بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب وحشی | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب وحشی

بریده‌هایی از کتاب وحشی

نویسنده:شرل استرید
انتشارات:نشر ستاک
امتیاز:
۴.۳از ۲۲۱ رأی
۴٫۳
(۲۲۱)
روزی پس از آن‌که متوجه شده بود در حال مُردن است، با گریه گفت: «هیچ‌وقت فرمون زندگیم دست خودم نبود. من همیشه چیزی بودم که دیگران می‌خواستن. من همیشه دختر یا مادر یا همسر کسی بودم. هیچ‌وقت خودم نبودم.»
n re
کسی این‌جا بود. من بودم. من این‌جا بودم. احساسی که چندین سال نداشتم: خودم را درون وجودم احساس می‌کردم، درون کهکشانِ راه شیری بی‌انتها، جایگاهم را اشغال کرده بودم.
n re
یاد گرفتم که دنیا هرگز با کسی شوخی ندارد. هرچیزی را بخواهد می‌گیرد و دیگر هیچ‌گاه آن را بازنمی‌گرداند.
S.Abolqasem
از پای درآمدنِ چنین ستونِ سترگی باید سروصدای بلندتری ایجاد کند. ویلیام شکسپیر (آنتونیوس و کلئوپاترا)
sumit
یاد گرفتم که دنیا هرگز با کسی شوخی ندارد. هرچیزی را بخواهد می‌گیرد و دیگر هیچ‌گاه آن را بازنمی‌گرداند.
kosar
به من بگو، می‌خواهی با زندگی پُرفرازونشیب و گران‌بهایت چه کنی؟ ماری اولیور (روز تابستانی)
مهدیه
هیچ‌گاه، هیچ‌گاه، هیچ‌گاه تسلیم نشو. وینستون چرچیل
شیوا
«به‌خاطرش یه روزی ازم تشکر می‌کنی.» مادرم همیشه وقتی دربارهٔ چیزهایی که نداشتیم، ابراز ناراحتی می‌کردیم، این حرف را می‌زد.
شیوا
هرمرتبه که صدایی ناشناخته از جایی می‌شنیدم یا چیزی وحشتناک را در ذهنم تصور می‌کردم، نادیده‌اش می‌گرفتم. حقیقتاً اجازه نمی‌دادم تا ترس بر من غلبه کند. ترس موجب ترس می‌شود. قدرت موجب قدرت. خودم را مجبور کردم که موجب قدرت باشم. و طولی نکشید که دیگر نترسیدم.
بیتا
هرشب، مشتاق بودم که به داخل چادرم بروم، برای این ناچیزترین احساس که چیزی از من در برابر دنیا محافظت می‌کند، مرا سالم نگه می‌دارد، نه از خطرش، بلکه از پهناوری‌اش.
یاور
هرچند که می‌دانستم هدفش دلداری دادن به من برای مشکل پاهایم بود. چند شب پیش، وقتی در قلعهٔ سنگی می‌نوشیدیم و برای هم از اتفاقاتی که برایمان رخ داده بود می‌گفتیم، پس از آن‌که در مورد بدبیاری‌های مختلفم توضیح دادم، سَم به شوخی گفت که نام مستعار من می‌تواند رهنورد نگون‌بخت باشد. آن لحظه خندیدم -نام مستعار مناسبی به‌نظر می‌رسید- ولی نمی‌خواستم چنین رهنوردی باشم. می‌خواستم یک ملکهٔ جان‌سختِ لعنتی شیردل باشم.
یلدا
به او گفتم که برای همیشه مادرم خواهد بود، ولی مجبورم که بروم. توضیح دادم که دیگر او برای من در آن‌جا و در میان گل‌ها نیست. او برای من درجای دیگری‌ست؛ تنها جایی که می‌توانم به او دسترسی داشته باشم. درونِ وجودم.
یلدا
در انتظار لحظه‌ای بودم تا وضعیت خودبه‌خود تغییر کند، تا فردی خنده‌کنان از میان جنگل پدیدار شود، سرش را تکان دهد و بگوید که همه‌اش یک شوخی بوده است. ولی هیچ‌کس نخندید. هیچ‌کس. یاد گرفتم که دنیا هرگز با کسی شوخی ندارد. هرچیزی را بخواهد می‌گیرد و دیگر هیچ‌گاه آن را بازنمی‌گرداند.
n re
ه راه رفتن ادامه دادم و سرانجام منطقه‌ای نسبتاً دنج را برای چادر زدن یافتم. هنگامی که هیچ‌گونه انتخابی نداری، منطقه‌ای برفی در زیر یک درخت، برایت دنج جلوه می‌کند.
Lily
من باید تغییر می‌کردم. این‌که باید تغییر کنم فکری بود که در آن ماه‌های برنامه‌ریزی مرا سرپا نگه می‌داشت، نه این‌که به فرد دیگری تبدیل شوم، بلکه به فردی تبدیل شوم که روزی بودم
کاربر mim_ alf
اگر شهامتت سد راهت شد پایت را از شهامتت فراتر بگذار
میشه گفت کتابخوان
من تصمیم داشتم که پیاده‌روی کنم تا بتوانم دربارهٔ تمام چیزهایی که زندگی‌ام را نابود کرده بود فکر کنم و خودم را از نو بسازم.
میشه گفت کتابخوان
اگر شهامتت سد راهت شد پایت را از شهامتت فراتر بگذار امیلی دیکِنسون
Mersana
«وظیفهٔ پدرها اینه که به بچه‌هاشون یاد بدن که چطوری جنگجو باشن. به اونا اطمینان بدن تا از جاشون بلند شن و با زندگی بجنگن. اگه اینارو از پدرت یاد نگیری، باید خودت به خودت یاد بدی.»
کاربر ۲۳۶۸۹۹۱
یکی از بدترین چیزها در مورد از دست دادن مادرم در سنی که من بودم آن بود که از رفتارهایی که با او داشتم، پشیمان بودم. چیزهای کوچکی که حالا آزارم می‌دادند: تمام وقت‌هایی که مهربانی‌اش را با نگاهم مسخره می‌کردم یا وقت‌هایی که دستی به شانه‌ام می‌کِشید و خودم را عقب می‌کشیدم؛ مواقعی که می‌گفتم: «تعجب نمی‌کنی که من از بیست‌ویک سالگی تو خیلی پُخته‌تر هستم؟» افکار جوانی‌ام که حاکی از عدم تواضعم بود، حالا منزجرکننده به‌نظر می‌رسید. من احمق و متکبر بودم و، در همین حین، مادرم را از دست دادم. بله، من دختری دوست‌داشتنی بودم و بله، در مواقعی که به من نیاز داشت پیشش بودم، ولی می‌توانستم دختری بهتر باشم. می‌توانستم آن چیزی باشم که التماسش می‌کردم بگوید هستم: بهترین دختر دنیا.
شیوا

حجم

۶۱۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۴۸ صفحه

حجم

۶۱۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۴۸ صفحه

قیمت:
۸۶,۰۰۰
۴۳,۰۰۰
۵۰%
تومان