بریدههایی از کتاب نظم زمان
۴٫۰
(۶۹)
ارسطو اولین کسی است که میدانیم از خود پرسیده "زمان چیست؟" و او به این نتیجه رسید: زمان سنجیدنِ تغییر است. چیزها دائماً تغییر میکنند. ما سنجش و شمردن این تغییر را "زمان" نام نهادهایم.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
اولین تلاش برای استاندارد کردنِ زمان در ایالات متحد انجام شد. اول پیشنهاد شد که برای کلّ جهان ساعتی واحد مشخص شود. مثلاً "ساعت دوازده" لحظهٔ نیمروز در لندن باشد به شکلی که در لندن نیمروز ۱۲ ظهر و در نیویورک نیمروز حدود شش عصر باشد. از این پیشنهاد استقبال نشد چون مردمان به ساعتِ محلی علاقه دارند. در سال ۱۸۸۳ مصالحه شد و جهان را به مناطق زمانی تقسیم کردند و در نتیجه زمان فقط در منطقهای واحد استاندارد شد.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
شهرها و روستاها کلیسایشان را میسازند، کنارش برج ناقوس علم میکنند و ساعتی بر روی برج قرار میدهند که نشاندهندهٔ ضرباهنگ فعالیتهای جمعی باشد. دورهٔ زمانِ نظمیافته توسط ساعت شروع میشود.
زمان بهتدریج از دستان فرشتگان میلغزد و به دستان ریاضیدانان میافتد، اتفاقی که بهشکل بصری در کلیسای جامعِ استراسبورگ نمایش داده شده است
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
زمان در تجربهٔ شخصی ما کشسان است. چند ساعت شبیه چند دقیقه میگذرد و دقایق به طرز خفقانآوری کُندند و شبیه چند قرن به نظر میآید. از طرفی، زمان توسط تقویم آیینی (مذهبی) منظم میشود: عید پاک بعد از چلّه است و چلّه بعد از کریسمس، رمضان با هلال شروع میشود و با عید فطر تمام. از سوی دیگر، هر تجربهٔ عرفانی، مثل لحظهٔ مقدسی که نانْ تقدس مییابد باعث میشود مؤمن از زمان خارج شود و با ابدیت تماس یابد. قبل از اینکه آینشتاین به ما بگوید زمان همه جا به یک سرعت نمیگذرد، از کدام جهنمی فکر ثابت بودن این سرعت به ذهن ما خطور کرد؟
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
آلیس میپرسد "ابدیت چقدر طول میکشد؟" خرگوشِ سپید پاسخ میدهد "گاهی فقط یک ثانیه". رؤیاهایی هستند که لحظهای طول میکشند ولی در آنها به نظر میرسد همه چیز تا ابد منجمد شده است.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
هر واقعه گذشتهٔ خود، آیندهٔ خود و بخشی از عالم که نه گذشته است و نه آینده را دارد، درست مثل هر فرد که اسلاف خود و اخلاف خود را دارد و کسانی که نه خلفش هستند و نه سلفش.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
اگر بپرسم که دو واقعه، یکی روی زمین و دیگری روی پراکسیما بی، "در یک زمان" اتفاق میافتند یا نه، پاسخ صحیح این است: "این پرسش معنی ندارد چون مفهوم واحدی برای عبارتِ “در یک زمان” را نمیتوان برای کلّ عالم تعریف کرد".
"اکنونِ عالم" معنی ندارد.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
از یکی بخواهیم سر جایش بماند و از دیگری بخواهیم پرسه بزند. عبورِ زمان برای کسی که متحرک است کندتر خواهد بود.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
منشأ تفاوت بین گذشته و آینده دید مبهم و تار خودمان از آینده است.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
اگر وضعیت میکروسکوپی اشیاء را مشاهده کنم، تفاوت بین گذشته و آینده ناپدید میشود.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
مفهوم "خاص بودن" فقط در لحظهای متولد میشود که عالم را به نحوی مبهم و تار و تقریبی ببینیم.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
افکار از گذشته به آینده شکل میگیرند و نه بر عکس و در واقع، تفکر در مغز ما حرارت ایجاد میکند...
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
نمیتوانیم گذشته را عوض کنیم: میتوانیم پشیمانی و ندامت و خاطره داشته باشیم. اما آینده شاید عدم اطمینان است، نیاز، نگرانی، فضای باز و تقدیر.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
روی سطح سیارهٔ ما، شیب حرکت طبیعی اشیاء به سوی جایی است که زمان کندتر گذر میکند مانند وقتی که در ساحل به سوی دریا میدویم و مقاومت آب در برابر پاهایمان باعث میشود با کله به داخل آب بیفتیم. اشیاء به پایین میافتند چون آن پایین زمان توسط زمین کند میشود.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
همه چیز از لای انگشتانمان میگریزد.
هرچه میخواهیم نگاه داریم حلّ میشود.
همه چیز ناپدید میشود، همچون مه، همچون رؤیا...
Samyar008
ما آدمیان با احساسات و افکار زندهایم. وقتی همزمان با هم در یک مکان هستیم و با هم صحبت میکنیم و به چشمان هم مینگریم و همدیگر را لمس میکنیم، احساسات و افکار خود را مبادله میکنیم. این شبکهٔ برخورد و تبادلْ ما را تغذیه میکند. اما در واقع لازم نیست برای اینگونه تبادلات در یک مکان و زمان باشیم. افکار و احساساتی که بین ما حلقهٔ اتصال ایجاد میکنند بهراحتی دریاها و دههها و گاهی قرنها را طی میکنند، در اوراق نازک کاغذ یا رقصان بین میکروچیپهای کامپیوتر. ما بخشی از شبکهای هستیم که بسیار فراتر از چند روزِ عمرمان و چند متر مربعی است که بر آن گام مینهیم. این کتاب نیز قسمتی از آن شبکه است...
sadra
دیگر فرصت ندارم که به او بگویم که باور دارم او اولین کسی است که نزدیکِ بُنمایهٔ معمای گرانش کوانتومی شده است. چون دیگر اینجا نیست، اینجا و اکنون. زمان برای ما همین است. خاطره و دلتنگی. رنج غیاب.
اما غیاب نیست که باعث غم است. علاقه و عشق است. بدون علاقه و بدون عشق، این غیابها برای ما رنجی ایجاد نمیکند. به همین دلیل حتی رنجِ ناشی از غیاب هم در نهایت چیز خوبی است و حتی زیباست، چون برگرفته از چیزی است که به زندگی معنا میدهد.
sadra
هرچه به یک جرم نزدیکتر باشیم (فصل ۱) یا هرچه سریعتر حرکت کنیم (فصل ۳) زمان بیشتر کُند میشود
Mehdi
"واقعیت صرفاً توسط حافظه شکل میگیرد.
Mehdi
مبنای ساختار زمانی عالم را باید در چیزی جُست که ارتباطی نزدیک با روش فکر و ادراک ما دارد، با آگاهی ما
Mehdi
حجم
۷۳۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۸۳ صفحه
حجم
۷۳۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۸۳ صفحه
قیمت:
۶۶,۰۰۰
۴۶,۲۰۰۳۰%
تومان