بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب اسیر سرنوشت | صفحه ۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب اسیر سرنوشت

بریده‌هایی از کتاب اسیر سرنوشت

۳٫۸
(۵۷)
یک میلیون و پنجاه ویک هزار و دویست دقیقه. تقریبآ این قدر دقیقه دوستت داشته‌ام، این قدر دقیقه به تو فکر کرده‌ام، این قدر دقیقه دل نگرانت بوده‌ام، این قدر دقیقه از خدا به خاطر داشتن تو سپاسگزاری کرده‌ام، این قدر دقیقه از تمام الهه‌های عالم به خاطر داشتن تو سپاسگزاری کرده‌ام.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
وقتی کسی عزیزی را از دست می‌دهد پنج مرحله سوگ را پشت سر می‌گذارد: انکار، خشم، چانه زنی، افسردگی، پذیرش.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
«تو نمی‌توانی مثل من باشی، اما از این بابت خوشحال باش درد را می‌بینم اما حسش نمی‌کنم، من آدمی تنها و سنگدلم.»
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
مستقیم تو چشمم نگاه کردد و با لحنی آمرانه گفت: «تو حق نداری عاشق من بشی. نمی‌تونی عاشق من بشی.»
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
می‌دانم این بده بستانی که حالا بین ما در جریان بود کار غلطی بود، اما به‌طرزی باورنکردنی درست به نظر می‌رسید.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
اگر مردی وجود داشته باشد که بتواند حواس مرا از ویل پرت کند، بدون شک آن مرد جانی دپ بود.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
هر اتفاقی که داشت برایمان می‌افتاد، چیزی بالاتر از یک دلباختگی ساده بود. احتمالا در این لحظه نمی‌توانستم درک کنم داشتن یک قلب شکسته ممکن است چه حسی داشته باشد. اگر عذابش حتی یک درصد بیشتر از چیزی باشد که الآن دارم می‌کشم، از خیر عشق می‌گذرم. ارزشش را ندارد
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
«من از دوست داشتن بیزارم، و چه وحشتناک مرا به خود دچار کرده، و هرروز دریغ از دیروز.» برادران آوِت، بیزار از دوست داشتن
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
«اما به تو که نگاه می‌کنم می‌دانم، هیچ شانسی برای موفقیت نیست بخت با ما یار نیست تو که می‌دانی بیشتر عشق‌های جوانی، پایانش این چنین است.»
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
پشیمونی نتیجهٔ معکوس میده. پشیمونی یعنی نگاه کردن به گذشته‌ای که نمی‌تونی تغییرش بدی. شک کردن به چیزهایی که برای آدم اتفاق می‌افته ممکنه جلوی پشیمونی در آینده رو بگیره.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
«... من هیچ جایی نیستم، می‌توانی جایی به من بیفزایی؟» برادران آوِت، سالینا
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
اگر او احساساتش نسبت به من را در اولویت قرار می‌داد خیلی راحت می‌شد پذیرفت که این آدم ممکن است چیزهایی را که برایش اهمیت زیادی دارند به آسانی کنار بگذارد. برای همین سرزنشش نمی‌کنم، برایش احترام قائلم.
ryhn_di
بوی هوای تگزاس می‌داد، درست قبل از شروع باران. اگر رعدوبرق بویی داشت، به گمانم ویل بوی رعدوبرق می‌داد.
masuod
نبردهایتان را انتخاب کنید، اما تعدادشان را خیلی بالا نبرید.
zohreh
پذیرای همه چیز باشید. پذیرای تفاوت‌های آدم‌ها، شباهت‌هایشان، انتخاب‌هایشان، خصوصیت‌هایشان. گاهی برای داشتن یک مجموعهٔ عالی به تنوع نیاز است. همین گفته در مورد آدم‌ها هم صدق می‌کند.
zohreh
«همیشه یادت باشد که هیچ چیز مثل عشقی که اجازه می‌دهد اسم مان را با هم سهیم شویم، ارزش سهیم شدن را ندارد.»
zohreh
زندگی را خیلی سخت نگیر. آن زمانی که لازم است یک مشت محکم توی صورتش بزن. به زندگی بخند.
zohreh
همه چیز را زیر سؤال ببرید. عشقتان، مذهبتان، امیالتان. اگر سؤالی در ذهن نداشته باشید، هیچ‌وقت به جوابی هم نخواهید رسید.
zohreh
«همیشه یادت باشد که هیچ چیز مثل عشقی که اجازه می‌دهد اسم مان را با هم سهیم شویم، ارزش سهیم شدن را ندارد.»
zohreh
«اما وقتی فکر می‌کنم شاید از کل این ماجرا چیزی دستگیرم شود پدر و مادرم به من آموختند وقتی ناکام می‌شوی منتهای تلاشت را بکن، منتهای تلاشت را بکن.» برادران آوِت، وقتی که می‌نوشم
zohreh

حجم

۲۰۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۷۵ صفحه

حجم

۲۰۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۷۵ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
تومان