بریده‌های کتاب سربلند
کتاب سربلند اثر محمدعلی جعفری

کتاب سربلند

امتیاز:
۴.۵از ۳۹۲ رأیخواندن نظرات
زود کنار می‌کشید. زیاد که اصرار می‌کردم چند قاشق بیشتر بخورد، می‌گفت: «آدم باید بتونه نفسش رو نگه داره!»
هانیه سادات
«هر روز قرآن بخون، حتی شده یه صفحه یا یه آیه. خیلی تو روحت اثر می‌ذاره؛ اما وقتی با معنی می‌خونی تو فکرت هم اثر می‌ذاره.»
F313
گفت: «باید به این فکر کنی که داری برای خدا کار می‌کنی! شهدا همیشه توی جنگ بودن. کاری نکن که سرهنگ و سرگرد ببینه. برای رضای خدا کار کن تا خودش جوابت رو بده.»
باران
«ببین چه افتخاریه... چه لیاقتیه... دعا کن منم شهید شم»
منمشتعلعشقعلیمچکنم
پرسید: «چی‌کار کنم شهید بشم؟» دست زدم روی شانه‌اش و با خنده گفتم: «ان‌شاءالله ویژه شهید شی!» گل از گلش شکفت. خب، حالا چی‌کار کنم؟ به نظر من، ما خودمون نمی‌تونیم این راه رو بریم. باید یکی دستمون رو بگیره. و بعد این شعر را برایش خواندم: گر می‌روی بی‌حاصلی / گر می‌برندت واصلی / رفتن کجا؟ بردن کجا؟
باران
گر می‌روی بی‌حاصلی / گر می‌برندت واصلی / رفتن کجا؟ بردن کجا؟
سعید
امام‌صادق (ع) سفارش کرده‌اند که قبل از خارج‌شدن از هیبت نماز، تسبیحات حضرت زهرا (س) را بگویید تا گناهانتان بخشیده شود.
F313
دل‌گنده بود. همیشهٔ خدا دیر می‌رسید.
هانیه سادات
حدیثی از پیامبر را برایم خواند: «مرگ برای مؤمن مانند بوییدن دسته‌گلی خوش‌بو است.»
باران
چند دفعه به محسن گفتم: «بیا تو بسیج ناحیهٔ ما!» سرسری برخورد می‌کرد. وقتی دید زیاد پافشاری می‌کنم، جلویم ایستاد و گفت: «ممد ناصحی، بسیج ما و بسیج اونا نداریم! باید کار و عملت بسیجی باشه. اگه تونستی کتابی رو ترویج کنی که با اون زندگی حتی یه نفر رو متحول کنه، یعنی راه بسیج رو خوب فهمیدی!»
باران

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۶۸ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۶۸ صفحه