بریدههایی از کتاب هربار که معنی زندگی را فهمیدم، عوضش کردند: زیست با استفاده از خرد فلاسفهی بزرگ
۴٫۳
(۱۸۲)
گمان میکنم درسی که ارسطو به ما میآموزد این است که «برای داشتن یک رابطهٔ طولانی و پایدار باید کسی را پیدا کنید که بتوانید در کنارش خودتان باشید و او هم بتواند در کنار شما خودش باشد و این خودتان بودن و خودش بودن منتهی شود به مجاورت و نزدیکی سالم و سازنده.»
گمانم بالاخره بعد از سالها، معنای یکی در دوتن را یافتم.
library
من خلوت و تنهایی را به حضور در چنین مجالسی ترجیح میدهم. این عقیدهٔ مرد سالخوردهای است که وقتِ زیادی برایش نمانده، از موسیقی و سروصدا لذت نمیبرد و میخواهد از تکتک لحظات باقیماندهٔ عمرش استفاده کند. من ترجیح میدهم اوقاتم را بهتنهایی روی یک صندلی در خلوت سپری کنم تا حضور در یک مهمانی. من حتا متوجه شدم اسنوکر هم هر چهقدر که پیرتر میشود بیشتر به تنهایی و انزوا متمایل میشود. این اواخر بیشتر ترجیح میدهد به جای پیادهرَوی در کنار منْ زیر درختی دراز بکشد، سرش را روی دستهایش بگذارد و دُمش را تکان دهد.
library
او نوشته: «همنشینی همراهتر از تنهایی نیافتم، قابلمعاشرت و شایستهٔ رفاقت.»
library
هنر زندگی کامجویی در هر لحظه و هر مکان است و لذیذترین و ماندگارترین لذتها نه ذهنی هستند و نه همیشه اخلاقی.
tel۸۵۵۱۰۹۰
ما هرگز به نقطهٔ نهایی و قلهٔ شادی و احساس خوشبختی نمیرسیم چون شادی و خوشبختی اصولاً قلهای ندارد. همیشه یک کوه بلندتر هست. کوهی که درحالحاضر در قلهاش نشستهایم و حس خوبی داریم، بهزودی تبدیل به سطح هوشیاری و درک معمول میشود.
Roozbeh Mohammadzadeh
گاهی اوقات از خودم میپرسم «چی میشد اگه میشد روزهایی که قوه و بنیهش رو داشتم و حواس پنجگانهم بهتر و کاملتر کار میکرد از زندگی بیشتر لذت میبردم؟
Eli
هنگامی که ما درک کنیم که زندگی و زیستن محکوم به ناامیدی همیشگی است، میتوانیم به آن بخندیم و در این زمان لذت واقعی به شیوهای آیرونیک آغاز میشود
Eli
طبیعت در سِیر زندگی انسان چونان مادری مهربان و دلسوز جهت یاری بشر، توهمات و خیالها و رؤیاها را به او هدیه میدهد تا انسان غرق در آرزوها، تلخی و ظلم سرنوشت خویش را درک ننماید.
جیاکومو لئوپاردی؛ فیلسوف و شاعر ایتالیایی
library
این مفهوم اگزیستانسیالیستی از آن ایدههایی بود که ذهن مرا سخت درگیر خودش کرد. اینکه معنای زندگی چیزی نیست که قرار باشد آن را جستوجو کنیم بلکه چیزی است که بایستی شخصاً آن را خلق کنیم.
library
به اعتقاد سارتر از لحاظ تاریخی، جامعهٔ انسانی تحتتأثیر تعالیم مسیحی ـ یهودی تمایل به شیئی شدن داشتند. «خدا جوهرهٔ خود را در ما دمیده و ما را به شکل خودش آفریده و به ما امتیاز ویژهای اعطا کرده. تلاش برای تغییر خودمان و خروج از گلهٔ مؤمنانش در حکم توهین به مقدسات است
library
دیگر شیوهٔ طفره رفتن ما از مسئولیت انسانیمان پذیرفتن نقشهای از پیش تعریفشده است. «من یک زن خانهدارم. این چیزیه که من هستم.» اگر هویت زن خانهدار را بپذیریم و صرفاً در پی همخوانی با مشخصههای از پیش تعریفشدهاش باشیم بار دیگر تبدیل به همان شی شدهایم.
library
سارتر در نوشتههایش به شیوههای گوناگونی اشاره میکند که توسط آن اکثر ما سعی میکنیم از زیر بار این مسئولیت شانه خالی کنیم و چیستی را مقدم بر هستی بدانیم. بهانههایی چون:
«من اینجوریام دیگه. عوضبشو نیستم.»
«سیگار میکشم چون یک شخصیت معتاد و متکی دارم.»
library
قابلیت توستْ منظور و دلیل وجودیِ توستر است اما ما انسانها قابلیت تولید و تغییر مشخصههای بنیادی و اهداف خود را داریم. پس صحیح نیست که بگوییم ما مشخصههای وجودی تغییرناپذیر داریم. نخست ما وجود داریم و سپس خودمان را خلق میکنیم.
library
این دانشمندان مدعی هستند چیزی که ما به آن تصمیم آزاد میگوییم صرفاً فعلوانفعالات شیمیایی است.
library
وقتی کامو در رمان بیگانه نوشت: «اگر در جستوجوی معنای زندگی باشید هرگز زندگی نخواهید کرد.» همین موضوع را از زاویهٔ دید متفاوتی بیان میکرد. معنی زندگی، چیزی نیست که بتوانیم جستوجو و کشفش کنیم چیزی است که شخصاً بایستی خلقش کنیم.
library
اما در مورد پرسش اینکه یک انسان باید چگونه زندگی کند، نیچه با قاطعیت تأکید کرده که «اجازه بده خود واقعیِ تو زندگی کند.»
pari
اینکه ما از مسئولیتِ خودسازی طفره میرویم این است که پذیرش آن بسیار ترسناک است. فکرش را بکنید اگر به این باور برسیم که معمارِ سرنوشت خود هستیم و بعد براساس این اندیشه در زندگیمان به جایی برسیم که حالوروز خوب و خوشی نداشته باشیم چه کسی را غیر از خودمان میتوانیم مقصر قلمداد کنیم؟ یقهٔ چه کسی را میتوانیم بگیریم؟
pari
مشکل اصلی اینجاست که امروزه اعضای قبایل متفاوت به قلمرو یکدیگر بسیار رفتوآمد دارند. قبیلهگراییهای ملی، قبیلهگراییهای سیاسی، مذهبی، این روزها مشکل بتوانید از خانه خارج شوید و با فردی از قبیلهای دیگر تماس برخوردی نداریم.
زهرا
ما همیشه میتوانیم حس بهتری از عالی داشته باشیم. دلیل اینکه میتوانیم همیشه حال بهتری از عالی داشته باشیم هم این است که در هر زمانی ما تنها میتوانیم یک درک و حس داشته باشیم. جایی درون خودمان این را خوب میدانیم اما کسانی که مواد روانگردان مصرف میکردهاند از آن کاملاً آگاه هستند. آنها در این سفر ذهنی خودشان را دیدهاند که از یک سطح درک به سطح دیگری پریدهاند. آنها خودشان را در حالتی مشاهده کردهاند که در حال مشاهدهٔ خودشان هستند که از یک سطح درک به سطح دیگر میجهند.
morvarid
«محرک اصلی انسان کسب لذت و پرهیز از درد نیست، بلکه یافتن معنایی است در زندگی. فرد آمادهٔ رنج کشیدن است به شرط آنکه معنا و مقصودی در آن رنج بیابد.»
کاربر ۳۳۱۶۷۱۲
حجم
۱۵۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۲ صفحه
حجم
۱۵۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۲ صفحه
قیمت:
۴۸,۵۰۰
۲۴,۲۵۰۵۰%
تومان