بریدههایی از کتاب قلب نارنجی فرشته
۴٫۱
(۹۵)
تنهاییْ آدم را گرسنهٔ آدمیزاد میکند.
zeinab.ghl
از شکستن دل من چه سودی میبری آقای نویسنده؟
zeinab.ghl
ما نویسندهها آنقدر در داستانهایمان آدم کشتهایم که اگر توی زندگی واقعی هم پایش بیفتد، لحظهای تردید نمیکنیم.
zeinab.ghl
داییمشاکبر راست میگفت. عشق درمان است. درد را میکُشد و سرِ غصه را میبُرد. جوری که اشک عاشق شور نیست، شیرین است. روی زخم که میریزد، گز نمیزند. مورمور نمیکند. اصلاً همین که یکی انتظارت را میکشد، مزهٔ خونِ توی گلو را شبیه سکنجبین میکند.
R.Khabazian
چه دردیست در میان جمع بودن، ولی در گوشهای تنها نشستن.
Mohadese
«آزادی تنها ارزشِ جاودانهٔ تاریخ است»
Mohadese
درِ سلول باز میشود ولی کسی نمیآید تو. فقط دستی دراز میشود. یکی کاسهای غذا برایم آورده و لیوانی آب. دلم میخواهد جای آب، دستهایش را بگیرم و جای غذا، صدایش را بشنوم. تنهاییْ آدم را گرسنهٔ آدمیزاد میکند.
Fatima
ما نویسندهها آنقدر در داستانهایمان آدم کشتهایم که اگر توی زندگی واقعی هم پایش بیفتد، لحظهای تردید نمیکنیم
فاطمه بانو
عشق درمان است. درد را میکُشد و سرِ غصه را میبُرد. جوری که اشک عاشق شور نیست، شیرین است. روی زخم که میریزد، گز نمیزند. مورمور نمیکند. اصلاً همین که یکی انتظارت را میکشد، مزهٔ خونِ توی گلو را شبیه سکنجبین میکند. جای برگهای کوچک کاهو خالی!
رها در باد
یادته گفتی من یکی رو میخوام مال خودم؟ یادته گفتی فقط به من محبت کنه، بشم مال اون، جوری که دیگه هیشکی به چشمم نیاد؟
Zahra Falahiyan
خائن، همیشه خائن است؛ چه به همسر، چه به دوست.
Zahra Falahiyan
خائن، همیشه خائن است؛ چه به همسر، چه به دوست.
sama65
تنهاییْ آدم را گرسنهٔ آدمیزاد میکند. بیکسی از شکنجه هم بدتر است.
mina
اسم رضا که میآمد، دلم هُری میریخت. تو پسرهای فامیل تنها کسی بود که جرئت داشت با سمانه حرف بزند. از درس، از مشق، حتا چندباری با سمانه، باباومامانبازی کرده بود. اما من با دیدن سمانه قلبم تندتند میزد و نهایتش مهمان خالهبازیاش میشدم. همینقدر که توی ظرفهای پلاستیکیِ کوچک و رنگی، چای الکی بریزد و من بخورم و بهبه کنم. مثلاً لبم بسوزد و واقعاً دلم.
صدیقه
من را اینطوری نگاه نکن. ما نویسندهها آنقدر در داستانهایمان آدم کشتهایم که اگر توی زندگی واقعی هم پایش بیفتد، لحظهای تردید نمیکنیم. فهمیدی؟
rez1.314
گفت که وقتی دریاچهای میخشکد، همهٔ ماهیهایش میمیرند. اما وقتی آب به دریاچه میافتد، ماهیها دوباره جان میگیرند. باهم میمیرند و باهم زنده میشوند. گفت که هیچکس نمیداند کدام عاشقترند؛ دریاها یا ماهیها.
محسن سفیدگر
من یک آدم اشتباهی بودم. یک آدم اشتباهی که در جای درستی نبود.
zeinab.ghl
عشق درمان است. درد را میکُشد و سرِ غصه را میبُرد. جوری که اشک عاشق شور نیست، شیرین است. روی زخم که میریزد، گز نمیزند. مورمور نمیکند. اصلاً همین که یکی انتظارت را میکشد، مزهٔ خونِ توی گلو را شبیه سکنجبین میکند. جای برگهای کوچک کاهو خالی!
zeinab.ghl
وقتی دریاچهای میخشکد، همهٔ ماهیهایش میمیرند. اما وقتی آب به دریاچه میافتد، ماهیها دوباره جان میگیرند. باهم میمیرند و باهم زنده میشوند. گفت که هیچکس نمیداند کدام عاشقترند؛ دریاها یا ماهیها.
R.Khabazian
سلام عزیزم. خوبی؟
واژهها طعم دارند. سلام یکطور، عزیزم و خوبی یکطور دیگر. جمعشان کنی کنار هم، عطر میگیرند. عطر لیموی جاافتاده توی قرمهسبزی. انگار منتظر بود. منتظر همین چند کلمهٔ کنار هم. منتظر طعمش، عطرش، ترکیبش. جوری که دیگر چیزی نمینویسد. انگار خیالش راحت میشود.
نیکام
حجم
۱۱۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۲۱ صفحه
حجم
۱۱۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۲۱ صفحه
قیمت:
۳۱,۵۰۰
۱۵,۷۵۰۵۰%
تومان