بریدههایی از کتاب تا سبز شوم از عشق
۳٫۲
(۶)
در خیابانهای شب
جایی برای گردش من نمانده است ...
چشمان تو
همه مساحت شب را از آن خود کرده است ...
Pariya
نمیتوانم زیست
بی آنکه در هوایی دم برا ورم که تو در آن نفس میکشی
وکتابهایی بخوانم که تو میخوانی
و قهوهای بخواهم که تو میخواهی
و به موسیقیی گوش دهم که تو گوش میدهی
وگلهایی را دوست بدارم که تو میخری
lordartan
آیا زن در اصل شعر است؟
یا شعر در اصل زن؟
سؤال بزرگی است که هنوز هم مرا به حال خود نمیگذارد
از هنگامی که عشق زن را پیشه کردم ...
و عشق شعر را ...
پرسشی است ...که نمیخواهم پاسخی برای آن بیابم
زیرا تفسیر چیزهای زیبا
در حکم قتل آنهاست ...
Pariya
نامهای عاشقانه از من
نامهای عاشقانه از تو
و بهار شکل میگیرد ...
Pariya
عشق تو به من آموخت ...که اندوهگین شوم
Pariya
عشق تو ... ای بانوی من
تا درون شهرهای حزن و اندوهم برده است.
و من پیش از آنکه تو را بشناسم..
به درون شهرهای حزن و اندوه قدم ننهاده بودم
و هرگز نمی دانستم
که اشک تجسم انسان است
Zeina🌸💕
پیش از آنکه محبوب من شوی
چندین و چند گاهشمار در کار بود
هندیان گاهشمار خود را داشتند،
چینیان گاهشمار خود راء
پارسیان گاهشمار خود را،
مصریان گاهشمار خود را ...
و از آن پس که محبوبم شدی
شیوه گفتار مردم اینچنین شد:
سال هزار پیش از چشمان او
سده دهم پس از چشمان او.
Pariya
همه گلهای من
از باغهای توست
همه شراب من از دهش تاکهای تو
همه انگشتریهایم از معادن زر تو
همه دفترهای شعرم
بر روی جلد امضای تو را دارد ...
lordartan
زن بر زانوی شعر مینشیند
تا عکسی یادگاری بگیرد
عکاس آن دو را
دو خواهر میپندارد ...
Pariya
چه مایه آرزو دارم به سرزمینی سفر کنیم
که بر آن گیتار فرمانروایی میکند
آنجا که بر عشق حصاری نیست
بر کلمات حصاری نه
بر رویاها حصاری نه ...
Pariya
پنجاه سال است که من
سر آن دارم که قلمرو پادشاهی زنان را بنیاد نهم ...
تا در آن پرچانگی کنند ...
و در آن به رقص برخیزند ...
و در آن عاشق شوند ...
و به آب اشتیاق پای بشویند.
Pariya
خواندن شعر هرگز به معنای تکرار تجربهای مرده نیست، بلکه برانگیختن دوباره تجربه است با همه رگ و پی و نبض آن.
خواندن شعر کاری است چندطرفه، به بوسهای توفیقآمیز میماند که هرگز نمیتوان آن را یکطرفه انجام داد.
Pariya
ای زنی ...
که همه متونم را به مبارزه میطلبی ...
و برای آنکه در حد و اندازه تو باشم
مرا به دهها زبان نیاز است ...
lordartan
ای بانوی جهان، ای بیروت
چون شکوفه بادامبن در آوریل، از زیر ویرانهها برخیز
از زیر بار اندوه خود برخیز
که انقلاب از زهدان اندوهان زاده می شود
برخیز پاسداشت بیشهها را ...
رودها را ...
درهها را...
برخیز پاسداشت انسان را ...
ما خطا کردیم ای بیروت
طلب عفو و آمرزش را آمدهایم ...
lordartan
هنوزت دوست میدارم ای بیروت شوریده ...
ای رودی از خون و جواهر ...
هنوزت دوست میدارم ای بیروت نهاد پاک ...
بیروت ناهنجاری و آشفتگی ...
بیروت گرسنگی کفرآلود ... و سیری کفرالود ...
هنوزت دوست میدارم ای بیروت داد...
بیروت بیداد...
بیروت اسیری ...
و ای بیروت قاتل و شاعر ...
هنوزت دوست میدارم ای بیروت عشق ...
و ای بیروت سر بریدن از گوش تا به گوش ...
هنوزت دوست میدارم به رغم حماقتهای آدمیان
هنوزت دوست میدارم ای بیروت ...
چرا اکنون نیاغازیم؟
lordartan
میخواهم تو را دوست بدارم
تا به کیش یاسمن درایم
و آیین بنفشه را به جا آرم
و از تمدن شعر به دفاع برخیزم ...
و از کبودی دریا ...
و سبز شدن بیشهها ...
Pariya
وقتی تو را دوست میدارم، شکل کره زمین دیگر میشود ...
بر روی دستان تو و دستان من راههای جهان به هم میرسد
نظم افلاک دگرگون میشود
ماهیان در دریا بسیار می شوند
و یکی ماه درگردش خونم سفر میکند
Pariya
گل زبان است، ستاره زبان است، درخت زبان است، رخسار زن زبان است، خنده او زبان است، گنجشکان، بیشهها، اشک کودکان، چهره مبارزان، همه و همه زبانهای گوناگونی است که میکوشم رمز و راز آنها را کشف کنم.
Pariya
شعر در درجه نخست هنر بساویدن است... هنر لمس دیگران.
بدون لمس دیگران نمیتوانیم ابعاد تن و ابعاد اندیشه خود را کشف کنیم.
با انسان شناخت آغاز میشود... و با او پایان میگیرد.
شعر سفر در درون انسان است.
شاعر مسافر ازلی در نفس انسانی است.
Pariya
شاعر چون زنبور عسلی آبستن هزار قطره شکرین است، زنبوری که در احشای او شکر تخمیر میشود. زنبور و شاعر را از این جویبار شکرین و از غدههای جمالی که در آنها نهان است گزیری نیست... وگرنه عطرشان هلاکشان خواهد کرد.
ali momamadi
حجم
۱۶۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۰۶ صفحه
حجم
۱۶۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۰۶ صفحه
قیمت:
۸۵,۰۰۰
۲۵,۵۰۰۷۰%
تومان