تو همهش میگی هیچ کاری رو خوب بلد نیستی. از کجا میدونی وقتی هیچ کاری رو امتحان نکردی؟!
azar
اما ما که نمیتونیم هرچیزی به ذهنمون میرسه رو بگیم که. فکر کن چه دنیایی میشه اگه هرکی از راه میرسه هرچیزی رو که بدش میآد به زبون بیاره
Mina
گفت: «نه من فقط حاضرم که با عشق ازدواج کنم.»
پس بالاخره ذرهای جهالت در او یافت میشد. ازدواج با عشق رؤیایی بیش نبود و تنها سادهلوحها آن را در سر میپروراندند؛ حتی من این را میدانستم.
fateme.h
من همیشه مجذوب یا شاید بتوان گفت مغلوب مردانی میشدم که بیهیاهو دنبال تحقق خواستههایشان بودند.
Mary gholami
«آمریکا هرزهایست که حاضر است برای یک دلار هر کاری کند»
𝓜𝓪𝓷𝓮𝓵𝓲
«مادمازل تا حالا شده کسی رو که از خودت هم بیشتر دوستش داری، از دست داده باشی؟ یه چیز که ارزشمندترینه، غیرقابلجایگزینه، حاضری زندگیت رو برای نجاتش بدی.»
جلوی اشکهای ناگهانیام را گرفتم و گفتم: «بله. یه بار.»
لبخند محزونی زد و گفت: «فکر میکردم که تجربهش رو داشته باشی. بعدش هیچچی دیگه مثل سابق نمیشه، مگه نه؟ زندگی ادامه پیدا میکنه، چون نمیشه کاریش کرد اما آدم دیگه اون آدم قبلی نیست.»
Zara
زندگیام خوشایندم نبود، بنابراین دوباره آفریدمش
•° زهــــرا °•
تنها یک آن طول کشید که بوی عطر به عمق وجودم رسوخ کرد و یاد توپهای پارچههای کتان انبارشده در قفسههای آبازین، صابون قلیایی آنجا که هنوز عادت به استعمالش داشتم، باغ خنک درختان شامپاین که با بالزون از آن گذشته بودیم و عطر فرحبخش تن امیلین، پیش رویم تداعی شد. و همان لحظه هجوم حسی را احساس کردم که اشک به چشمانم کشاند و مجبورم کرد صورتم را در دستانم پنهان کنم، حرارت تنی شهوانی و فریبنده، عطر تن خودم وقتی بوی همهٔ وجودم را لبریز از خود میکرد.
زیرلب زمزمه کردم: «خودشه. همینه.»
نعنا
گاهی باید به سادهترین چیزا راضی و قانع باشیم
azar
«از اینکه زندگی را عمیقاً غمگین آغاز کردهام، حسرتی به دل ندارم.»
azar