بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب رهبران آخر غذا می‌خورند | صفحه ۹ | طاقچه
تصویر جلد کتاب رهبران آخر غذا می‌خورند

بریده‌هایی از کتاب رهبران آخر غذا می‌خورند

۳٫۴
(۲۵)
حالا مشکل این است که ثروتی فراهم آورده‌ایم که تقریباً تمام نیازمندی‌ها یا خواسته‌های ما را پوشش می‌دهد و در زمان وفور نعمت عملکرد خیلی خوبی نداریم. ثروت زیاد در سیستم‌های ما اختلال ایجاد می‌کند و درواقع به ما و سازمان‌هایمان آسیب می‌رساند. فراوانی نعمت ممکن است مخرب باشد. البته ثروت به خودی خود برای ما مضر نیست، بلکه چون ارزش بیشتر دارایی‌ها را از آنها سلب می‌کند، ویرانگر خواهد بود. هرچه داراتر باشیم، کمتر برای داشته‌های خود ارزش قائلیم و تصور کنید که اگر عادت به دارایی از ارزش آنها در نظر ما بکاهد، چه آسیبی به روابطمان وارد خواهد کرد؟
حسین یزدی
هدف از آفرینش سیستم داخلی ما با وجود پیچیدگی و ابهام آن، بسیار روشن است. از آنجا که طراحی سیستم محرک شیمیایی ما به زمانی بازمی‌گردد که در گروه‌های کوچک، با منابعی محدود و در محیط بسیار خطرناکی زندگی می‌کردیم، این سیستم به گونه‌ای شکل گرفت که بتواند در ادارهٔ زندگی و رشد در دنیایی بسیار ملموس به ما کمک کند. تمام کسانی را که با آنها زندگی می‌کردیم و تمام همکاران خود را می‌شناختیم. نیازمندی‌های خود را تشخیص می‌دادیم و برای رفع آنها به همکاری با یکدیگر می‌پرداختیم. خطرهای تهدیدکننده را می‌دیدیم و برای محافظت از یکدیگر در برابر آنها همکاری می‌کردیم.
حسین یزدی
گرچه، باب چپمن، مدیرعامل شرکت بری-وهمیلر شیفتهٔ آن است که بگوید «هیچ‌کس به شوق کار در محیطی که کسی کارهایش را مدیریت کند از خواب بیدار نمی‌شود. ما هر روز صبح از خواب بیدار می‌شویم و سر کار می‌رویم، به این امید که کسی ما را در انجام کارها رهبری کند.» مشکلی که پیش می‌آید این است که برای هدایت ما باید رهبرانی باشند که ما خواهان پیروی از آنها باشیم.
حسین یزدی
بدیهی است که صرفاً نمی‌توان تمام افراد یک نسل را مسبب بدبختی‌های امروز خود دانست. همچنین نمی‌توان فقط یک صنعت یا مدیرعامل خاص یا «مجموعه‌ای از شرکت‌ها» را مقصر تلقی کرد. در دنیای ما شرکت‌ها به طور مشخص و آشکارا و طبق قصه‌های کتاب‌های مصور، دشمنان نقش اصلی نیستند که برای تسلط بر کل دنیا تلاش می‌کنند تا بتوان به‌راحتی بر سرنگونی آنها تمرکز و تمام اشتباهات دنیا را اصلاح کرد. امروزه کمبود احساس همدلی و همدردی و انسانیت مشکلی است که در کسب‌وکار خود با آن مواجهیم. گرچه مدیران اجرایی باهوشی شرکت‌ها را اداره می‌کنند و مدیریت سیستم‌ها را بر عهده دارند، به‌وضوح کمبود رهبرانی که بتوانند مسئولیت هدایت مردم را تقبل کنند، احساس می‌شود.
حسین یزدی
نسل بزرگ متولدان دورهٔ رشد انفجاری جمعیت، به طور تصادفی دنیایی کاملاً نامتوازن پدید آوردند و براساس آنچه تاریخ همواره ثابت کرده است، این عدم تعادل به طور ناگهانی و به‌شدت خود را اصلاح خواهد کرد، مگر اینکه ما آن‌قدر هوش و ذکاوت داشته باشیم که خودمان به طور اصولی و به‌آرامی آن را اصلاح کنیم. با وجود این، با توجه به تمایل ما به رضایت لحظه‌ای و با وجود حلقه‌های امن ضعیف در سازمان‌ها، احتمالاً رهبران ما اعتماد به نفس یا صبر کافی را برای انجام کارهای ضروری ندارند.
حسین یزدی
عدم توازن در فرهنگ‌های سازمانی، ثبات شرکت‌های بزرگ را تحت تأثیر قرار می‌دهد. (مثلاً اِنرون، تایکو، وُرلدکام و لِمَن برادرز معدودی از شرکت‌های بزرگ و «باثبات» اند که به خاطر عدم توازن فرهنگی ورشکست شده‌اند.) ظاهراً کاهلی در ابراز تمایل و گرایش به تغییر این سیستم، فقط باعث افزایش عدم تعادل در میزان این مواد شیمیایی می‌شود، درنتیجه این چرخهٔ معیوب ادامه می‌یابد و سلامتی ما به مخاطره می‌افتد. اقتصاد ما به مخاطره می‌افتد و ثبات شرکت‌ها با خطر مواجه می‌شود. هیچ‌کس از سایر پیامدهای احتمالی این رویداد مطلع نیست.
حسین یزدی
عجیب آنکه هرچه ثروتمندتر باشیم، حالت تدافعی بیشتری به خود می‌گیریم و شرایط امنیتی پیچیده‌تری برای حفظ فاصله با مردم فراهم می‌آوریم و تمایل کمتری به گشاده‌دستی خواهیم داشت. میل شدید به کسب ثروت بیشتر که با تعامل فیزیکی کمتر ما با «مردم عادی» همراه است، منجر به قطع رابطهٔ ما با واقعیت یا بی‌بصیرتی نسبت به حقایق می‌شود. متأسفانه امروزه بسیاری از محیط‌های کار، بیشتر از اینکه میل طبیعی ما به اعتماد و همکاری را تشدید کنند سرخورده‌مان می‌کنند. مجموعهٔ جدیدی از ارزش‌ها و هنجارها برای کسب‌وکار و جامعه وضع شده‌اند، یعنی سیستمی با عملکرد دوپامین‌محور که در ازای دستاوردهای فردی به ما پاداش می‌دهد و تاوان آن در آثار ناشی از اختلال و عدم توازن میزان سِروتونین و اُکسی‌توسین بدن مشاهده می‌شود. این دو هورمون در اثر همکاری با یکدیگر و برقراری روابط بر پایهٔ اعتماد و وفاداری در رگ‌های ما جاری می‌شود. همین عدم تعادل است که باعث سقوط بازار سهام می‌شود.
حسین یزدی
برای گونهٔ انسان که در زمانهٔ محدودیت منابع و دورهٔ مملو از خطرهای بزرگ پا به عرصهٔ وجود گذاشته است، هنگامی‌که منابع فراوان‌اند و احتمال وقوع خطرات خارجی کم، تمایل طبیعی به مشارکت و همکاری پیچیده می‌شود. وقتی دارایی کمتری در اختیار داشته باشیم تمایل بیشتری برای به اشتراک‌گذاری آن با دیگران داریم. قبیله‌ای عشایری یا خانوادهٔ چادرنشین مغولی ثروت زیادی ندارند، اما با خرسندی آنچه را که دارند با دیگران سهیم می‌شوند، چون چنین کاری به نفع آنهاست. اگر در سفر با آنها مواجه شوید، با روی گشاده به شما خوش‌آمد خواهند گفت و با غذا و روحیهٔ مهمان‌نوازی از شما پذیرایی می‌کنند. دلیل چنین رفتاری فقط این نیست که آنها مردمان خوبی هستند، بلکه حفظ بقای آنها به بخشندگی بستگی دارد، چون آنان می‌دانند که ممکن است روزی دیگر خودشان مسافری باشند که به غذا و سرپناه احتیاج دارد.
حسین یزدی
نسل بزرگ متولدان دورهٔ رشد انفجاری جمعیت، به طور تصادفی دنیایی کاملاً نامتوازن پدید آوردند و براساس آنچه تاریخ همواره ثابت کرده است، این عدم تعادل به طور ناگهانی و به‌شدت خود را اصلاح خواهد کرد، مگر اینکه ما آن‌قدر هوش و ذکاوت داشته باشیم که خودمان به طور اصولی و به‌آرامی آن را اصلاح کنیم. با وجود این، با توجه به تمایل ما به رضایت لحظه‌ای و با وجود حلقه‌های امن ضعیف در سازمان‌ها، احتمالاً رهبران ما اعتماد به نفس یا صبر کافی را برای انجام کارهای ضروری ندارند.
حسین یزدی
ثروت بیشتر که با تعامل فیزیکی کمتر ما با «مردم عادی» همراه است، منجر به قطع رابطهٔ ما با واقعیت یا بی‌بصیرتی نسبت به حقایق می‌شود. متأسفانه امروزه بسیاری از محیط‌های کار، بیشتر از اینکه میل طبیعی ما به اعتماد و همکاری را تشدید کنند سرخورده‌مان می‌کنند. مجموعهٔ جدیدی از ارزش‌ها و هنجارها برای کسب‌وکار و جامعه وضع شده‌اند، یعنی سیستمی با عملکرد دوپامین‌محور که در ازای دستاوردهای فردی به ما پاداش می‌دهد و تاوان آن در آثار ناشی از اختلال و عدم توازن میزان سِروتونین و اُکسی‌توسین بدن مشاهده می‌شود. این دو هورمون در اثر همکاری با یکدیگر و برقراری روابط بر پایهٔ اعتماد و وفاداری در رگ‌های ما جاری می‌شود. همین عدم تعادل است که باعث سقوط بازار سهام می‌شود.
حسین یزدی
وقتی دارایی کمتری در اختیار داشته باشیم تمایل بیشتری برای به اشتراک‌گذاری آن با دیگران داریم. قبیله‌ای عشایری یا خانوادهٔ چادرنشین مغولی ثروت زیادی ندارند، اما با خرسندی آنچه را که دارند با دیگران سهیم می‌شوند، چون چنین کاری به نفع آنهاست. اگر در سفر با آنها مواجه شوید، با روی گشاده به شما خوش‌آمد خواهند گفت و با غذا و روحیهٔ مهمان‌نوازی از شما پذیرایی می‌کنند. دلیل چنین رفتاری فقط این نیست که آنها مردمان خوبی هستند، بلکه حفظ بقای آنها به بخشندگی بستگی دارد، چون آنان می‌دانند که ممکن است روزی دیگر خودشان مسافری باشند که به غذا و سرپناه احتیاج دارد. عجیب آنکه هرچه ثروتمندتر باشیم، حالت تدافعی بیشتری به خود می‌گیریم و شرایط امنیتی پیچیده‌تری برای حفظ فاصله با مردم فراهم می‌آوریم و تمایل کمتری به گشاده‌دستی خواهیم داشت
حسین یزدی
پیش از سال ۱۹۸۷ و تا زمان وقوع دورهٔ رکود شدید اقتصادی، بازار سهام سقوط نکرده بود که این دوره خود به دنبال افراط‌گرایی و رواج اجناس و خدمات گران‌قیمت در دههٔ بیست ظهور کرد. اگر خود ما برای جبران عدم توازن راه چاره‌ای پیدا نکنیم، قوانین طبیعت این عدم تعادل را برای ما اصلاح خواهند کرد.
حسین یزدی
شواهدی مؤید این مطلب است که «تحلیل‌گران مالی به منظور دستیابی به اهداف کوتاه‌مدت فشار زیادی بر مدیران وارد می‌کنند و مانع سرمایه‌گذاری شرکت روی پروژه‌های نوآورانهٔ بلندمدت می‌شوند.» به عبارت ساده‌تر، هرچه رهبران سازمان دولتی فشار بیشتری برای برآوردن انتظارات مشتریان خارجی احساس کنند، ظرفیت آنها برای ارائهٔ محصولات و خدمات بهتر کاهش می‌یابد.
حسین یزدی
هرچه شرکت محصولات، خدمات و تجربهٔ بهتری را به مشتریان خود عرضه کند، تقاضای بیشتری برای آن محصولات، خدمات و تجربیات ایجاد خواهد شد و برای رقابت در بازار اقتصادی هیچ راهی بهتر از ایجاد تقاضای بیشتر و کنترل بیشتر روی منابع و ذخایر وجود ندارد که تحقق این امر در میل و ارادهٔ کارکنان خلاصه می‌شود. معمولاً محصولات، خدمات و تجربیات بهتر، نتیجهٔ تلاش کارکنانی است که در اختراع، نوآوری یا عرضه، نقش اصلی را ایفا کرده‌اند. به محض اینکه مردم در درجهٔ دوم اولویت قرار بگیرند، تمایز محصول جای خود را به تولید کالاهای سادهٔ مصرفی می‌دهد. درصورت وقوع چنین رویدادی، نوآوری کاهش می‌یابد و فشار رقابتی بازار در زمینهٔ مسائلی از قبیل قیمت و سایر استراتژی‌های کوتاه‌مدت افزایش می‌یابد.
حسین یزدی
ین اولویت جدید رهبری، بنیان اصلی شکل‌گیری روابط بر پایهٔ اعتماد و همکاری را متزلزل می‌کند و این موضوع هیچ ربطی به محدودیت و قید و بندهای بازار آزاد اقتصادی ندارد. این موضوع به غفلت از مردم مربوط می‌شود، مردمی که زندگی می‌کنند و نفس می‌کشند، کسانی که نقش بزرگ‌تری در ایجاد توانایی نوآوری، پیشرفت و شکست رقبا ایفا می‌کنند. حالا دیگر آنها باارزش‌ترین دارایی ما نیستند چون تمرکز ما بر رقابت براساس منابع مالی است. حداقل اثر منفیِ برتر دانستن میزان عملکرد به افراد، تضعیف اقتصاد بازار آزاد است.
حسین یزدی
عمر کوتاه محصولات نیز برای ما رضایت‌بخش‌تر می‌شد. دوربین‌های عکاسی و لنزهای یک‌بارمصرف از دیگر اختراع‌های دههٔ هشتاد است. قابلیت یک‌بارمصرف‌بودن که نماد دیگری از افراط‌گرایی ما بود به صنعتی پیشتاز بدل شد. درواقع ما بیشتر به دنبال وسایلی بودیم که به‌راحتی بتوان آنها را دور ریخت. در این دوره یک چیز دیگر را نیز یک‌بارمصرف در نظر گرفتیم: مردم.
حسین یزدی
در اواخر دههٔ هفتاد شاهد معرفی نظریه‌های جدید دربارهٔ نحوهٔ ادارهٔ کسب‌وکار بودیم. تزلزل ناشی از جنگ ویتنام، رسوایی ریاست جمهوری، بحران نفت، ظهور ایدهٔ جهانی شدن و وقوع انقلاب ایران در اواخر این دهه که برای برخی از آمریکایی‌ها خطر جانی به همراه داشت، باعث شد نظریه‌های اقتصادی از لحاظ ماهیتی بیشتر به حمایت از تولیدات داخلی بپردازند. بیشتر آنها به تمرکز بر محافظت از ثروت فزایندهٔ ما گرایش داشتند تا اینکه دیگران را در بهره‌مندی از آن ثروت سهیم کنند یا آن را برای حمایت از اهداف مهم ملی، مثل اوراق قرضهٔ جنگ خریدنِ نسل‌های پیشین٬ خرج کنند. به‌تدریج خدمت به دیگران به عنوان بخشی از هویت ملی ما با خدمت به خود به عنوان اولویتی ملی جایگزین شد.
حسین یزدی
وقتی متولدان نسل رشد انفجاری جمعیت وارد دورهٔ بزرگسالی شدند و شروع به کسب جایگاه خود در جامعهٔ شاغلان کردند و به مشارکت و ایفای نقش در اقتصاد پرداختند، خودمحوری و فلسفهٔ بدبینی را بنیان گذاشتند. اما در این زمان، تعداد بسیار کمتری از افراد نسل پیشین حضور داشتند که به ایجاد تعادل در آرمان‌های این نسل جدید خودخواه و خودمحور بپردازند.
حسین یزدی
روند این تغییر ناگهانی و شگرف به اینجا ختم نمی‌شود. متولدان دورهٔ رشد انفجاری جمعیت، برخلاف والدینشان که در دورهٔ رکود شدید اقتصادی و جیره‌بندی مواد خوراکی زمان جنگ بزرگ شده‌اند، در دورهٔ افزایش فراوانی و در رفاه کامل بزرگ شدند. بلافاصله پس از اتمام جنگ، ثروت و تولید ناخالص داخلی آمریکا با سرعتی ثابت شروع به رشد کرد و این امر به نفع تمامی متولدان دورهٔ رشد انفجاری جمعیت بود. والدینی که پیش از این زمان درگیر جنگ یا ایثار و فداکاری بودند، حال می‌توانستند زندگی‌ای با کیفیت و شرایطی کاملاً متفاوت از زندگی خود به فرزندانشان اعطا کنند
حسین یزدی
سال ۱۹۶۴ را سال پایانی روند رشد نسل متعلق به دورهٔ رشد انفجاری جمعیت می‌دانند، سالی که پس از گذشت بیش از یک دهه برای اولین بار میزان تولد نوزادان در آن به کمتر از چهار میلیون نفر کاهش یافت. روی هم رفته، متولدان دورهٔ رشد انفجاری جمعیت هفتاد و شش میلیون نفر به آمار جمعیت افزودند، یعنی تقریباً رشدی معادل چهل درصد آمار جمعیت رخ داد (در مقایسه با افزایش کمتر از بیست و پنج درصد آمار جمعیت بین سال‌های ۱۹۶۴ تا ۱۹۸۴).
حسین یزدی

حجم

۵۳۷٫۴ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۴۰۰ صفحه

حجم

۵۳۷٫۴ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۴۰۰ صفحه

قیمت:
۹۶,۰۰۰
۶۷,۲۰۰
۳۰%
تومان