بریده‌هایی از کتاب نسخه بهتر خودت

وسوسه شده بودم بنا را بر نگرانی بگذارم و تلاش کنم تا اوضاع به دست خودم حل شود. در آن شرایط بحرانی اگر مراقب نباشیم، شاید اجازه بدهیم ذهنمان بدترین سناریوی ممکن را اجرا کند.

شاید سال‌ها بگذرد و شکوفایی این طرح را نبینی؛ اما باید اعتماد کردن به او را یاد بگیری. دست از نگرانی بردار، اجازه نده به خاطر محقق نشدن رؤیاهایت در زمان دلخواه، ناامید بشوی.

تا جایی که می‌دانم، تا آن موقع این خانم را ندیده بودم، از او نخواسته بودم تماس بگیرد و حتی تا امروز هم او را نشناخته‌ام. فقط می‌دانم وقتی تلاش می‌کنیم، خداوند پشت صحنه مشغول کار است. او کارهایی را انجام می‌دهد که خودمان از انجام آن ناتوانیم. وقتی قدرت و توانایی انجام کاری را نداریم، خداوند فردی دیگر را برای ما مأمور می‌کند.

او از همان اول از آخر داستان آگاه است، از تمام امتحان‌هایی که قرار است پس بدهیم باخبر است و از تمام مشکلات پیش رو خبر دارد. خوشبختانه خدا راه‌حل را می‌داند. او راه گریز را ساخته است

می‌دانم خدا دقیقاً همین لحظه کنترل اوضاع را به دست دارد

شاید همین حالا به چشم نبینی؛ اما همه چیز را به نفع تو مدیریت می‌کند

شاید تلاش می‌کنی همه مسائل را برطرف کنی و علت هر ماجرایی را بفهمی؛ اما اگر دست از کنترل برداری و باور کنی خداوند هدایتگر خوبی است، فشار زیادی از روی شانه‌هایت برداشته می‌شود و از زندگی خود بیشتر لذت می‌بری.

به یاد بیاور خداوند چگونه برایت راه گشوده و از تو محافظت کرده است، تو را نجات بخشیده و شفا داده است.

ممکن است برای دیگران کاملاً بی‌معنی به نظر برسد؛ اما تو می‌دانی که خداوند زندگی‌ات را هدایت می‌کند. شاید غیرمنتظره کسی را ملاقات کنی، او تو را به دیگران معرفی کند و همین امر باعث شود مشتری جدیدی پیدا کنی، آن را یادداشت کن. شاید در حال عبور از بزرگ‌راه هستی و بیلبورد تبلیغاتی جدیدی را می‌بینی که سبب ایده کاری خوبی می‌شود، رئیس این ایده را می‌پسندد و تو ارتقا می‌گیری

هنگام گفتن جمله بعدی نگاهی مات بر چهره‌اش نقش بسته بود: «می‌دانم مسخره به نظر می‌رسد؛ اما درست در لحظه آخر احساس کردم جریانی از باد من را به لاین کناری هل داد.» با خودم فکر کردم شاید او این اتفاق را جریان هوا خطاب می‌کند؛ اما من می‌دانم که فرشته پروردگار و دست حفاظت خداوند بوده است.

کارهایی را که خداوند برایت انجام داده است از یاد نبر. من اغلب چنین کاری را از قصد انجام می‌دهم. روزی را به یاد می‌آورم که به فروشگاه جواهرفروشی در هوستون تگزاس قدم گذاشتم. آن موقع بسیار جوان بودم و اوایل بیست‌سالگی‌ام بود. سرگرم کار خودم بودم، می‌خواستم برای ساعتم باتری بخرم. در آن لحظه زیباترین بانویی که تابه‌حال دیده بودم از آنجا عبور کرد. لحظه‌ای که ویکتوریا را دیدم با خودم گفتم: «خدایا تو به دعاهایم پاسخ دادی!» ما طی یک‌سال‌ونیم با هم آشنا شدیم و او نتوانست از من دل بکند، پس ازدواج کردیم! حداقل من این‌طور به یاد می‌آورم! اما من دیدار و ازدواج با ویکتوریا را بدون برنامه نمی‌دانم. تصادفی و شانسی نبود. خداوند گام‌های من را هدایت می‌کرد و سبب شد در زمان مناسب در مکان مناسب حضور داشته باشم

خداوند می‌تواند یک‌مرتبه درآمدت را چند برابر کند. ایده‌هایی را به ذهنت بیندازد که کارت از از این‌رو به آن‌رو شود. خدا می‌تواند کسی را وارد زندگی‌ات کند که واقعاً دوستت داشته باشد. خدا کاری می‌کند که در زمان و مکان درست قرار بگیری. خداوند می‌تواند در عرض چند ثانیه زندگی‌ات را تغییر بدهد.

خداوند آرامش خویش را به ما عطا کرده است و از ما خواسته است نگرانی‌های خود را به او بسپاریم. گفته است: «اگر آرام بمانیم در این نبرد به نفع ما مبارزه می‌کند.»

آرام ماندن یکی از بهترین شیوه‌های نشان دادن اعتماد به خداوند است.

آرامش خود را حفظ کن. اگر آرام و ساکت بمانی، خداوند آدم بهتری را وارد زندگی‌ات خواهد کرد

بسیاری از مردم تلاش می‌کنند از مشکلات خود خلاص شوند، آن‌گاه خوشحالی می‌کنند و از زندگی خود لذت می‌برند؛ اما خدا می‌خواهد یاد بگیریم در شرایط بحرانی نیز آرامش خود را حفظ کنیم. او می‌خواهد حتی وقتی اوضاع به خواست ما پیش نمی‌رود هم آرام بمانیم. همان وقتی که رئیس شرکت بدرفتاری می‌کند یا وقتی آن‌طور که دلت می‌خواست ترفیع نگرفتی یا فرزندانت آن‌طوری که انتظار داری رفتار نمی‌کنند.

«بارهای خود را به پروردگار بسپار، خود را از فشار آن‌ها رها کن و خداوند آن را متحمل می‌شود.» مهم نیست روزهای زندگی‌ات چقدر تاریک و غم‌انگیز است، اگر بتوانی از فشار آن بار رهایی پیدا کنی، اوج خواهی گرفت و می‌بینی که طلوع خورشید ظلمت شب را می‌شکافد. همه چیز از جایی شروع می‌شود که باور کنی خداوند کنترل اوضاع را به دست دارد.

«بارهای خود را به پروردگار بسپار، خود را از فشار آن‌ها رها کن و خداوند آن را متحمل می‌شود.»

گاهی اوقات رسیدن به یک خواسته یا غلبه بر یک مانع می‌تواند ما را از پا دربیاورد. درباره آن مسئله فکر می‌کنیم، حرف می‌زنیم، دعا می‌کنیم و تا قبل از اینکه دقیقاً به همان آرزوی خود نرسیم خوشحال نخواهیم بود. این رویه به ناامیدی ختم می‌شود و اگر مراقب نباشیم احتمالاً خشمگین می‌شویم.

از همسرت ناامید نشو و از فرزندانت قطع امید نکن. همکاران خودخواهت را طرد نکن. همچنان به آن‌ها عشق بورز، برای آن‌ها دعا کن و به آن‌ها انگیزه بده. خداوند همه چیز را ثبت می‌کند. وقتی بذر کمک به دیگران را می‌کاری خداوند می‌بیند و پاداش می‌دهد.