بریدههایی از کتاب نظم زمان
۴٫۰
(۶۹)
رؤیاهایی هستند که لحظهای طول میکشند ولی در آنها به نظر میرسد همه چیز تا ابد منجمد شده است. (۳۶) زمان در تجربهٔ شخصی ما کشسان است. چند ساعت شبیه چند دقیقه میگذرد و دقایق به طرز خفقانآوری کُندند و شبیه چند قرن به نظر میآید.
پویا پانا
عملکرد جهان اینچنین است. زمان در برخی مکانها کندتر میگذرد و در برخی تندتر.
پویا پانا
حتی کلماتی که کنون میگوییم را زمانِ سارق دزدیده است، و چیزی نمیتواند بازگردد. (I, ۱۱)
توقف میکنم و کاری انجام نمیدهم. چیزی رخ نمیدهد. به چیزی فکر نمیکنم. به گذرِ زمان گوش میدهم.
این زمان است، آشنا و صمیمی. ما را با خود میبرد. شتابِ ثانیهها و ساعتها و سالها که ما را به سوی زندگی پرتاب میکند و بعد ما را به سمت نیستی میکشد... ما ساکن زمان هستیم همچو ماهیان در آب. وجود ما، وجود در زمان است. موسیقیِ باشکوهش ما را تغذیه میکند، دریچهای رو به جهان برای ما باز میکند، نگرانمان میکند، ما را میترساند و به ما آرامش میدهد. عالم، در حالی که توسط زمان کشیده شده به سمت آینده گشوده میشود؛ و وجودش مطابق نظمِ زمان است.
پویا پانا
میتوانیم فکر کنیم عالم از اشیاء ساخته شده است. از مواد. از موجودات. از چیزی که هست. یا میتوانیم فکر کنیم از وقایع ساخته شده است. از اتفاقات. از فرآیندها. از چیزی که اتفاق میافتد. چیزی که دوام ندارد و دائماً تحول پیدا میکند و در طی زمان ثابت نیست. نابودیِ مفهوم زمان در فیزیک بنیادین، فروپاشی دیدگاه اول است نه دیدگاه دوم.
Reza.AH
ما آدمیان با احساسات و افکار زندهایم. وقتی همزمان با هم در یک مکان هستیم و با هم صحبت میکنیم و به چشمان هم مینگریم و همدیگر را لمس میکنیم، احساسات و افکار خود را مبادله میکنیم. این شبکهٔ برخورد و تبادلْ ما را تغذیه میکند. اما در واقع لازم نیست برای اینگونه تبادلات در یک مکان و زمان باشیم. افکار و احساساتی که بین ما حلقهٔ اتصال ایجاد میکنند بهراحتی دریاها و دههها و گاهی قرنها را طی میکنند، در اوراق نازک کاغذ یا رقصان بین میکروچیپهای کامپیوتر. ما بخشی از شبکهای هستیم که بسیار فراتر از چند روزِ عمرمان و چند متر مربعی است که بر آن گام مینهیم. این کتاب نیز قسمتی از آن شبکه است...
Javad
بودا این را در چند آموزه که میلیونها نفر مبنای زندگی خود قرار دادهاند خلاصه کرد: زاده شدن رنج است، افول رنج است، بیماری رنج است، مرگ رنج است، رسیدن به آنچه از آن تنفر داریم رنج است، دور شدن از آنچه دوست داریم رنج است، ناتوانی در کسب آنچه میخواهیم رنج است.(۱۲۴) رنج است چون باید آنچه را که داریم و به آن وابسته هستیم از دست بدهیم. چون هرچه آغاز شده باید پایان یابد.
H.H
ما مجموعهای از فرآیندهای مستقل در لحظات متوالی نیستیم. هر لحظهٔ هستی ما توسط حافظه با ریسمان محکمِ بخصوصی به گذشتهٔ ما (نزدیکترین و دورترین زمانش) وصل شده است. حالِ ما مملو از ردهای گذشتهٔ ما است. ما تاریخچههای خود هستیم. من این تودهٔ گوشتِ فانی لمیده بر مبل راحتیِ در حال تایپ حرف الف بر لپتاپم نیستم؛ من تفکراتِ پر از ردهای عباراتی که مینگارم هستم، من نوازشهای مادرم هستم، و مهر متینی که پدرم به آرامی با آن مرا راهنمایی میکرد هستم؛ من سفرهایم در آغاز بلوغ هستم؛ من آن چیزی هستم که خواندنهایم لایهلایه بر ذهنم رسوبانده؛ من عشقهایم هستم و لحظات نومیدیام و دوستیهایم و نوشتههایم و شنیدههایم: تمثالهای حک شده بر حافظهام. من بیش از هر چیز دیگر کسی هستم که دقیقهای قبل برای خود چای دم کردم. همانی که چند لحظهٔ پیش کلمهٔ "حافظه" را در کامپیوترش تایپ کرد. کسی که هم اکنون جملهای که دارم کامل میکنم را تصنیف کرد. اگر تمام اینها ناپدید شوند، آیا من هنوز وجود خواهم داشت؟ من این داستان طولانی و جاری هستم. زندگی من مشتمل بر همین است.
اهورا م
جرمْ زمانِ گرداگرد خود را کُند میکند. زمین جرمی بزرگ است و زمان نزدیک به خود را کند میکند. این کند شدن در دشت بیشتر از کوهستان است چون دشت به مرکز زمین نزدیکتر است.
Fatemeh.V.Younesi
دو دوست جدا میشوند و یکی در دشت و دیگری در کوه ساکن میشود. سالها بعد همدیگر را ملاقات میکنند: فردی که پایین مانده بود کمتر زیسته، کمتر پیر شده و چرخدندههای ساعت دیواری او کمتر حرکت کرده است. فرصت کمتری برای انجام کارها داشته است، گیاهانش کمتر رشد کردهاند و فرصت کمتری برای پرداخت افکارش داشته است... ساده بگویم، زمان در ارتفاع پایینتر کندتر از ارتفاع بالاتر میگذرد.
Fatemeh.V.Younesi
مکانیک نیوتن، معادلات مکسول، مکانیک کوانتومی و امثالهم به ما میگویند چگونه وقایع رخ میدهند، نه این که اشیاء چگونه هستند. ما زیستشناسی را از طریق بررسی نحوهٔ تکامل و زیست موجودات زنده میفهمیم. روانشناسی (البته کمی از آن و نه چندان زیاد) را با مطالعهٔ تعامل خود با یکدیگر و طرز فکر خود میشناسیم... ما عالم را از طریق شدنِ آن درک میکنیم و نه از طریق بودنِ آن.
"اشیاء" به خودیِ خود صرفاً وقایعی هستند که برای مدتی یکنواخت شدهاند. (۵۸)
اما فقط قبل از بازگشت به خاک. چون واضح است که دیر یا زود همه چیز به خاک بر میگردد.
بنابراین غیاب زمان به این معنی نیست که همه چیز منجمد و بیحرکت است. بدین معنی است که اتفاقِ دائمی که عالم دچارش است طبق یک خط زمانی مرتب نشده است و با یک تیکتاک غولآسا سنجیده نمیشود.
اهورا م
رسیدن به آنچه از آن تنفر داریم رنج است، دور شدن از آنچه دوست داریم رنج است، ناتوانی در کسب آنچه میخواهیم رنج است.(۱۲۴) رنج است چون باید آنچه را که داریم و به آن وابسته هستیم از دست بدهیم. چون هرچه آغاز شده باید پایان یابد. چیزی که باعث رنج ما میشود در گذشته یا آینده نیست: اینجاست، حالا، در حافظهٔ ما، در انتظارات ما. ما شوق رهایی از زمان را داریم، ما گذرِ زمان را تاب میآوریم: ما رنج میبریم از زمان. زمان رنج است.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
هر یک از اینها "وجود دارد" و به شکلی متفاوت از سایرین "واقعی" است. میتوانیم از خود بپرسیم که شیء از چه دیدگاهی وجود دارد یا ندارد (پینوکیو به عنوان یک شخصیت ادبی وجود دارد ولی نه از نظر ثبت احوال ایتالیا)
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
مکانیک نیوتن، معادلات مکسول، مکانیک کوانتومی و امثالهم به ما میگویند چگونه وقایع رخ میدهند، نه این که اشیاء چگونه هستند.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
باید ساعتمچیات را
خاک کنی
باید بکوشی که بفهمی
آن زمانی که فکر میکنی
او اندازهاش گرفته
فقط حرکت عقربههایش بوده و بس...
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
مفهومِ "اکنون" کارایی ندارد: در عالمِ وسیع چیزی وجود ندارد که بتوانیم منطقاً به آن "اکنون" بگوییم. زیرلایهای که گذشتِ زمان را مشخص میکند چیزی مستقل نیست که از باقیِ سازندههای عالم متفاوت باشد؛ جنبهای است از میدانی پویا. میجهد، نوسان دارد، فقط با اندرکنش ظاهر میشود و از مقیاسی حداقلی کمتر وجود ندارد...
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
جهتدار نیست: تفاوت بین گذشته و آینده در معادلات بنیادین جهان وجود ندارد، جهت آن صرفاً جنبهای مشروط است که وقتی به وقایع مینگریم و جزئیات را فراموش میکنیم ظاهر میشود. در این دیدِ تار و مبهم، گذشتهٔ عالم در وضعیتی بود که به شکل عجیبی "خاص" بود.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
زمان واحدی وجود ندارد: هر مسیر مدت متفاوتی دارد و زمان بسته به مکان و طبق سرعت، با ضرباهنگهای متفاوت جریان دارد.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
به همان شکلی که یک ذره ممکن است در فضا پخش شود، تفاوتهای میان گذشته و آینده هم نوسان دارند: یک واقعه میتواند هم قبل و هم بعد از واقعهای دیگر باشد.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
جهان به شکل ظریفی منفصل است، نه پیوسته. خداوند جهان را با خطوطِ پیوسته ترسیم نکرده: با دستی متین آن را مانند ژرژ سورا(ی) نقاش با نقطه کشیده است.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
اگر میتوانستیم مدتِ یک وقفه را با دقیقترین ساعتِ قابلتصور بسنجیم، میدیدیم که زمانِ اندازهگیری شده فقط دارای مقادیر خاص و منفصلِ مشخص است. نمیتوان مدت را پیوسته انگاشت. باید آن را ناپیوسته بدانیم: نه چیزی که جریانی یکنواخت دارد، بلکه چیزی که از منظری خاص مثل کانگورو از یک مقدار به مقداری دیگر میجهد.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
حجم
۷۳۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۸۳ صفحه
حجم
۷۳۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۸۳ صفحه
قیمت:
۶۶,۰۰۰
۴۶,۲۰۰۳۰%
تومان