بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست | صفحه ۸۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست

بریده‌هایی از کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست

۳٫۸
(۵۷۵)
سوگ‌ها احترام بگذاریم. به فقدان‌ها احترام بگذاریم، چه کوچک و چه بزرگ، چه زندگی‌تان را تغییر بدهند و چه یک لحظه‌تان را. و بعد، آن‌ها را باهم مقایسه نکنیم. اینکه همهٔ مردم درد را تجربه می‌کنند دوای هیچ دردی نیست. دفاع از منحصربه‌فردبودن فقدانِ خودتان در مقابل مقایسهٔ دیگران به شما کمک نمی‌کند که احساس خوبی داشته باشید. ذکرکردن سطوح مختلفی که در فقدان وجود دارد کمک نمی‌کند احساس خوبی داشته باشید.
Adele
تعریف‌کردن سوگواری، به‌عنوان راهی برای ارتباط با عزادار، تقریباً همیشه به مسابقهٔ سوگواری تبدیل می‌شود: المپیک سوگواری. دردِ چه کسی بدتر است؟ سوگ چه کسی بامعناتر است؟ اگر به کسی گفته‌اید که تجربهٔ فقدانِ وی مشابه تجربهٔ شما نیست، شرط می‌بندم که واکنشی دفاعی از او دیده‌اید. آن‌ها آسیب دیده‌اند. به آن‌ها توهین شده است. اگر با گفتن این جمله به داستانِ سوگی که گوینده تعریف می‌کند پاسخ دهید که: «داستان ما باهم یکی نیست.» چیزی که می‌شنوند این است: «سوگ شما به‌اندازهٔ سوگ من واقعی نیست.» آن‌ها می‌شنوند: «دردتان خیلی هم بد نیست.» این جداسازی را توهینی به قلب خود یا تحقیر دردشان می‌بینند. صحبتی که به‌عنوان تلاشی برای برقراری ارتباط آغاز شد، حالا به مجادله و بحث تبدیل شده است درمورد اینکه سوگواریِ چه کسی آزاردهنده‌تر است (و چه کسی بدبخت‌تر است)!
Adele
بیشتر مردم سوگ را مشکلی می‌بینند که باید حل شود. خانواده و دوستانتان شما را در درد می‌بینند و می‌خواهند درد شما را تسکین دهند. چه این هدف به‌وضوح اعلام شده باشد چه نه، تنها دلیل اینکه چرا هنگام سوگواری کلماتِ آرامش‌بخش اغلب هر حسی القا می‌کنند به‌جز آرامش، همین است. عمدی یا سهوی، با تلاش برای حل سوگواری شما، حمایتی را که واقعاً نیاز دارید از شما دریغ می‌کنند. همان‌طورکه به دوستم گفتم، آن کارت‌های شیکِ تسلیت بیشتر اهانت‌آمیزند، چون درواقع سعی در حل‌کردن درد دارند. آن‌ها از واقعیت شرایط صرف‌نظر می‌کنند: شرایط دردناک است. اگرچه اغلب چنین قصدی ندارند، مردم وقتی تلاش می‌کنند تا سوگ را قشنگ‌تر جلوه دهند یا تزیینش کنند یا از بین ببرند، باعث می‌شوند سوگ حس بدتری داشته باشد، چه تسلیت و سخنان آرامش‌بخشِ رودررو و چه در کارت‌پستال‌های زیبا باشد.
Adele
پدر یکی از دوستان بسیار عزیزم حین نوشتن این کتاب از دنیا رفت. یک هفته پس‌از مرگ او، دوستم متنی برای من فرستاد: «مَردُم بهترین و مهربانانه‌ترین کارت‌های تسلیت را برای من می‌فرستند، اما چرا این کارِ آن‌ها باعث عصبانیت من می‌شود؟ از آن‌ها و از آن کارت‌های احمقانه‌شان متنفرم، حتی مهربانانه‌ترین کلماتشان هم نامردی به نظر می‌رسد.» هیچ راهی برای «بهترکردنِ» سوگ وجود ندارد. حرف‌هایی که برای آرام‌شدن زده می‌شوند فقط آزار می‌دهند. «کمکِ» دیگران مزاحمت تلقی می‌شود و تلاش‌ها برای برقراریِ ارتباط و درک‌کردن، نادانی یا بی‌ادبانه به‌نظر می‌رسند. هرکس دربارهٔ چگونگیِ سوگواریِ شما عقیده‌ای دارد و دربارهٔ اینکه چگونه می‌توانید این اوضاع را برای خودتان «بهتر» کنید. شعارهایی مثل اینکه آخرش «حتی از حالا هم قوی‌تر» خواهید بود، یا توصیه به اینکه «آن اوقاتِ خوش را به خاطر آورید» مثل سیلی‌خوردن است.
Adele
دیگران برای اینکه سریع‌تر از سوگتان خلاص شوید پیشنهادهایی ارائه می‌کنند، می‌گویند اگر جای شما بودند چه می‌کردند، و دربارهٔ فقدان‌های خودشان صحبت می‌کنند؛ گویی که تمام سوگواری‌ها یکسان است، انگار دانستن اینکه کسی دیگر نیز رنج کشیده فرقی هم می‌کند.
Adele
اگرچه ما نمی‌توانیم کسانی را که «نیت‌های خوب» دارند مقصر بدانیم، ولی صرفاً نیت خوب داشتن دلیلی بر انجام‌دادن کار خوب نیست.
Adele
چقدر بی‌ربط است که طوری درمورد سوگ صحبت کنیم انگار عملی فکری است؛ چیزی که بشود به‌سادگی از ذهن دورش کرد!
Adele
حمایت از سوگوار به‌نوعی مثل لباس جدید پادشاه در دنیای رابطه‌هاست. کسی که دردمند باشد می‌داند آنچه حمایت به حساب می‌آورند واقعاً چیزی نیست و هیچ تأثیری ندارد. درحالی‌که افرادِ خیرخواهی که از سوگوار حمایت می‌کنند به تشویق‌های توخالی‌شان ادامه می‌دهند و شعارهای قدیمی می‌دهند، می‌دانند حرف‌هایشان به‌هیچ‌وجه کمک نمی‌کند. همه این را می‌دانیم و درعین‌حال هیچ‌کس چیزی نمی‌گوید.
Adele
می‌توانستم در همه‌چیز خطا را ببینم. می‌دانستم تمام آدم‌های منطقی‌ای که دربارهٔ مراحل سوگ با من صحبت می‌کردند (درمورد اینکه باید خودم را ازمیانِ درد رد کنم تا به چشم‌انداز برتری از «بهترشدن» برسم) و تمام کتاب‌هایی که راه رهایی از درد را به‌سادگیِ بالاتررفتن از آن نشان می‌دادند چرند است. وقتی این فکرم را به زبان آوردم، تنها باعث شد برچسب «کله‌شق» به من بزنند و بگویند دربرابرِ درمان مقاومت می‌کنم.
Adele
حقیقت این است آن‌هایی که رنج را تجربه می‌کنند، معرفتی کسب می‌کنند که بقیهٔ ما به آن نیاز داریم.
Astronaut_girl
اتفاقات سخت و دردناک و وحشتناک رخ می‌دهند؛ این طبیعتِ زنده‌بودن در این جهان است. همه‌چیز پایانی خوش ندارد. هر اتفاقی دلیلی ندارد. در اینجا مسیر واقعی، راه واقعیِ پیشِ‌رو، انکار این نیست که دردِ پایان‌ناپذیر وجود دارد، بلکه در پذیرشِ وجودِ آن است؛ در تبدیل‌شدن به فرهنگی آن‌قدر قوی است که بتواند درد را همان‌چیزی ببیند که هست؛ در کنارهم‌ماندن در وضعیت دردناک است؛ در بازکردن سفرهٔ دلمان و صحبت‌کردن از دردهایمان برای یکدیگر است، که بدانیم دفعهٔ بعد ممکن است این نیز برای خودمان اتفاق بیفتد.
z.gh
باید از درد استقبال کرد و آن را درک کرد، به آن در موضوعاتی که درباره‌شان صحبت می‌کنیم فضای واقعی داده شود؛ درغیراین‌صورت نمی‌توانیم کاری را که بایدوشاید انجام دهیم، چه آن کارِ شخصیِ حاضربودن و زنده‌ماندن باشد و چه کار جهانی و گسترده‌ترِ ایمن و عادلانه و زیباکردنِ جهان برای همه موجودات. باید بتوانیم چیزی را که واقعیت دارد بگوییم، بدون اینکه بترسیم ضعیف یا آسیب‌دیده یا به‌طریقی شکست‌خوردهٔ داستان فرهنگی به نظر بیاییم. باید صحبت‌کردن دربارهٔ دردمان را درست مثل صحبت‌کردن دربارهٔ لذتمان عادی کنیم. نیازی نیست برای رسیدن به رستگاری عجله کنیم.
z.gh
آدم‌ها مخلوقات بامزه‌ای هستند. وقتی پای حرفِ سوگواری دیگران به میان می‌آید، فوراً به‌سراغ «تسلی» و قضاوت و معنابخشیدن می‌رویم. چند بار این حرف را در زمان سوگواری شنیده‌اید که «هرچیزی حکمتی دارد»؟ همان آدم‌ها اولین کسانی‌اند که وقتی اتفاق وحشتناکی برایشان می‌افتد همین جمله را تکذیب می‌کنند. ما کلماتی را که هیچ‌وقت درمورد خودمان قبول نمی‌کنیم درمورد دیگران استفاده می‌کنیم.
z.gh
جریان از این قرار است: هر فقدانی معتبر هست، ولی با دیگری یکسان نیست. نمی‌توانید دورنمایی واحد از سوگ‌ها تصور کنید و بگوید همهٔ آن‌ها باهم برابرند. این‌طور نیست.
z.gh
آه که چقدر زندگی گاه تصادفی و شکننده است.
z.gh
سوگ هیچ ایرادی ندارد. سوگ امتداد طبیعیِ عشق است، پاسخی سالم و عاقلانه به فقدان. اینکه سوگ حس بدی به همراه دارد باعث نمی‌شود بد باشد. اینکه شما احساس می‌کنید دیوانه شده‌اید دلیل نمی‌شود دیوانه باشید. سوگ بخشی از عشق است، عشق به زندگی، عشق به خود، عشق به دیگران. آنچه شما زندگی می‌دانید، هرقدر دردناک باشد، اسمش عشق است. و عشق واقعاً دشوار است. گاهی حتی عذاب‌آور است.
z.gh
مگان تأیید می‌کند: «آرامش حقیقی در این است که به دردهای همدیگر وارد شویم و خودمان را درون آن‌ها بشناسیم.»
z.gh
مگان هوشمندانه می‌گوید: «ما اینجا نیستیم که درد خود را برطرف کنیم، بلکه اینجاییم که بر آن مرهم بگذاریم.»
z.gh
فقدان با زندگی درمی‌آمیزد. شما بر آن پیروز نمی‌شوید. هرقدر طول بکشد، قلب و ذهن شما زندگیِ جدیدی را درمیان این منظرهٔ مأیوس‌کننده و عجیب خواهند یافت.
کاربر 𝕏
تلاش برای کمک به دیگران، درواقع در بدترین زمانِ زندگی‌شان اوضاع را بدتر می‌کنیم. گاهی حتی با بهترین نیت هم کارها به هم می‌ریزد!
مرمری

حجم

۳۲۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

حجم

۳۲۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

قیمت:
۶۵,۰۰۰
۱۹,۵۰۰
۷۰%
تومان