بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نفس عمیق | صفحه ۴ | طاقچه
کتاب نفس عمیق اثر آن تایلر

بریده‌هایی از کتاب نفس عمیق

نویسنده:آن تایلر
انتشارات:نشر ثالث
امتیاز:
۳.۸از ۵۱ رأی
۳٫۸
(۵۱)
آقای اوتیس گفت: «بله، این روزا جوونا این‌طوری‌ان دیگه. لامونت هم طلاق گرفته، سالی هم طلاق گرفته، دخترِ فلورانس خواهر من؛ من نمی‌دونم چرا اصلاً به خودشون زحمت می‌دن ازدواج می‌کنن.» طوری می‌گفت انگار وضعیت ازدواج خودش کاملاً درست و مرتب بود.
صاد
«شما فکرش رو بکنید، اگه همه می‌خواستن خوابشون رو جای واقعیت بگیرن چی می‌شد؟ به من نگاه بکنین، دو سه بار در سال خواب می‌بینم که همسایه‌مون رو بغل کردم. این همسایه کاملاً غریبه‌س، اسمشم آقای سیمونزه، شبیه فروشنده‌هاس یا یه شغلی تو همین مایه‌ها. نمی‌دونم، تو کار بیمه‌س، شایدم املاکی باشه. در طول روز حتی یه لحظه هم از ذهنم نمی‌گذره، ولی شبا خواب می‌بینم که در آغوش همیم، صبح که می‌شه تو ایستگاه اتوبوس از خجالت نمی‌تونم تو چشمش نگاه بکنم. بعد می‌بینم نه، مثل همیشه‌س. همون آدم غریبهٔ بی‌حس‌وحال و کت‌وشلواری.»
صاد
آیرا گفت: «آقای اوتیس، به نظرم احتمال این‌که خانم من اشتباه کرده باشه، از احتمال این‌که خدا برای شما نشونه فرستاده باشه بیش‌تره.»
صاد
یکی از ساکنان خانهٔ سالمندان گیسوان نقره‌ای، پیرمردی بود که باور داشت وقتی برود بهشت هر چه در زندگی از دست داده به او پس می‌دهند. مگی وقتی نظرش را شنید، جواب داد: «به نظرم که خیلی فکر خوبیه.» مگی فکر می‌کرد منظور پیرمرد چیزهای غیرمادی است، مثل انرژی جوانی، یا خاصیت هیجان‌زده شدن که مخصوص جوانان است. ولی وقتی پیرمرد بیش‌تر توضیح داد مگی فهمید چیز دیگری در ذهن اوست. پیرمرد می‌گفت پیتر مقدس دم در بهشت یک کوله به او خواهد داد با تمام چیزهای عزیزش: بافتنی قرمز کوچکی که مادرش قبل از مرگ برایش بافته بود و او سال چهارم دبستان در اتوبوس جا گذاشته بود و هرگز خودش را نبخشیده بود. چاقوی ضامن‌دار مخصوصش که برادر بزرگ‌ترش از سر حسادت پرت کرده بود توی مزرعه و گم شده بود. انگشتر الماسی که به عشق اولش داده بود و خانم یادش رفته بود وقتی با پسر کشیش محله فرار می‌کرد، پس بدهد. بعد مگی فکر کرده بود که پیتر مقدس در کولهٔ او چه خواهد گذاشت؟
یلدا دوستی
مردها هر جا که می‌روند سیم و چسبِ برق ازشان می‌ریزد
یلدا دوستی
سرنا گفته بود مادر بودن بیش از حد سخت است، و اگر منطقی حساب‌کتاب کنی شاید ارزشش را نداشته باشد.
پریسا
مگی گفت: «خب همه این چیزا رو درک نمی‌کنن. مثلاً کسایی که تو عروسی نبودن.» و پیش خودش فکر کرد، حتی بعضی از مهمانان در همان عروسی هم متعجب و حیران بودند. سرنا گفت: «بذار درک نکنن. من برای اونا کاری نمی‌کنم.»
Gisoo
رانندگی ماشین چیزی نیست، هیچی نیست اگر با هر روز کنار یه شوهر زندگی کردن و یه آدمِ جدید بزرگ کردن مقایسه‌ش کنی.»
نیتا

حجم

۳۱۵٫۹ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۴۰۴ صفحه

حجم

۳۱۵٫۹ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۴۰۴ صفحه

قیمت:
۲۰۲,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
...
۳
۴
صفحه بعد