بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بافته | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب بافته

بریده‌هایی از کتاب بافته

انتشارات:نشر نیماژ
امتیاز:
۴.۲از ۲۲۹ رأی
۴٫۲
(۲۲۹)
خیلی دلش می‌خواست که مادرش به‌خاطر او بجنگد، خیلی دوست داشت وارد مدرسه بشود و بین بچه‌های دیگر بنشیند. خواندن و حساب کردن یاد بگیرد. اما این کار ممکن نبود، پدر اسمیتا مثل ناگاراجان مرد خوبی نبود، تندخو و خشن بود، همسرش را کتک می‌زد، کاری که در این‌جا همه می‌کنند. اغلب می‌گفت: یک زن با شوهرش برابر نیست، بلکه به او تعلق دارد. دارایی‌اش است، برده‌اش. باید از خواستهٔ شوهرش اطاعت کند. بدون‌شک پدرش ترجیح می‌داد گاوش را نجات دهد تا همسرش را.
حــق پرســت
یک پدر هرگز نمی‌میرد، یک پدر جاودانه است، صخره است، یک ستون است
love.is.books
زندگی گذشته‌اش یک دروغ بود، این یکی واقعی خواهد بود.
أبوٰمُخلــــِـــٰـــصْ
«آن‌ها نمی‌دانستند که این کار غیرممکن است، پس انجامش دادند.»
bahar.a
گاهی زندگی تاریک‌ترین لحظات و روشن‌ترین لحظات را در کنار هم قرار می‌دهد. هم‌زمان هم چیزی به آدم می‌دهد و هم چیزی از او می‌گیرد.
Ali Reza
همهٔ روزها شبیه هم هستند. مثل یک صفحهٔ گرامافون خط‌خطی که تا بی‌نهایت یک سمفونی جهنمی را می‌نوازد
فلانی
«عشق فرّار است، همان‌طور که می‌آید، می‌رود، گاهی در یک چشم برهم زدن.»
elham
«یک زن آزاد دقیقاً نقطهٔ مقابل یک زن سبک است.» سیمون دوبووار
نازنین عظیمی
«آن‌ها نمی‌دانستند که این کار غیرممکن است، پس انجامش دادند.»
Arezu
گاهی زندگی تاریک‌ترین لحظات و روشن‌ترین لحظات را در کنار هم قرار می‌دهد. هم‌زمان هم چیزی به آدم می‌دهد و هم چیزی از او می‌گیرد.
fatima
«یک زن آزاد دقیقاً نقطهٔ مقابل یک زن سبک است.»
SARA
«آن‌ها نمی‌دانستند که این کار غیرممکن است، پس انجامش دادند.»
Yasaman
«یک زن آزاد دقیقاً نقطهٔ مقابل یک زن سبک است.» سیمون دوبووار
Yasaman
سه زن، سه زندگی، سه قاره، همگی تشنهٔ آزادی
Yasaman
«آن‌ها نمی‌دانستند که این کار غیرممکن است، پس انجامش دادند.»
اندیشه
او اغلب اولین کسی است که می‌آید و آخرین نفری که می‌رود. با این هزینه است که یک حرفه ساخته می‌شود،
usofzadeh.ir
یاد معلم دوران کودکی‌اش می‌افتد که یک بار با یک کیسهٔ زباله در دست به کلاس آمده بود. با حالتی عادی آن را روی میزش گذاشته بود و بعد متوجه شده بود که یادش رفته موقع بیرون آمدن از منزل آن را در سطح زباله بیندازد و با همین وضعیت تا مدرسه آمده بود، بدون این‌که متوجه شود. مسلماً بچه‌ها بلندبلند خندیده بودند.
rezaat98
گاهی زندگی تاریک‌ترین لحظات و روشن‌ترین لحظات را در کنار هم قرار می‌دهد. هم‌زمان هم چیزی به آدم می‌دهد و هم چیزی از او می‌گیرد.
rezaat98
پزشکی که به او اطلاع داد مبتلا به سرطان است. بدون‌شک، پزشک این لغت را نمی‌گوید، این واژه‌ای است که هیچ‌کس به زبان نمی‌آورد، واژه‌ای که باید پشت درازه‌گویی‌ها آن را حدس زد، آن‌ها این واژه را پشت زبان نامفهوم پزشکی غرق می‌کنند. انگارکه یک فحش است، حرام است، نفرین‌شده است. بااین‌حال منظورش دقیقاً همین است.
SARA
«کسی که یک زندگی را نجات می‌دهد، کل دنیا را نجات می‌دهد.»
کتاب باز

حجم

۱۶۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

حجم

۱۶۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
۱۵,۰۰۰
۷۰%
تومان