بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سربلند | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب سربلند اثر محمدعلی جعفری

بریده‌هایی از کتاب سربلند

امتیاز:
۴.۵از ۳۹۲ رأی
۴٫۵
(۳۹۲)
بابت موبایل‌هایشان خیلی حرص می‌خورد. می‌گفت: «این موبایل‌ها دین و فرهنگشون رو از بین برده!»
باران
آدم تو همین چیزای خُرد مدیون می‌شه. خوب‌شدن از همین جاهاست که اگه رعایت نکنی هرچی هم زور بزنی آدم نمی‌شی! سرش را از پنجره دزدید. آدم با این کارا صمٌ بکمٌ عمیٌ می‌شه. یعنی چی؟! یعنی خدا به دهن و گوشِت مهر می‌زنه و دیگه به راه راست هدایت نمی‌شی. تلاش هم می‌کنی، اما نمی‌شه.
باران
اگه تونستی کتابی رو ترویج کنی که با اون زندگی حتی یه نفر رو متحول کنه، یعنی راه بسیج رو خوب فهمیدی!
هانیه سادات
یک شب دو تایی سفرهٔ حضرت رقیه (س) انداختیم. پارچهٔ سبزی را سفره کردیم. نمی‌دانم از کجا بوتهٔ خار پیدا کرد. روی چند تا کوزهٔ کوچک گِلی «یا حسین» و «یا رقیه» نوشت. خشت و فانوس و شمع و رطب و خوراکی‌ها را یکی‌یکی چیدیم. تمام این مدت زیر لب مداحی زمزمه کرد و نالید. وقتی سفره تکمیل شد، دوتایی نشستیم و یک دل سیر گریه کردیم.
هانیه سادات
یک شب رسد که شام فراقت سحر شود/ خورشید عارضت ز حرم جلوه‌گر شود/ با طول غیبتت نشود کم امید ما/ این روزگار تلخ، زمانی به‌سر شود..
F313
اصرار می‌کرد هر روز صبح حدیث جدیدی روی بُرد گردان نصب کنم که نیروها بخوانند.
هانیه سادات
دلش که می‌گرفت پناه می‌برد به مناجات امیرالمؤمنین (ع).
هانیه سادات
«گناه یعنی خداحافظ حسین!»
ام‌البنین
روی حجابمان غیرت به‌خرج می‌داد. می‌گفت: «مانتو هر چقدر هم بلند و گشاد باشه؛ آخرش چادر نمی‌شه؛ میراث خاکی حضرت زهرا چادره. شما باحجاب باشید، چهار نفر هم که به شما نگاه کنند یه‌ذره حجابشون رو خوب می‌کنن.»
هانیه سادات
شب‌ها حافظ می‌خواند و می‌خوابید.
هانیه سادات

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۶۸ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۶۸ صفحه