- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب بافته
- بریدهها
بریدههایی از کتاب بافته
۴٫۲
(۲۲۹)
خواهرش به دایرهٔ افراد شکاک و بدگمان تعلق دارد، کسانی که دنیا را سیاه و خاکستری میبینند، کسانی که قبل از اینکه به جواب بله فکر کنند، میگویند نه. کسانی که همیشه در میان یک چشمانداز به چیزی توجه میکنند که باعث ناراحتی و رنجش میشود، لکهٔ ریز روی دستمالسفره را میبینند، کسانی که در سطحِ زندگی کندوکاوی میکنند تا یک ناهمواری پیدا کنند و آن را بخراشند، مثل اینکه از نتهای غلط دنیا لذت میبرند و دلیل بودنشان در دنیا همین است.
اندیشه
سرانجام چیزی که از آن میترسید، از راه رسیده: سارا تبدیل به سرطانش شده. او به شکل تومورش درآمده است. مردم دیگر در وجود او زنی چهلساله، درخشان، شیک و کارآمد نمیبینند، بلکه تجسم بیماریاش را میبینند. از نظر آنها او دیگر یک وکیل بیمار نیست، او یک بیمار وکیل است، تفاوت این دو بسیار زیاد است. سرطان میترساند، جدا میکند، دور میکند. بوی مرگ میدهد. همه در مقابل او ترجیح میدهند رویشان را برگردانند و دماغشان را بگیرند.
سارا حالا تبدیل به یک فرد نجس شده است. از جامعه طرد شده است.
اندیشه
مادرش پرهیزکارترین زنی است که میشناسد. هر هفته، برای خواندن دعاهای عشای ربانی به زبان لاتین، که جولیا هیچ چیزی از آن نمیفهمد، به کلیسا میرود. مادرش اغلب میگوید، برای ستایش خداوند نیازی به فهمیدن زبان آن نیست. بالاخره جولیا کوتاه میآید.
usofzadeh.ir
تلاش کن.
حرف گوش کن.
به حرف معلمت گوش کن.
usofzadeh.ir
ناگاراجان تعریف میکند که پدرش موشها را بهطور کامل با پوست و مو میخورده و تنها دم آن را باقی میگذاشته که غیرقابلهضم بوده است. حیوان را بر سر یک میله میگذاشته و روی آتش گریل میکرده و بعد بهطور کامل آن را میخورده است.
usofzadeh.ir
موش گریلشده بد نیست. بعضیها میگویند مثل مرغ است. مرغ فقرا است، مرغ دالیتها. تنها گوشتی که در اختیار دارند.
usofzadeh.ir
ناگاراجان موش مرده را گرفته بود، مثل اینکه یک نشان پیروزی گرفته و آن را با خودش به خانه برده بود.
مادرش در ابتدا دستش را پانسمان کرده بود. بعد موش را گریل کرده بود و همگی برای شام آن را خورده بودند.
usofzadeh.ir
اجازه نخواهد داد که اعداد در وجود او، در خیال و باطنش مداخله کنند، آنها قادرند که تکثیر شوند مثل خود همین تومور، میتوانند تیشه به ریشهٔ روحیه، اعتمادبهنفس و بهبودیاش بزند.
nastaran
اسمیتا ولی خوششانس است: ناگاراجان هرگز او را کتک نزده و هرگز به او توهین نکرده است. حتی زمانی که لالیتا متولد شد، موافق بود که او را نگه دارند. در نزدیکی اینجا، دخترها را در بدو تولد میکشند. در روستاهای راجستان آنها را درست بعد از تولد زندهزنده، درون یک جعبه، در زیر شن دفن میکنند. یک شب طول میکشد تا این دخترهای کوچک بمیرند.
M. abolhasani
بزرگ جلوه ندادن و همینطور عادی تلقی نکردن، خودش یک هنر است
kordelia
سارا سرش را تکان میدهد و میخندد، از آن خندههایی که خوب بلد است و در هر شرایطی ابراز میکند، خندهای که به این معنی است: نگران نباشید، همهچیز درست میشود. بدونشک این یک حیله است، نقابی که در پشت آن غمها، تردیدها و نگرانیهایش را تلنبار میکند، به عبارت بهتر، نقابی که در پسِ آن یک آشفتهبازار واقعی است. از بیرون، هیچچیز دیده نمیشود. خندهٔ سارا زیبا، محبتآمیز و بینقص است.
mana
حجم
۱۶۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۱۶۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
قیمت:
۵۰,۰۰۰
۱۵,۰۰۰۷۰%
تومان