بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب اگر باران نیستی نازنین، درخت باش | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب اگر باران نیستی نازنین، درخت باش اثر محمود درویش

بریده‌هایی از کتاب اگر باران نیستی نازنین، درخت باش

نویسنده:محمود درویش
انتشارات:انتشارات سخن
امتیاز:
۴.۳از ۱۱ رأی
۴٫۳
(۱۱)
و ده دقیقه، پیش از مرگ، پزشک را می‌خوانم ده دقیقه کافی است تا من اتّفاقی زنده بمانم و تا امیدِ عدم را ناامید کنم. من کیستم که امیدِ عدم را ناامید کنم؟
reihane ghandi
سوگند یاد می‌کنم که از مژگانِ چشم دستار خواهم دوخت و بر آن شعری برای چشمانت نقش خواهم زد و نامی را که وقتی از دلی آب‌شده از نغمه‌سرایی آبش می‌دهم شاخسارِ رَزبُنان می‌گسترَد. جمله‌ای خواهم نوشت گرامی‌تر از شهدا و بوسه‌ها: «فلسطینی بوده است ... و همچنان هست!»
شباهنگ
می‌خواهمت وقتی که می‌گویم نمی‌خواهمت ...
|ݐ.الف
مرا در پناهِ چشمانت گیر مرا هرجا که باشی مرا هر سان که باشی با خود ببر تا رنگِ رخسار و تن را و روشنای دل و دیده را و نمک نان و نغمه را و طعمِ خاک و وطن را به خود بازگیرم! مرا در پناهِ چشمانت گیر
نیکان
چشمانِ تو خاری است در دل که به دردم می‌آورَد اما من آن را می‌پرستم و از باد در امان می‌دارم و در فراسوی شب و درد ... در نیام می‌گذارم زخمش چراغ‌ها را می‌افروزد و فردایش اکنونِ مرا بر من از جان عزیزتر می‌کند
شباهنگ
اگر بتوانیم زندگی را دوست می‌داریم. و هرجا مقیم شویم گیاهی زودرُو می‌نشانیم، و هرجا مقیم شویم یکی مقتول درو می‌کنیم
|ݐ.الف
در پاییزِ کوتاهِ شاخه‌ها یا بهارِ بلندِ ریشه‌ها روزگارِ من است.
|ݐ.الف
و تویی باغِ بکرِ من تا هرگاه که ترانه‌های ما شمشیرهایی است که برمی‌کشیم
شباهنگ
در شبِ گردبادها به روی ماهی که در شب‌های ما سخت چون سنگ شده است در و پنجره را باز کردم و به شب گفتم: بگرد در ورای شب و دیوار ... که مرا با کلمات و نور میعاد است.
شباهنگ
و مژگانم خوشه‌های گندمی است که از شب و تقدیر می‌نوشند
هیعون

حجم

۱۴۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۲۹۲ صفحه

حجم

۱۴۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۲۹۲ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان