بریدههایی از کتاب سه شنبه ها با موری
۴٫۲
(۴۳۱)
موری دوباره گفت: «همه میدونند که روزی میمیرند، اما کسی هنوز به این باور نرسیده. اگر باور میکردیم، رفتارمون رو تغییر میدادیم.»
گفتم: «یعنی به خودمون دروغ میگیم.»
- «بله. اما راه بهتری هم وجود داره. بهترین راه اینه که بدونی روزی میمیری و باید برای این مردن آماده باشی. این طوری بهتر میتونه راهگشای زندگی باشه.»
دریا
موری شروع به حرف زدن کرد و گفت: «بذار امروز با این ایده شروع کنیم. همه میدونند که روزی خواهند مرد. اما کسی هنوز به این باور نرسیده.»
دریا
یک معلم در جاودانگی تو اثر میگذارد؛ و هرگز نمیتوانی بگویی که این تاثیر چه وقت پایان میپذیرد.
هنری آدامز
دریا
«با توجه به بحثهایی که هفتههای قبل دربارهشون صحبت کردهایم، بحث دربارهٔ خانواده از همه مهمتره. واقعیت اینه که این روزها اگه خانواده نباشه، بنیاد محکمی وجود نداره که مردم بهش تکیه کنند. از وقتی مریض شدم، اینو بهتر متوجه شدم. اگه حمایت و مهر و عشق خانواده رو نداشته باشی، درواقع میشه گفت که هیچی نداری. عشق موضوع خیلی مهمیه. همانطور که اودن، شاعر بزرگ ما میگه: «یکدیگر را دوست بدارید یا اینکه بمیرید.»
یادداشت کردم: «یکدیگر را دوست بدارید یا اینکه بمیرید. جالبه، نه؟ حرف کاملاً درستیه. بدون عشق، شبیه پرندگان بال و پر شکسته میشیم.»
Ala Mohagheghzadeh
«چطور میشه برای مردن آماده شد؟»
- «باید کار بوداییها رو بکنی. تصور کن هر روز پرندهای بر شانهات مینشینه و میپرسه: ««آیا امروز همان روز است؟ آیا آماده شدهای؟ آیا همهٔ آن کارهایی را که انجام میدهی ضروری هستند؟ آیا همان کسی هستی که باید باشی؟»
Ala Mohagheghzadeh
«بذار امروز با این ایده شروع کنیم. همه میدونند که روزی خواهند مرد. اما کسی هنوز به این باور نرسیده.»
Ala Mohagheghzadeh
«میدونی، حقیقت اینجاست که اگه واقعا به پرندهای که روی شانهات نشسته فکر کنی، و باور کنی که هر لحظه ممکنه بمیری، به این اندازه جاه طلبی نمیکنی و دنبال آرزوهای دور نمیروی.»
کاربر ۱۲۵۱۸۲۱
بودند. موری گفت: «میدونی میچ، حقیقت اینه که اگر چگونه مردن رو یاد بگیری، چگونه زندگی کردن رو هم یاد میگیری.»
کاربر ۱۲۵۱۸۲۱
موری دوباره گفت: «همه میدونند که روزی میمیرند، اما کسی هنوز به این باور نرسیده. اگر باور میکردیم، رفتارمون رو تغییر میدادیم.»
کاربر ۱۲۵۱۸۲۱
یک معلم در جاودانگی تو اثر میگذارد؛ و هرگز نمیتوانی بگویی که این تاثیر چه وقت پایان میپذیرد.
هنری آدامز
کاربر ۱۲۵۱۸۲۱
به یاد جملاتی افتادم که موری هنگام ماقاتهایمان میگفت: «فرهنگ ما آنطور نیست که در مردم حس خوشبختی ایجاد کند. باید به اندازهٔ کافی قوی باشی که اگه تشخیص دادی فرهنگ به وظایفش عمل نمیکند، از آن حمایت نکنی و خودت یک فرهنگ ایجاد کنی.»
کاربر ۲۸۶۱۷۸۴
«فرهنگ ما آنطور نیست که در مردم حس خوشبختی ایجاد کند. باید به اندازهٔ کافی قوی باشی که اگه تشخیص دادی فرهنگ به وظایفش عمل نمیکند، از آن حمایت نکنی و خودت یک فرهنگ ایجاد کنی.»
Z _poryan
وقتی مرا در آغوش میگیرد، به طرز عجیبی احساس غریبی پیدا میکنم، انگار که من از او پیرتر هستم، انگار من پدر و او کودک من است.
Ala Mohagheghzadeh
نمیخواستم او را فراموش کنم. شاید هم نمیخواستم که او مرا فراموش کند.
Ala Mohagheghzadeh
«بپذیرید که گذشته هرچه بوده گذشته، بدون آنکه آن را انکار کنید»؛
yasna
میخواستم مثل داییام پیش از این که بمیرم، غرق در شادی و خوشی شوم، هر چند میدانستم که سرانجام مرگ تقدیر همه است.
yasna
ناگهان احساس کردم که زمان بیش از همیشه ارزشمند است و باید نهایت استفاده را از آن ببرم.
yasna
تاریخی را مشخص کرد و در بعدازظهر سرد یک روز یکشنبه با جمعی از دوستان و بستگانش در منزل قرار گذاشت تا با حضور او مراسم تشییع جنازهٔ زنده برگزار کنند. هرکس حرفش را زد
yasna
موری تصمیم گرفته بود ثابت کند که مردن به معنی بیفایده شدن نیست.
yasna
«میخواهی ذره ذره محو و نابود شوی یا از روزهای باقی مانده بهترین استفاده را ببری؟»
yasna
حجم
۱۱۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۶۷ صفحه
حجم
۱۱۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۶۷ صفحه
قیمت:
۳۶,۰۰۰
۱۸,۰۰۰۵۰%
تومان