیرفتهشدن رو دارن. مادرت اونطوری نبود. اون سرشار از استعداد بود... واقعاً، آغشته به استعداد... ولی این فقط یه بخش از معادلهست. باید بااستعداد بود و انگیزه داشت. فکر کنم اون تنها با انگیزهش هم میتونست موفق بشه.
tabasom
دستش را در دستم قفل کرد و بعد من را بهطرف دیگر خیابان به جلوی صف کشید. کشیدن من به اینطرف و آنطرف کارش بود.
tabasom
فرانسوی و احتمالاً زیباترین آدمی که در دنیای واقعی دیدهام. خیلی ساکت است و بهطرز غیرقابلباوری بااستعداد.
tabasom
این شهر افسونت میکند و دوباره تو را به واقعیت برمیگرداند.
tabasom
بهنظر میرسد که نمیتوان زبان ایتالیایی را از طریق اُسمز فرا گرفت؛ حتی اگر بارها کتاب ایتالیایی برای آدمیزاد روی صورتتان باز مانده باشد و بهخواب رفته باشید.
فرانچسکا میگفت یادگرفتن یک زبان آسانترین کار دنیاست، اما وقتیکه این را گفت، همزمان درحال سیگارکشیدن، تنظیمکردن منفذ دوربین و پختن پستوی خانگی بود. پس احتمالاً درک درستی از آسان نداشته
tabasom
من عاشقِ عاشق بودن در ایتالیا هستم!
tabasom
مطمئنم عجیب نیست که بگویم ع-ا-ش-ق شدهام. عجب کلیشهای! اما جداً، به فلورانس بروید و کمی پاستا بخورید، بعد در گرگومیش قدم بزنید و فقط سعی کنید عاشق پسری نشوید که از روز اول چشمتان دنبالش بوده؛ احتمالاً موفق نمیشوید
tabasom
این مسئلهٔ بزرگ را همیشه در ذهن داشتم. آیا او علاقهمند هست یا نه؟ بعضی روزها جوابم مثبت بود و بعضی روزها اطمینان کمتری داشتم. شاید من خیلی به هرچیزی بها میدادم.
tabasom
«حالت خوبه؟»
«حس میکنم یهکم مضطربم.»
«میفهمم... ملاقات آدمهای جدید میتونه اعصابخُردکن باشه...
tabasom
حجم
۲۵۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
حجم
۲۵۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
قیمت:
۴۹,۵۰۰
۳۴,۶۵۰۳۰%
تومان