بریدههایی از کتاب عشق و ژلاتو
نویسنده:جنا اوانس ولچ
مترجم:مینا عابدی
ویراستار:شهرام بزرگی
انتشارات:کتاب کوله پشتی
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۲از ۲۳۹ رأی
۴٫۲
(۲۳۹)
خُب... ژلاتوی ایتالیایی. لذیذ بودنِ یک بستنی قیفی معمولی را چندمیلیونبرابر کنید و بعد روی آن تکههای میوه و شکلات بپاشید. بعداز چهارمین گلولهٔ بستنی، رن جلوی من را گرفت؛ وگرنه احتمالاً تا ابد ادامه میدادم.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
«ببین، میخوای ژلاتو بخوری؟»
به پیشانیام چین انداختم و پرسیدم: «چی هست؟»
شاکی شد.
«ژلاتو... بستنی ایتالیایی... بهترین اتفاقی که میتونه برات بیفته. از وقتیکه رسیدی،
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
«امیدوارم بتونم با دوستم ادی زندگی کنم. بقیهٔ کلاس دهم رو با اونا زندگی کردم
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
چطور ممکن است کسی که دیوارنهوار کسی را دوست داشته، درنهایت او را ترک کند و وجود بچهاش را شانزده سال مخفی نگه دارد؟
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
به فلورانس بروید و کمی پاستا بخورید، بعد در گرگومیش قدم بزنید و فقط سعی کنید عاشق پسری نشوید که از روز اول چشمتان دنبالش بوده؛ احتمالاً موفق نمیشوید. من عاشقِ عاشق بودن در ایتالیا هستم! اما راستش را بخواهید، من در هرجاییکه بودم، عاشق ایکس میشدم.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
بهنظر میرسد که نمیتوان زبان ایتالیایی را از طریق اُسمز فرا گرفت؛ حتی اگر بارها کتاب ایتالیایی برای آدمیزاد روی صورتتان باز مانده باشد و بهخواب رفته باشید.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
چیزی هست که خیلی کشتهمُردهٔ دیدنش باشی؟»
«یه برج کجی یا همچین چیزی اینجا هست؟»
«لیناااا! اون برج توی پیزاست.»
«آروم باش، شوخی کردم!
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
چطور ممکن است کسی که دیوارنهوار کسی را دوست داشته، درنهایت او را ترک کند و وجود بچهاش را شانزده سال مخفی نگه دارد؟
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
به فلورانس بروید و کمی پاستا بخورید، بعد در گرگومیش قدم بزنید و فقط سعی کنید عاشق پسری نشوید که از روز اول چشمتان دنبالش بوده؛ احتمالاً موفق نمیشوید. من عاشقِ عاشق بودن در ایتالیا هستم! اما راستش را بخواهید، من در هرجاییکه بودم، عاشق ایکس میشدم.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
بهنظر میرسد که نمیتوان زبان ایتالیایی را از طریق اُسمز فرا گرفت؛ حتی اگر بارها کتاب ایتالیایی برای آدمیزاد روی صورتتان باز مانده باشد و بهخواب رفته باشید.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
ایتالیاییها خیلی رسا هستند؛ هیچوقت نیاز نیست درمورد احساس آنها حدس بزنید.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
ایتالیا جای خیلی خوبی برای یه دوندهٔ گرسنهست.»
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
چند لحظهای بهدقت به من نگاه کرد. «تو یهجورایی شبیه یه شاهزادهای. شاید شبیه راپونزل! بهخاطر موهای پریشونت.»
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
صحبتکردن او بهنظر آمریکایی بود، اما بهاندازهٔ یک بشقاب کوفته، ایتالیایی بهنظر میرسید.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
او با حالت یک تماشاچی بیچارهٔ بهداماُفتاده در یک راهرو توسط یک نوجوان با احساسات ناپایدار، به من نگاه میکرد!
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
«خواهی نشوی رسوا...» دندانهایم را رویهم فشار دادم و بهسرعت زیر دوش پریدم. «سرده! سرده! آییی!»
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
عالیه! بعداز چهار سال دویدن، نژاد چنین پسرهایی را کاملاً میشناختم. نمیدانم چه کسی به آنها گفته تنهایی بیرون دویدن، رمزی است به این معنی که لطفاً من را سوار کن!
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
عووووق! حالا تصویر او توی ذهنم بود که سرگردان در ایتالیا، دنبال وسیلههایی بود که فکر میکرد شاید من دوست داشته باشم. چرا این علاقهٔ ناگهانی؟
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
پوست همیشهبُرُنزهام، زرد و رنگپریده و دایرههای تیرهای زیر چشمهایم بود... و موهایم؛ که بالاخره راهی برای سرپیچی از قوانین فیزیک پیدا کرده بودند.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
لینا، فکر کن. تو توی یه کشور غریب، تنهایی. یه غول واقعی بهعنوان پدرت پا گذاشته توی زندگیت و خونهٔ جدیدت میتونه محل فیلمبرداری یه فیلم آخرالزمانِ زامبی باشه! یه کاری بکن.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
حجم
۲۵۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
حجم
۲۵۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
قیمت:
۴۹,۵۰۰
۳۴,۶۵۰۳۰%
تومان