بریدههایی از کتاب اعتقاد بدون تعصب
۳٫۸
(۵۲)
مدرنیزاسیون منجر به تکثر میشود. و تکثر توانایی فرد برای انتخاب بین دو یا چند جهانبینی را افزایش میدهد. اشتباه نظریه سکولاریزاسیون در این پیشفرض بود که این انتخابها به احتمال زیاد سکولار خواهند بود. اما در حقیقت آنها به همان اندازه ممکن است دینی هم باشند.
vahidk
وقتی انسانها بهمرور زمان با یکدیگر گفتگو کنند، کمکم بر تفکر یکدیگر تأثیر میگذارند. با وقوع این «آلایش» ، مردم احساس میکنند که مشکل و مشکلتر میتوانند اعتقادات و ارزشهای دیگران را منحرف، نامعقول یا شیطانی بنامند. کمکم این فکر ریشه میدواند که شاید این افراد حرفی برای گفتن دارند. با این تفکر، تلقی قبلی از واقعیت که بدیهی تصور میشد، رنگ میبازد.
vahidk
در بخش عمدهای از تاریخ، بیشتر انسانها در جوامعی زندگی میکردند که وجه ممیزه آنها درجه بسیار بالایی از اجماع شناختی و هنجاری بود ــ یعنی تقریبا همه افراد جامعه فرضیات مشترکی درباره چیستی جهان و شیوه رفتار در آن داشتند.
vahidk
پاسکال به صورتی مختصر و مفید با این بیان مطرح کرد که ممکن است حقیقت در یک طرف کوه پیرنه با طرف دیگر آن فرق کند. در تفکر پاسکال، این باور با یک گزاره معروف دیگر او مرتبط است، «شرطبندی ایمان» : از آنجا که نمیتوان درباره حقیقت دین به قطعیت رسید (دقیقا به خاطر نسبیت همه تعاریف حقیقت) ، ایمان نوعی شرطبندی است که باختی در آن وجود ندارد. اگر دین برحق باشد، میتوان در آخرت با افتخار از ایمان خود دفاع کرد؛ اگر هم درست نباشد و آخرتی در کار نباشد، شخص هرگز این موضوع را نخواهد دانست.
فلسفه نوین غرب با رنه دکارت آغاز شد که در قرن هفدهم تردید را به یک اصل بنیادی روششناختی ارتقا داد. او گفت با توجه به این واقعیت که درباره هر چیزی میتوان شک کرد، پس به چه چیزی میتوان یقین داشت؟ دکارت به این سؤال چنین
2432300394
اگر مدرنیته لزوما منجر به سکولاریسم نمیشود (جز در سوئد و در کلوب دانشکدههای دانشگاه دهلی) در حوزه اعتقادات و ارزشها مدرنیته به چه چیزی میانجامد؟ پاسخ این سؤال به نظر ما روشن است: به تکثر.
احسان رضاپور
وضع کنونی سکولاریزاسیون در جهان چگونه است؟
قضاوت منصفانهای است اگر بگوییم اتفاقات دهههای بعد از جنگ جهانی دوم نظریه سکولاریزاسیون را بهطور گستردهای ابطال کرده است (البته برای همین هم هست که بسیاری از جامعهشناسان دین با مقاومتی بسیار اندک، نظرشان را درباره این نظریه تغییر دادهاند.) وقتی به جهان امروز نگاه میکنیم، چیزی که میبینیم نه سکولاریزاسیون بلکه انفجار عظیم جنبشهای پرشورِ دینی است. به دلایل آشکار احیای دوباره اسلام بیشترین توجه را به خود جلب کرده است.
احسان رضاپور
در جامعهشناسی دین که در قرن بیستم شکل گرفت، این پیوند مدرنیته با زوال دین به «نظریه سکولاریزاسیون» معروف شد. بر اساس این نظریه، مدرنیته، هم به خاطر گسترش شناخت علمی و هم به خاطر ویرانی پایههای اجتماعیِ ایمان دینی به دست نهادهای مدرن، الزاما منجر به سکولاریزاسیون میشد (فرایندی که زوال تدریجی دین در جامعه و در ذهن افراد را در پی میآورد.)
احسان رضاپور
سه متفکر را عموما بنیانگذاران جامعهشناسی مدرن میدانند ــ کارل مارکس، امیل دورکم و ماکس وبر. اختلاف نظرهای عمیقی بین این سه نفر وجود داشت. اما وقتی بحث مذهب به میان میآمد، همگی، البته به دلایلی متفاوت، بر این باور بودند که مدرنیته باعث زوال دائم دین میشود.
احسان رضاپور
همه ایدئولوژیهای رادیکال اغلب در نهایت به سوی بنیادگرایی میروند و کار به دست بنیادگرایان میافتد ــ به دست مؤمنان حقیقی که میخواهند سلطه بدیهی جهانبینیشان را تثبیت کنند، ترجیحا در کل جامعه یا دستکم در بخشی از جامعه که تحت کنترل آنهاست.
محمد
قدرت فسادآور است و برای همین است که حرامزادگان اغلب ریاست حکومتها را بر عهده میگیرند. دموکراسی این روند را تغییر نمیدهد اما این اطمینان را ایجاد میکند که میتوان حرامزادگان را گاه و بیگاه سرنگون کرد و برای کارهایی که آنها هنگام حضور در رأس قدرت قادرند انجام دهند، محدودیت ایجاد کرد. این دقیقا تأیید مطلق دموکراسی نیست، اما برای دفاع معقول از دموکراسی در برابر نظامهای دیگر کافی است.
محمد
نهادهایی که کرامت و آزادی انسان را تثبیت میکنند در بستری شکل میگیرند که میتوان آن را مثلث دموکراتیک نامید. سه رأس این مثلث عبارتند از دولت، اقتصاد بازار و جامعه مدنی.
محمد
بازار جوک عمدتا در شرایط سرکوب سیاسی گرم میشود. اتحاد شوروی و اقمارش بستری مناسب برای انبوه جوکهایی بودند که هم رژیمهای مختلف کمونیست را به سخره میگرفتند و هم حامی مخالفین این رژیمها بودند.
محمد
وقتی تردید، حتمیت مفید یک نهاد را تضعیف میکند، باعث نوعی آشفتگی بنیادی میشود. این آشفتگی ممکن است همانطور که گفته میشود برای ایجاد یک تغییر فرهنگی بنیادی، مفید باشد و حتی پیششرطی باشد برای خلاقیت فکری یا هنری. اما وقتی تردید ضدنهادی عمیقا در ذهن و احوال مردم نفوذ کند، میتواند تبدیل به آشوب و اختلال یا همانطور که قبلاً دیدیم، در نهایت منجر به بدبینی و نسبیگرایی کور شود. تردید باید با عقل متعارف مهار شود.
محمد
تردید صفت بارز دموکراسی است ــ همانطور که حقیقت مطلق (که ظاهرا و واقعا به آن باور دارند) صفت بارز هر نوع استبداد است.
محمد
معرفت میتواند باعث بیایمانی شود و جهل نیز میتواند باعث اعتقاد یا ایمان شود.
محمد
حقیقت خیلی کمتر از آنکه «مؤمنان حقیقی» میخواهند، یقینی یا مطلق است. اگر بخواهیم این مفهوم را به زبان فلسفی بیان کنیم باید بگوییم حقیقت همواره در معرض ابطال قرار دارد. حقیقت به زمان و مکان مرتبط است.
محمد
بنیادگرایی هر ادعایی هم که داشته باشد، سنتگرایی نیست.
محمد
واضح است که نسبیگرایی و بنیادگرایی دو روی یک سکه هستند. هردوی آنها پدیدههایی عمیقا مدرن و هردو واکنشهایی به نیروی نسبیساز مدرنیته هستند. نسبیگرا آن را با آغوش باز میپذیرد؛ بنیادگرا آن را رد میکند.
محمد
از آنجا که نمیتوان درباره حقیقت دین به قطعیت رسید (دقیقا به خاطر نسبیت همه تعاریف حقیقت) ، ایمان نوعی شرطبندی است که باختی در آن وجود ندارد. اگر دین برحق باشد، میتوان در آخرت با افتخار از ایمان خود دفاع کرد؛ اگر هم درست نباشد و آخرتی در کار نباشد، شخص هرگز این موضوع را نخواهد دانست.
محمد
در هر فرد نسبیگرا، فردی متعصب وجود دارد که منتظر است با قطعیت مطلق ظهور کند و در هر فرد متعصب نیز یک فرد نسبیگرا که منتظر است تا از هر مطلقی رها شود.
محمد
حجم
۱۶۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۲۲ صفحه
حجم
۱۶۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۲۲ صفحه
قیمت:
۸۰,۰۰۰
تومان