بریدههایی از کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست
۳٫۸
(۵۷۶)
باید از تمایلمان برای تحقیر دردهایمان با هدف اینکه دیگران بتوانند در اطراف ما راحت باشند دست برداریم.
Atefeh
زندگی عادی بود و حالا هرچه هست، عادی نیست.
plato
ما به ابزار جدیدی برای بیرونآمدن از سوگ نیاز نداریم. آنچه ما نیاز داریم مهارتهایی برای تحمل درد در خودمان و در دیگران است.
kimia
حقیقت این است آنهایی که رنج را تجربه میکنند، معرفتی کسب میکنند که بقیهٔ ما به آن نیاز داریم.
sargol
آنچه از دست رفته است برنخواهد گشت. اینجا، درون این حقیقت، هیچچیزِ زیبایی وجود ندارد.
پذیرشْ مهمترین چیز است.
درد دارید. دردتان بهتر نمیشود.
عکاس
من آدم منفینگری نیستم و حقیقت را میگویم.
ما دهان کسی را که حقیقت را میگوید میبندیم.
donye.book
بهبودیْ گوشدادن به زخمهای خود است.
donye.book
گاهی اصلاً ذرهای اهمیت نمیدهید که زنده بمانید یا بمیرید. نه به این دلیل که واقعاً میخواهید خودکشی کنید، بلکه صرفاً چون اهمیت نمیدهید.
donye.book
اگر به خودتان آمدید و دیدید اینجایید، در این زندگی که خودتان آن را نخواستهاید، در این زندگی که پیشبینیاش نمیکردید، متأسفم. نمیتوانم بگویم که نهایتاً همهچیز درست و حل خواهد شد.
حال شما «خوب» نیست و شاید هیچوقت هم حالتان «خوب» نشود.
ساحل
حتی ده تا پانزده دقیقه مشغولشدن به نوشتنِ خلاقانه به کاهش سطوح کلی کورتیزول، هورمون استرس، در بدن کمک میکند.
Atefeh
در این داستان، مردی جنازهٔ پسرش را پیدا میکند. برای اینکه موضوع را راحتتر به همسرش بگوید، جنازه را در ملحفهای میپیچد و میگوید که برای او غزال شکار کرده است و برای پخت آن باید دیگی را از کسی که هیچگاه غمگین نبوده است قرض بگیرد. زنْ خانهبهخانه در شهر بهدنبال دیگ میگردد، اما هرکس داستانی از مصیبتهای خانوادهاش برای او میگوید.
زن با دستِ خالی به خانه برمیگردد و میگوید: «هیچ دیگی وجود ندارد که غذایی برای عزا در آن پخته نشده باشد.» مرد ملحفه را باز میکند و جنازهٔ پسرش را نشان میدهد و میگوید: «امروز نوبت ماست که غذای عزایی را برای این غزالمان بپزیم.»
یک تفسیر این داستان این است که همه سوگواری میکنند. مهم نیست کدام نسخه از داستان را خوانده باشید، برداشت از داستان همین است: همه سوگواری میکنند.
maedehkj994
همهٔ ما در زمان دردی عظیم، احساس درکنشدن را تجربه کردهایم. همچنین در مواجهه با دردِ افراد دیگر، درمانده، کناری ایستادهایم. همهٔ ما دنبال کلمات گشتهایم و میدانستهایم که هیچ کلمهای هرگز نمیتواند چیزی را درست کند.
حــق پرســت
سوگ بخشی از عشق است، عشق به زندگی، عشق به خود، عشق به دیگران.
Judy
برای هرچیزی علتی وجود ندارد. هر فقدانی را نمیتوان به چیز مفیدی تبدیل کرد و هر اتفاقی که میافتد بخش مثبت و روشنی در خود ندارد.
Ramtin
شدیداً میخواهیم شاهد شواهدی باشیم مبنیبر اینکه هرکسی که دوستش داریم ایمن است و همیشه ایمن خواهد ماند.
mhrnaz
شدیداً میخواهیم شاهد شواهدی باشیم مبنیبر اینکه هرکسی که دوستش داریم ایمن است و همیشه ایمن خواهد ماند. شدیداً میخواهیم باور کنیم که زنده خواهیم ماند و مهم نیست چه اتفاقی میافتد. میخواهیم باور کنیم بر زندگی کنترل داریم. برای حفظ این باور، یک فرهنگ را تماماً براساس یک زنجیرهٔ تفکر جادویی ایجاد و پایدار کردهایم: به افکار صحیح بیندیشید، دست به اعمال صحیح بزنید، و بهاندازهٔ کافی تکاملیافته، غیرقابلدسترس، خوشبین و وفادار باشید تا همهچیز درست شود
مهندس
«بِرنِی بِراون»، دانشمند علوم اجتماعی، معتقد است که ما در عصر طلایی شکست زندگی میکنیم؛ جایی که داستانهای بهبودی را برای پایان خوشایندشان جذب میکنیم و روی تاریکی و تقلای پیشاز آن را تزیین میکنیم.
Forest ♂️
«باید کسانی باشند که بتوانیم در میانشان بنشینیم و اشک بریزیم و همچنان دلاور محسوب بشویم.»
آدریِن ریچ، شاعر آمریکایی
کاربر ۲۷۷۳۹۵۶
هیچکس نمیتواند با آنچه شما باید با آن مواجه شوید روبهرو شود
م. فیروزی
سوگ همانقدر نیاز به راهحل دارد که عشق دارد. نمیتوانیم بر مرگ یا فقدان یا سوگ «پیروز» شویم. اینها عناصرِ ثابتِ زندهبودناند. اگر همچنان آنها را مسائلی ببینیم که باید حل شوند، هرگز در عمیقترین دردهایمان به آرامش و تسلیِ خاطر نمیرسیم.
simplefunction
حجم
۳۲۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۳۲۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
قیمت:
۶۵,۰۰۰
۱۹,۵۰۰۷۰%
تومان