بریدههایی از کتاب مادمازل شنل
۴٫۵
(۱۰۵)
زندگیام خوشایندم نبود، بنابراین دوباره آفریدمش
•° زهــــرا °•
تنها یک آن طول کشید که بوی عطر به عمق وجودم رسوخ کرد و یاد توپهای پارچههای کتان انبارشده در قفسههای آبازین، صابون قلیایی آنجا که هنوز عادت به استعمالش داشتم، باغ خنک درختان شامپاین که با بالزون از آن گذشته بودیم و عطر فرحبخش تن امیلین، پیش رویم تداعی شد. و همان لحظه هجوم حسی را احساس کردم که اشک به چشمانم کشاند و مجبورم کرد صورتم را در دستانم پنهان کنم، حرارت تنی شهوانی و فریبنده، عطر تن خودم وقتی بوی همهٔ وجودم را لبریز از خود میکرد.
زیرلب زمزمه کردم: «خودشه. همینه.»
نعنا
گاهی باید به سادهترین چیزا راضی و قانع باشیم
azar
بوی راست میگفت؛ هیچ بخش روزنامهها را نمیخواندم. تکتک لحظات زندگیام را وقف موفقیت در کارم کرده بودم.
faezeh
«اینجا دنیای آزادیه. جایی که آدم رو از روی گذشته و اصالتش قضاوت نمیکنن، بلکه به اونچه تبدیل میشه و از خودش میسازه میشناسن.»
آسمان شب
آدم اگه میخواد توی کاری موفق بشه باید همیشه تلاش کنه
aramesh
حالا که خوشبختی در رسیدن به من تعلل میکرد، من باید با کار سخت و تلاش زیاد آن را بهسمت خود میکشیدم. چه کسی میدانست از این تلاش چه عایدم خواهد شد؟
nafiseh
اشک کافی برای پرکردن شکاف قلبم نداشتم.
𝓜𝓪𝓷𝓮𝓵𝓲
خداوند یا هر خالق بیرحم دیگری که تقدیرمان را رقم میزد، مرا رها کرده بود. من اما هرگز خود را رها نمیکردم.
✿tanin
احساسات من از هر چیزی مهمترن.
miracle
«اگر بیبال به دنیا آمدی، مانع رشد بالهایت نشو.»
miracle
آیا اگر تنها همان یک رسالتی را که از زن انتظار میرفت به انجام نمیرساندم، هیچچیز دیگر ارزش و بهایی نمیداشت؟ آیا فقدان شوهر و فرزند، بذر ناخشنودی و نارضایتی در زندگیام میکاشت؟
azar
فرمانروایی از آنِ شجاعان است!»
azar
«اخلاق مسئلهٔ کوچیکیه که تفاوت بزرگی ایجاد میکنه.»
azar
باید به خاطر بسپارم در تمام پیروزیها و خطاهایم، من همچنان یک زن هستم.
maahnegah
فرمانروایی از آنِ شجاعان است!
maahnegah
«آمریکا هرزهایست که حاضر است برای یک دلار هر کاری کند»
azar
من همیشه به مشتریانم میگفتم زنها معتقدند شیکپوشی نقطهٔ مقابل فقر است، درحالیکه شیکپوشی نقطهٔ مقابل عامبودن است. میگفتم: «سادگی زیبایی حقیقی است. زن وقتی درست لباس بپوشه به برهنگی نزدیکتر میشه. لباساش باید بعد از دیدهشدن خودش به چشم بیان.»
azar
چرا من بهدنبال آسایش زندگی خانوادگی با شوهر و فرزند در یک خانه نبودم؟ آیا کودکیام به من چنان آسیبی رسانده بود که نمیتوانستم خوشبختی را در آنچه زنهای دیگر میدیدند، ببینم؟
azar
کلاه را از سر برداشت. داشتم آن را از دستش میگرفتم سر جایش بگذارم که پرسید: «چند؟»
فلج شدم. هیچ ذهنیتی از قیمت بهروز کلاهها نداشتم بنابراین گفتم: «قابلی نداره. هدیه باشه.» نچنچکنان گفت: «عزیز دلم باید قیمت بدی. یه زن هیچچیزیش رو نباید مفت در اختیار دیگران بذاره.»
azar
حجم
۴۷۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۵۱۲ صفحه
حجم
۴۷۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۵۱۲ صفحه
قیمت:
۷۷,۵۰۰
۵۴,۲۵۰۳۰%
تومان