بریدههایی از کتاب زندگی نه چندان عالی من
۴٫۰
(۱۰۲)
«اینقدر به خودت فشار نیاور عزیزم. اگر از من بپرسی، میگویم هرکسی شایعه کرده که زندگی باید بینقص و عالی باشد، آدم خیلی بدجنسی است. البته که بینقص نیست!»
n re
آرامآرام، با اینکه جرأتش را ندارم، سرم را بالا میبرم تا به چشم پدر نگاه کنم. چشمهای پدر. در تمام طول زندگیام معیار من بودهاند. قطب شمالم بودهاند. به عمق آبی چشمهایش نگاه میکنم و به خودم اجازه میدهم عشقی را ببینم که در پلک زدنهایش شعله میزند.
nafiseh
هر بار که میبینی کسی خوشوخرم است، یادت باشد که مسلماً در زندگی او هم واقعیتهای مزخرفی هست. و هر بار که واقعیتهای مزخرف زندگی خودت را میبینی و با احساس ناامیدی با خودت فکر میکنی: این است زندگی من...؟ باید یادت باشد که: اینطور نیست.
nafiseh
نکتهاش این است که پستهایم چیزهایی است که از ته دل میخواهم، چیزهایی که به آنها امید دارم. یک روزی زندگیام با پستهای اینستاگرامم یکی خواهد شد. یک روز!
nafiseh
در نتایج یک تحقیق خوانده بود که مردم وقتی با خودکار مینویسند ۲۵ درصد راستگوتر از زمانی هستند که بهصورت آنلاین کاری را انجام میدهند. یک همچون چیزی.
n re
اسم صفحهٔ اینستاگرامم را گذاشتهام زندگی نهچندان عالی من، به آدرس @mynotsoperfectlife، و تا الان ۲۶۷ فالوئر دارم! عکسهایی که پست میکنم اصلاً مسحورکننده، متظاهرانه، و اینستاگرامطور نیستند، کپشن هم برایشان میگذارم، و این کار یکی از سرگرمکنندهترین عادتهایی شده است که تابهحال داشتهام.
da☾
اگر من کشور را اداره میکردم، از دانشآموزان یک آزمون از چیزهایی که قرار است در تمام زندگی از آنها استفاده کنند، برای ارائهٔ «گواهی عمومی پایان آموزش متوسطه» میگرفتم. مثلاً: چطور خط چشم بکشیم. چطور اظهارنامهٔ مالیاتی پر کنیم. وقتی چاه دستشویی میگیرد و پدرمان گوشیاش را جواب نمیدهد و باید سریع آماده شویم و به مهمانی برویم، چه کار کنیم.)
hamtaf
«پس چرا امیدوارند؟»
«چون این طبیعت انسان است که منتظر اتفاقات غیرممکن باشد.»
masoom
«او پرستیدنی است. اما توان تعهد ندارد. او فقط چیزهای تازه را دوست دارد. شهرهای جدید، ایدههای جدید. در حال حاضر تو جدیدترین چیز تازه برای او هستی، اما زیاد طول نمیکشد که...»
masoom
فکر کنم بالأخره کشف کردم چگونه احساس خوبی نسبت به زندگی داشته باشم. هر بار که میبینی کسی خوشوخرم است، یادت باشد که مسلماً در زندگی او هم واقعیتهای مزخرفی هست. و هر بار که واقعیتهای مزخرف زندگی خودت را میبینی و با احساس ناامیدی با خودت فکر میکنی: این است زندگی من...؟ باید یادت باشد که: اینطور نیست. هرکسی برای خودش روزهای خوشوخرمی دارد، فقط گاهی درک کردنش کمی سخت است.
دختر پاييزي
فکر کنم بالأخره کشف کردم چگونه احساس خوبی نسبت به زندگی داشته باشم. هر بار که میبینی کسی خوشوخرم است، یادت باشد که مسلماً در زندگی او هم واقعیتهای مزخرفی هست. و هر بار که واقعیتهای مزخرف زندگی خودت را میبینی و با احساس ناامیدی با خودت فکر میکنی: این است زندگی من...؟ باید یادت باشد که: اینطور نیست. هرکسی برای خودش روزهای خوشوخرمی دارد، فقط گاهی درک کردنش کمی سخت است.
مادلین
قلب و عقل، هیچوقت با هم جور نمیشوند، درست نمیگویم؟»
مادلین
یک مشکلاتی هم در زندگیاش هست. مشکلاتی که با جنبهٔ خوشوخرم زندگیاش در تعادل است. دقیقاً انگار برای همهمان هست. یک رو خوشوخرم، و روی دیگر بسیار مزخرف.
فکر کنم بالأخره کشف کردم چگونه احساس خوبی نسبت به زندگی داشته باشم. هر بار که میبینی کسی خوشوخرم است، یادت باشد که مسلماً در زندگی او هم واقعیتهای مزخرفی هست. و هر بار که واقعیتهای مزخرف زندگی خودت را میبینی و با احساس ناامیدی با خودت فکر میکنی: این است زندگی من...؟ باید یادت باشد که: اینطور نیست. هرکسی برای خودش روزهای خوشوخرمی دارد، فقط گاهی درک کردنش کمی سخت است.
n re
باید بجنگی! وقتی همه منتظرند تو تسلیم شوی، نباید کوتاه بیایی و باید سرعتت را دوبرابر کنی
n re
وقتی تا این حد برای با هم بودن کم فرصت داریم، تنها چیزی که نمیخواهم این است که مشاجره راه بیندازم...
n re
«زندگی هیچکس نمیتواند بینقص باشد.»
n re
«یک چیزی را میدانی، دیمیتر؟ وقتی هیچ پولی نداشته باشی و ترجیح میدهی بمیری اما از مادر و پدرت درخواست پول نکنی، و بعد شغلت را از دست بدهی، دنیا برایت به آخر میرسد.»
n re
با خالیبندی شروع میکنی و نیت بدی هم از آن نداری. بعدش میبینی که زندگیای ساختهای که کاملاً غیرواقعی است.
n re
الاکلنگی بودن زندگی جالب است: یک طرف بالا میرود و طرف دیگر پایین.
n re
«آیندهات را در دست بگیر. به واقعیت تبدیلش کن. زندگی مثل کتاب رنگآمیزی است، اما تویی که باید با مدادرنگیهایت رنگش کنی.»
n re
حجم
۴۳۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۵۴۷ صفحه
حجم
۴۳۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۵۴۷ صفحه
قیمت:
۸,۵۰۰
تومان