بریده‌هایی از کتاب چگونه برتر از دیگران باشید

سقراط یک پرسشگر بود و با پرسش‌هایش دیگران را به اندیشیدن وا می‌داشت. جادوی سقراط این بود که انسان‌ها را مجبور می‌کرد تا به سخت‌ترین کاری تن دهند که همیشه از انجامش گریزانند. بی‌تردید اندیشیدن سخت‌ترین کار دنیاست به همین خاطر انسان‌ها ترجیح می‌دهند به جای اندیشیدن، کوه‌ها را جابجا کنند!

دانش و اطلاعات، مس کم‌ارزشی هستند که باید به کمک کیمیای خلاقیت به طلا تبدیل شوند. هرگز فراموش نکنید که اگر همان مس کم‌ارزش را به مقدار فراوان در آزمایشگاه ذهن‌تان نداشته باشید آن‌گاه حتی کیمیای خلاقیت نیز نمی‌تواند سودی برایتان داشته باشد.

انسان‌های برتر در یک ویژگی، مشترک هستند. آن‌ها همگی این قدر می‌دانند که چقدر نمی‌دانند! آدم‌های معمولی از آن‌جا که هیچ نمی‌دانند گمان می‌کنند که همه چیز را می‌دانند!

مبصر کلاس همیشه برگه‌ای در دست داشت که آن‌را به دو ستون «بدها» و «خوب‌ها» تقسیم می‌کرد. در زیر ستون خوب‌ها، اسامی‌دانش‌آموزانی نوشته می‌شد که به خوبی می‌توانستند در کلاس نقش یک جنازه را بازی کنند و در ستون بدها، نام بچه‌هایی نوشته می‌شد که از این استعداد محروم بودند!

به یاد داشته باشید که هیچ ستمگری به آسانی از قدرت دست نمی‌کشد. قدرت ماهیتی جذاب و افسونگر دارد به گونه‌ای که باعث می‌شود کسی که صاحب آن است جز در برابر قدرت بیشتر سر تسلیم فرود نیاورد و راضی به واگذاری قدرتش نشود.

فراموش نکنید شاهزادهٔ زیبای افسانه زندگی شما بر سر هرگذرگاهی عشوه‌گری نمی‌کند. او با غرور یک شاهزاده و نجابت یک فرشته در قلعه‌ای مرتفع که اژدهایی از آن محافظت می‌کند، برفراز کوهی بلند در انتظار آن لحظه شورانگیزی است که شما با شجاعت یک قهرمان اژدها را نابود کنید و او را عاشقانه در آغوش بگیرید.

شما در آفرینش، موجودی بی‌همتا و یگانه‌اید و تا زمانی که این بی‌همتایی را لحظه‌به‌لحظه زندگی کنید مانند یک شاهکار هنری می‌درخشید و با شما مانند یک گوهر گرانبها رفتار می‌شود ولی اگر در همنوایی با دیگران وجود منحصربه‌فرد خود را انکار کنید آن‌گاه با شما نیز به سان آدمکی در میان آدمیان رفتار می‌شود و به شی‌ای کم‌ارزش تبدیل می‌شوید.

به جای تمسخر دیگران با نگاهی ژرف به درون ذهن انسان‌ها رخنه کنید و دریابید در آن‌جا چه می‌گذرد. انسان‌های برتر به جای قضاوت دیگران می‌کوشند دریابند که دلیل اصلی رفتارشان چیست تا بهتر بتوانند آنان را رهبری و کنترل کنند و برای رسیدن به رویاهایی که در سر دارند به‌کار گیرند.

بخشی از مغز مردان که به فعالیت‌های جنسی اختصاص یافته است تقریبا ۲.۵ برابر همین بخش در مغز زنان است. شاید علت این که اغلب زنان می‌نالند که یک شوهر بی‌وفا و هوس‌باز نصیب‌شان شده است نتیجه همین تفاوت در مغز همسران‌شان باشد که باعث می‌شود بیشتر به مسایل جنسی بیندیشند.

گرچه بیش از ۹۹ درصد مغز زن و مرد به لحاظ ژنتیکی شبیه به یکدیگر است اما تاثیر شگرفی که هورمون‌های جنسی بر روی سیم‌کشی و ساختار مغز به جا می‌گذارد موجب می‌شود این دو موجود به ظاهر شبیه به یکدیگر، بیشترین اختلافات را با هم داشته باشند. به‌طور کلی مغز مردان نه درصد بزرگ‌تر از مغز زنان است اما تعداد سلول‌های مغزی هر دو به یک اندازه است. سلول‌های بخشی از مغز زنان که با زبان و یادگیری در ارتباط است یازده درصد بیشتر از مردان است.