بریدههایی از کتاب دختر گمشده
۴٫۰
(۲۵۸)
مردم همیشه فکر میکنن که دیگران رو میشناسن. والدین میخوان باور کنن که بچههاشونو میشناسن. زنها میخوان باور کنن که شوهرهاشونو میشناسن
نیومون
من یک آدم عوضی نیستم. آدم خوبی هستم که نگاهی بیتفاوت دارد.
نیومون
به چی فکر میکنی؟ چه احساسی داری؟ تو اصلاً کی هستی؟ ما با هم چه کردهایم؟ در آینده چه کار خواهیم کرد؟ و چه بر سر هم خواهیم آورد؟
نیومون
فکر میکنم یک زوج بعد از سالها با هم بودن فراموش میکنند در نظر یکدیگر چه شگفتانگیز بودهاند. اولین دیدارمان را به خاطر میآورم، اینکه چطور مفتونت شده بودم، و حالا لحظهی مناسبی است که بگویم، هنوز هم مفتونت هستم و این یکی از چیزهایی است که دربارهات دوست دارم: تو فوقالعادهای.»
n re
گفته شده عشق باید بدون قیدوشرط باشد. این قانونش است. همه همین را میگویند. اما اگر عشق مرزی نداشته باشد، حدی نداشته باشد، قید و شرطی نداشته باشد، چرا باید کسی تلاش کند کار درست را در یک رابطهی عاشقانه انجام بدهد؟ اگر بدانم که کسی عاشقم است و دیگر هیچچیز برایش مهم نیست، دیگر چه چالشی باقی میماند؟ من قرار است نیک را با همهی کموکاستیهایش دوست بدارم. و نیک هم قرار است مرا با همهی ویژگیهای شخصیتیام دوست داشته باشد. اما مشخص است که هیچکدام از ما اینطور نیستیم. این مرا به این فکر میاندازد که همه در اشتباهاند و عشق باید شرطوشروط فراوانی داشته باشد. در عشق باید دو شریک وجود داشته باشد که همیشه در بهترین حالتشان باشند. عشق بیقیدوشرط عشق بدون نظموترتیب است. و همانطور که همه دیدهاند، عشق بدون نظموترتیب مصیبت است.
MoonRiver
همگی طوری میخندند که انگار گشنگیکشیدن سرگرمکننده است. مردم این شهر از فرط بیچارگی بیشازحد، همهچیز را به شوخی گرفتهاند.
SaNaZ
خبر تازهای نیست؟»
«هیچچی. هیچخبر گهی نشده.»
..
همسرم دیگر همسرم نبود، بلکه تبدیل به سیمخارداری شده بود که جرئت نمیکردم برای بازکردنش به او نزدیک شوم.
n re
زمانی تعداد زیادی از نویسندگان مجلات بهخاطر اینترنت، رکود اقتصادی و مردم امریکا که ترجیح میدادند بهجای مطالعه، تلویزیون تماشا کنند و بازی کامپیوتری انجام بدهند و بهشکل اینترنتی با دیگران دوست شوند، از دور خارج شده بودند. اما هیچ اپلیکیشنی برای سرکشیدن یک لیوان نوشیدنی در یک روز گرم در کافهای خنک و تاریک نوشته نشده بود. دنیا همیشه به نوشیدن نیاز داشت.
n re
همیشه وقتی خاطرهای گرم را به خاطر میآورید ولی در خود احساس سردی دارید آزاردهنده است.
n re
مجبور نیستی همهی این سختیها را تنهایی تحمل کنی.
n re
از نظر من اگر یکی از طرفین راضی نباشند، چیزی بهنام تفاهم وجود خارجی نخواهد داشت،
n re
مهمترین موضوع اینه که اون واقعاً خوشحالت میکنه.
Mary gholami
زمانهی سختی است برای انسانبودن. تنها یک انسان حقیقی و واقعیبودن. نه مجموعهای از ویژگیهای اخلاقی بیشماری که از دیگران به عاریت گرفتهایم.
samira
آنها مثل بازیگرانی که زمان دقیق ایفای نقش خود را در صحنهی تئاتر میدانند در زندگی من در رفتوآمد بودند. یکی که از در بیرون میرفت، دیگری وارد میشد. در مواقع نادری که مجبور بودند با هم در یک اتاق باشند، جوری رفتار میکردند که انگار این موقعیت آزارشان میدهد.
.
مادر سرسختمان درحال مرگ بود. پدرمان هم تقریباً داشت میمُرد. ذهن کثیف و قلب رقتانگیزش بهسوی نابودی پیش میرفتند. اما به نظر میرسید در مسابقهی مرگ، مادر درحال شکستدادن اوست.
.
همیشه وقتی خاطرهای گرم را به خاطر میآورید ولی در خود احساس سردی دارید آزاردهنده است.
Book
خواب مثل یک گربه میمانَد: تنها وقتی بهسراغتان میآید که محلش نگذارید.
latte
ایمی مرا به این باور رساند که من یک استثنا هستم که موفق شدهام در رقابت رسیدن به سطحی که او دارد شرکت کنم. این هر دومان را میساخت و درعینحال خراب میکرد، چراکه یارای پاسخگویی را به چنین عظمتی نداشتم. من انسان آسایش و میانمایگی بودم و این باعث میشد از خودم متنفر باشم. و در نهایت، او را بهخاطر این ضعف خود مجازات کردم. او را تبدیل به موجود شکننده و آزاردهنده کرده بودم. در ابتدا خود را طوری دیگر نشان داده بودم و بعد کاملاً ذات حقیقی خود را به نمایش گذاشتم. از آن بدتر، خودم را قانع کرده بودم که دلیل زندگی مرارتبار ما اوست.
Yasaman Mozhdehbakhsh
از اینکه مردی اشکهای زنانهاش را نادیده بگیرد میترسد.
نیومون
حجم
۴۹۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۵۵۰ صفحه
حجم
۴۹۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۵۵۰ صفحه
قیمت:
۶۹,۰۰۰
۲۰,۷۰۰۷۰%
تومان