بریده‌هایی از کتاب چگونه برتر از دیگران باشید

وقتی پس از پایان کار روزانه شتابان به منزل باز می‌گردید تا مسابقه فوتبال تیم‌های لوکوموتیوسازی علی‌آباد کتول با تیم صنعت چغندر هفت‌تپه را نگاه کنید در انتها تنها نتیجه‌ای که عایدتان می‌شود این است که پی می‌برید چه تیمی در صدر جدول لیگ فخر می‌فروشد و چه تیمی در قعر آن جان می‌کند، در حالی‌که اگر به یک سمینار آموزشی بروید آن‌گاه به خود این فرصت را می‌دهید تا از رشد و شکوفایی خودتان لذت ببرید و با سرعت بیشتری به سرزمین شگفت‌انگیز آرزوهایتان برسید.

گاهی به نظر می‌رسد آن چیزهایی را که ما به تملک خود در می‌آوریم پس از مدتی مالک ما می‌شوند!

احمق‌ترین مرد دنیا کسی است که بخواهد زنی را تغییر دهد و ابله‌ترین زن جهان کسی است که گمان می‌کند می‌تواند مردی را تغییر ده

هرگز سعی نکنید «جنس مخالف» را تغییر دهید. بکوشید تا آن‌جا که می‌توانید به افکارش نزدیک شوید و او را درک کنید. البته گاهی در این مسیر به جایی می‌رسید که می‌خواهید سرتان را محکم به دیوار بکوبید! اگر لازم شد این کار را با شجاعت انجام دهید ولی هیچ گاه هوس نکنید که ذره‌ای او را تغییر دهید زیرا دردش برایتان بسیار بیشتر از آن است که سرتان را به دیوار بکوبید.

زندگی کردن بدون تعقیب رویاهایی که در سر دارید فرقی با مردن ندارد.

همواره به یاد بسپارید در دنیایی که در آن به سر می‌بریم، بحران اتفاقی نیست که ممکن است به وقوع بپیوندد، بلکه قاعده بازی است.

مشکل ترافیک اغلب بزرگ‌تر از آن است که شما به تنهایی بتوانید آن‌را حل کنید، اما شاید لزومی نداشته باشد که آن‌را حل کنید. شاید بهتر باشد به جای حل مشکل ترافیک از آن لذت ببرید و از آن استفاده کنید! برای انجام این کار کافی است به جای فشار دادن دندان‌هایتان روی هم، ناسزا گفتن به دیگران و چشم دوختن به چراغ قرمز در سنگینی ترافیک؛ چندین مجموعه دوره‌های آموزشی مفید یا کتاب‌های صوتی تهیه کنید و هنگام رانندگی یا نشستن بر روی صندلی تاکسی یا مترو به آن‌ها گوش دهید. در این صورت شما خودروی شخصی یا تاکسی‌های شهر را به یک دانشکده سیار تبدیل می‌کنید که هر چه بیشتر در ترافیک بمانید مانند آن است که بیشتر آموخته‌اید و استفاده بهتری از عمرتان کرده‌اید! من کسی را می‌شناسم که عاشق ترافیک

یکی از اقدامات آتاتورک که با مقاومت فراوانی در میان مردم روبه‌رو شد، کشف حجاب بود. آتاتورک می‌پنداشت برای رهایی از سنت و گذار به مدرنیته باید حجاب را از میان بردارد. او برای تحقق خواست خود دست به هر اقدامی می‌زد از جمله توسل به زور و کمک گرفتن از قوای نظامی برای مقابله با مخالفان کشف حجاب اجباری، اما هر چه بیشتر می‌کوشید مقاومت مردمان نیز بیشتر می‌شد تا آن‌که سرانجام تصمیم گرفت این مشکل را به شیوه‌ای دیگر از میان بردارد. او به جای آن‌که زنان دین‌باور و متدین را مجبور به برداشتن حجاب کند، زنان بدکاره شهر را به داشتن حجاب و سر کردن برقعه واداشت. این نقشه شیطانی کار خود را کرد و زنان پاکدامن برای آن‌که از زنان بدکاره متمایز شوند با دست خودشان برقعه از سر برداشتند!

مبصر کلاس همیشه برگه‌ای در دست داشت که آن‌را به دو ستون «بدها» و «خوب‌ها» تقسیم می‌کرد. در زیر ستون خوب‌ها، اسامی‌دانش‌آموزانی نوشته می‌شد که به خوبی می‌توانستند در کلاس نقش یک جنازه را بازی کنند و در ستون بدها، نام بچه‌هایی نوشته می‌شد که از این استعداد محروم بودند!

علت آن ضخیم‌تر بودن جسم پینه‌ای در مغز زنان باشد که رابط میان دو نیمکره مغز است. همین تفاوت اساسی باعث می‌شود که وقتی زنی در حال جراحی قلب بیماری در اتاق عمل است متوجه اشاره پنهانی پرستار به متخصص بیهوشی شود و همزمان نیز به لباسی بیندیشد که می‌خواهد در مهمانی خواهرشوهرش به تن کند! اما وقتی مردی در حال رانندگی در خیابان است اگر کسی سوالی از او بپرسد یا خودرو را به درختی می‌کوبد و یا با مشت بر دهان کسی می‌کوبد که باعث پریشانی حواسش شده است!