بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پرواز آخر | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب پرواز آخر اثر محمدمهدی بهداروند

بریده‌هایی از کتاب پرواز آخر

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۱۰ رأی
۴٫۴
(۱۰)
قاسم در درون قبر فریاد می‌زد و از جمعیت بالای قبر شهادت می‌خواست. - ای مردم! احمد اهل نماز بود؟ - بله بود. - آی مردم! احمد اهل جهاد بود؟ جمعیت با گریه می‌گفتند: بله بود.
shariaty
قاسم در درون قبر فریاد می‌زد و از جمعیت بالای قبر شهادت می‌خواست.
shariaty
احمد در همه عملیات‌ها شرکت می‌کرد و عجیب که هیچ‌وقت شکست نخورد.
shariaty
گفت: وقتی دستور امام (ره) را به من گفتی، دیگر نفهمیدم چه شد، بچه‌ها را جمع کردم و گفتم که اینجا کربلاست، الان عاشوراست و باید به هر قیمتی اینجا را حفظ کنیم.
shariaty
احمدکاظمی ناراحت است چون از دیگر هم‌رزمانش صحبت نمی‌شود و از طرف دیگر هم‌رزمانش خوشحالند که فقط از کاظمی صحبت می‌شود.
shariaty
بعد از پیروزی انقلاب دادستان نجف‌آباد به احمد گفته بود شما اسم همان پاسبانی که با چکمه زده بود توی صورت شما، به ما بدهید ما دستگیر و مجازاتش کنیم. آقای کاظمی با اینکه این پاسبان را می‌شناخت اسمش را نداد و گفته بود خود ایشان در این انقلاب تنبیه شده است.
shariaty
ایشان در سال ۷۴ داخل خاک عراق عملیات بزرگی را انجام دادند. بعد از عملیات‌هایی که در زمان جنگ در خارج از مرزها داشتیم، این اولین عملیاتی بود که باید از مرزهای بین‌المللی عبور می‌کردیم.
shariaty
هنوز که هنوز است شهید احمد کاظمی را با همان چهره در یاد دارم. سوار بر موتور پرشی. صورت خاک‌گرفته و سری که با باند جنگی بسته بود
shariaty
نگران دنیای پس از مرگ بود
shariaty
درایت کم‌نظیر شهید کاظمی، باعث شد تا بدون شلیک حتی یک گلوله، این گروه‌های تروریستی متزلزل شدند؛ رسانه‌های بزرگ دنیا، از این اقدام کاظمی به‌عنوان «عملیات شگفت‌آور سپاه پاسداران در عمق خاک عراق» یاد کردند.
shariaty

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه