بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نفس عمیق | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب نفس عمیق اثر آن تایلر

بریده‌هایی از کتاب نفس عمیق

نویسنده:آن تایلر
انتشارات:نشر ثالث
امتیاز:
۳.۸از ۵۱ رأی
۳٫۸
(۵۱)
منظورم اینه که این‌همه کلاس‌های بی‌ربط و بی‌اهمیت می‌ری، کلاس پیانو، کلاس حروف‌چینی، این‌همه سال تو مدرسه بهت معادلهٔ دومجهولی یاد می‌دن، که به حق همین خدا هیچ‌وقت تو زندگی به دردت نمی‌خوره، ولی درس بچه‌داری؟ درس ازدواج؟ نه، اصلاً معلوم نیست چرا.
Gisoo
«شما پنجاه‌ساله زن و شوهرین، نصف این مدت یا تو قهر بودی، یا اون قهر بوده، یا اون از خونه رفته، یا تو از خونه رفتی! ای وای، یادم رفته بود، یه بار که جفتتون از خونه رفته بودین خونه خالی مونده بود. کلی آدم حاضرن دست راستشون رو بدن خونه به اون قشنگی داشته باشن، بعد شما خونه رو خالی ول کردین خودتون رفتین!
fateme
با واقعیت روبرو شو! از خواب بیدار شو، بوی قهوه رو حس کن!» این تکه کلامِ محبوب آن لاندرز بود: بیدار شو، بوی قهوه رو حس کن!
یلدا دوستی
این‌همه کلاس‌های بی‌ربط و بی‌اهمیت می‌ری، کلاس پیانو، کلاس حروف‌چینی، این‌همه سال تو مدرسه بهت معادلهٔ دومجهولی یاد می‌دن، که به حق همین خدا هیچ‌وقت تو زندگی به دردت نمی‌خوره، ولی درس بچه‌داری؟ درس ازدواج؟ نه، اصلاً معلوم نیست چرا. قبل از نشستن پشت فرمون ماشین باید یه گواهینامهٔ رانندگی از ایالت گرفته باشی. تازه رانندگی ماشین چیزی نیست، هیچی نیست اگر با هر روز کنار یه شوهر زندگی کردن و یه آدمِ جدید بزرگ کردن مقایسه‌ش کنی.
malihe687
«شما پنجاه‌ساله زن و شوهرین، نصف این مدت یا تو قهر بودی، یا اون قهر بوده، یا اون از خونه رفته، یا تو از خونه رفتی! ای وای، یادم رفته بود، یه بار که جفتتون از خونه رفته بودین خونه خالی مونده بود. کلی آدم حاضرن دست راستشون رو بدن خونه به اون قشنگی داشته باشن، بعد شما خونه رو خالی ول کردین خودتون رفتین! شما که تو شورولت آواره بودی، عمه‌دولوث هم که رو کاناپهٔ فلورانس می‌خوابید، کل فامیل رو ریختین به هم، این چه بساطیه آخه!»
Gisoo
تنها رؤیای زندگی‌اش را رها کرده بود. مگر چیز بزرگ‌تری هم برای هدر دادن هست؟
Gisoo
«دیزی همون‌جا نشست، به من زل زد، خیلی طولانی، با یه حالت شگفت‌زده‌ای تو صورتش به من نگاه کرد، بعد گفت ’مامان، تو زندگیت یه لحظه‌ای بوده که خودت آگاهانه تصمیم گرفتی به معمولی بودن تن بدی؟‘»
Sayna sedigh
وای که این شنبه چه بی‌رحمانه غمگین بود، از آن روزهایی بود که زندگی بهت می‌فهماند عاقبت همه را از دست خواهی داد.
Sayna sedigh
آن موقع فهمیده بود که اسراف واقعی چیست، بله، خدایا. اتلاف زندگی این نبود که عمرش را به حمایت این آدم‌ها بگذارند، بلکه این بود که ندانسته بود چقدر عاشقشان است.
malihe687
او هیچ‌وقت سیاستمداران را قدرتمند ندیده بود. آن‌ها را گدا و مفلوک می‌دید. همیشه در حال التماس کردن برای رأی بودند، خودشان را برای رضایت عموم تغییر می‌دادند، و برای به دست آوردن مقداری محبوبیت دروغ می‌گفتند و زیر حرفشان می‌زدند.
نیتا

حجم

۳۱۵٫۹ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۴۰۴ صفحه

حجم

۳۱۵٫۹ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۴۰۴ صفحه

قیمت:
۲۰۲,۰۰۰
تومان