- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب بافته
- بریدهها
بریدههایی از کتاب بافته
۴٫۲
(۲۲۹)
Ikigai، ایکیگای مفهومی در زبان ژاپنی است که معنای آن «دلیلی برای بودن» است. براساس فرهنگ ژاپنی هر فرد یک ایکیگای دارد. یافتن ایکیگای نیازمند جستوجوی عمیق و طولانی در خود است.
MARY
من اثرم را به این زنها تقدیم میکنم،
که به واسطهٔ موهایشان بههم مرتبط میشوند،
مثل رشتهٔ بلندی از آدمها.
MARY
«آنها نمیدانستند که این کار غیرممکن است، پس انجامش دادند.»
فاطیما
اینجا هیچ قانونی وجود ندارد، آنکه بزرگتر است، مقدمتر است
Majidg72
از درون خرد شده است، اما هیچکس این را نمیداند.
usofzadeh.ir
«عشق فرّار است، همانطور که میآید، میرود، گاهی در یک چشم برهم زدن.»
Parinaz
«ترجیح میدادم هیچوقت بهدنیا نیامده بودم.»
سیویل
«حیوانات گوشتخوار برای طبیعت مفید هستند، چون ضعیفان و بیماران را میبلعند.» دخترش شروع به گریه کرد. سارا دلداریاش داد و به او گفت که انسانها اینطور نیستند. فکر میکرد که در جامعهٔ خوبی است، در یک دنیای متمدن. اما اشتباه میکرد.
rezaat98
سارا زنی را به یاد آورد که در دفتر کار قبلیاش با او همکار بود و بهتازگی به او سِمت سهامدار داده بودند، اما همین که خبر بارداریاش را داد، عزل شد و به همان پست کارمند تنزل پیدا کرد. این یک خشونت پنهان و غیرقابل رؤیت بود، خشونتی عادی که هیچکس علیه آن اعلام جرم نمیکرد. سارا از این موضوع برای خودش درس گرفته بود. هنگام هردو بارداریاش، هیچ چیزی به بالادستیهایش نگفته بود.
حــق پرســت
اسمیتا سبد و جاروی کوچک حصیریش را برمیدارد. میداند که هر روز باید توالت بیست خانه را خالی کند. نباید زمان را از دست بدهد. در کنار خیابان راه میرود. چشمانش رو به پایین است و صورتش را در زیر یک روسری پنهان کرده است. در بعضی روستاها، دالیتها باید با قرار دادن یک پر کلاغْ هویت خود را اعلام کنند. در بعضی دیگر، محکوم هستند که با پای برهنه راه بروند. همه داستان آن دالیتی را که تنها بهخاطر پوشیدن سندل سنگسار شد، میدانند. اسمیتا از درِ پشتی که به او اختصاص دارد، وارد خانهها میشود، او نباید با ساکنان خانه رودررو شود، چه برسد به اینکه با آنها حرف بزند. نهتنها غیرقابل لمس است بلکه باید غیرقابل رؤیت هم باشد. بهعنوان حقوق، باقیماندهٔ غذا و گاهی لباسهای کهنه دریافت میکند که آن را روی زمین برایش پرتاب میکنند. نه با او تماس پیدا میکنند و نه نگاهش میکنند.
حــق پرســت
حقیقت همین است! هیچکس نیست که آنها را از اینجا بیرون بکشد، از این زندگی، از این کارما، نه مایاواتی و نه هیچکس دیگری، فقط مرگ آنها را از این شرایط نجات خواهد داد. تا موقعی که مرگشان از راه برسد، همینجا میمانند، در همین روستایی که در آن بهدنیا آمده و همیشه زندگی کردهاند.
fatima
«کسی که یک زندگی را نجات میدهد، کل دنیا را نجات میدهد.»
میمی
او دیگر هرگز سارا کوئن نخواهد بود، آن زن قدرتمند و قاطعی که خیلیها ستایشش میکردند. دیگر هرگز شکستناپذیر نخواهد بود، هرگز ابرقهرمان نخواهد بود. او خودش خواهد بود، سارا، زنی که زندگی با او بدرفتاری کرده، زجرش داده اما او آنجاست، با جای زخمها، شکستها و جراحتهایش. دیگر نمیخواهد آنها را پنهان کند.
زندگی گذشتهاش یک دروغ بود، این یکی واقعی خواهد بود.
Yasaman
در کلیسا بیستهزار موش است. مردم این موشها را از خدایان میدانند و از آنها مراقبت میکنند، به آنها غذا میدهند و برایشان شیر میآورند. کشیش مسئول مواظبت از این موشهاست. از همهجا برای آنها هدیه میآورند.
مروارید ابراهیمیان
«آنها نمیدانستند که این کار غیرممکن است، پس انجامش دادند.»
اکرم ملایی
ناپدید شدن چشماندازی ملایم و تا حدودی جذاب است.
n re
در این کشور، قربانیان تجاوز مجرم شناخته میشوند. احترامی برای زنها وجود ندارد،
usofzadeh.ir
همانطور که موفق شده حاملگیهایش را از همه مخفی میکند، در پنهان کردن سرطانش هم موفق خواهد شد. این بیماری فرزند محرمانهاش خواهد بود، پسر نامشروعش، که هیچکس نباید به وجودش شک کند. شرمآور و نامرئی
usofzadeh.ir
زیتون یک مادهٔ غذایی اصیل است، نماد صلح
usofzadeh.ir
«کسی که یک زندگی را نجات میدهد، کل دنیا را نجات میدهد.»
شراره
حجم
۱۶۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۱۶۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
قیمت:
۵۰,۰۰۰
۱۵,۰۰۰۷۰%
تومان