بریدههایی از کتاب هربار که معنی زندگی را فهمیدم، عوضش کردند: زیست با استفاده از خرد فلاسفهی بزرگ
۴٫۲
(۱۷۹)
خوب که فکرش را میکنم میبینم قسمت اعظم عمرم را در اینباره فکر کردم که «خب بعدش چی میشه؟» وقتی شام میخوردم فکر میکردم که قرار است بعد از شام چه کتابی را بخوانم یا چه فیلمی را ببینم و همین باعث میشد که در آن لحظه مثلاً نتوانم از سیبزمینیِ تنوری که زیر دندانم بود لذت کامل و وافر را ببرم
helia
دانیل گیلبرت، روانکاو مشهور معاصر در کتاب خود به نام سکندری روی خوشبختی اشاره میکند که ما انسانها پیشینهٔ نهچندان درخشانی در پیشبینی چیزهایی داریم که داشتنشان ما را شاد میکند. از آن نیمههای گمشدهای که در یک نگاه پیدایشان میکنیم ــ یا کشفشان میکنیم ــ گرفته تا جایی که زندگی میکنیم. به اعتقاد گیلبرت در بیشتر موارد ما با این سبکوسیاقْ همانقدر بخت داریم که خوشبختی را پیدا کنیم که موقع شیر یا خط، برای شیر یا خط نشستن سکه شانس داریم.
helia
استراگون: «ما همیشه چیزی را پیدا میکنیم که برساند هنوز زندهایم، مگه نه دیدی؟» ولادیمیر: «بله بله، ما جادوگریم.»
نمایش در انتظار گودو اثر ساموئل بکت نویسنده و نمایشنامهنویس ایرلندی (۱۹۸۹ ـ ۱۹۰۶)
Pouya
این واقعیت که یک بدبختی بزرگ بر سرمان نمیآید بههیچوجه دلیل این نیست که ما عملاً روش معقولی در برابر آن در پیش گرفتیم.
عرفان
آدام فیلیپس روانکاو بریتانیایی در کتاب ازدسترفته: در ستایش زندگی تجربهنشده اینگونه استدلال میکند که انسان مدرن چنان گرفتار و شیفتهٔ زندگیهایی که تجربه نکرده ــ زندگی افراد مشهور، بازیگران و خوانندگان جذاب و اشخاص ثروتمند ــ شده که نمیتواند قدر زندگی خود را بداند و آن را واقعاً تجربه کند. این مثال دیگری است از تمایل غیرطبیعی ما برای پرهیز از زندگی در حال. دور شدن از اینجا و اکنون با فرو رفتن در تخیل و تصور «چی میشد اگه میشد؟»
عرفان
به قول معروف حتا ساعت خراب هم روزی دوبار زمان را درست نشانمان میدهد.
عرفان
اگر تمام چیزی که من در اختیار دارم دادههای حسی است شاید چیزهایی که معتقدم وجود دارند تنها محدود به توانایی اعضای حسی هستند که از آنها برخوردارم. بنابراین اگر من حس ششمی داشتم شاید چیزهای بیشتری برای من وجود داشت. شاید یک بُعد کاملاً جدید در برابر من گشوده میشد. افرادی که از داروهای روانگردان استفاده کردهاند مدعی هستند که طی این تجربه حس جدیدی درون آنها زنده شده و قادر به درک موجودات جدیدی شدهاند که برخی از آنها بهنظر میرسند موجودات مقدسی باشند.
عرفان
با عنایت به قدرت تحلیلی که شما دارید در مورد مسئلهٔ انتخابْ یک مشکل بزرگ وجود دارد. با توجه به انتخابهای دلپذیری که میتوانید داشته باشید هیچ انتخابی برای مدت طولانی نمیتواند انتخاب مطلوبتان باقی بماند. انتخابهای دیگر روزبهروز خواستنیتر و دلپذیرتر بهنظر میآید و در نهایت به این نتیجه میرسید که انتخاب شما پستترین و بدترین انتخاب بین موارد موجود بوده.
جان بارت؛ رماننویس اگزیستانسیالیست امریکایی (ـ ۱۹۳۰
عرفان
از منظر جهانِ هستی حیات یک انسان اهمیت بیشتری از حیات یک صدف ندارد.
دیوید هیوم؛ فیلسوف بریتانیایی
عرفان
گمان میکنم درسی که ارسطو به ما میآموزد این است که «برای داشتن یک رابطهٔ طولانی و پایدار باید کسی را پیدا کنید که بتوانید در کنارش خودتان باشید و او هم بتواند در کنار شما خودش باشد و این خودتان بودن و خودش بودن منتهی شود به مجاورت و نزدیکی سالم و سازنده.»
عرفان
جان استوارت میل، فیلسوف قرننوزدهمی، هنگام اشاره به بزرگترین لذات انسانی به عنوان پایه و بنیانی برای خلق مکتب سودمندگرایی، تأکید کرد که به اعتقاد او لذات صرفاً حیوانیِ انسان، جایگاهی در این میان ندارند. میل نوشت: «بهتر است یک انسان ارضانشده باشید تا یک خوک ارضاشده. بهتر است سقراط ناکام باشید تا ابله کامیاب.»
عرفان
آلبرت انیشتین این وضعیت خاص را بهزیبایی در این نوشتهاش منعکس کرده: «در خلوت و تنهایی زندگی میکنم که در ایام جوانی و شباب، دردناک و در روزگار بلوغ و کمال، دلپذیر است.»
Pouya
لحظاتی است.
خلوت گزیدن عملی خودخواهانه است اما گمان نمیکنم که خودپسندانه باشد. من آنجا نمینشینم تا به خودم بابت خودم بودن و خودم شدن تبریک بگویم. اگر بخواهم بابت چیزی به خودم تبریک بگویم صرفاً بابت بودن است؛ زنده بودن.
Pouya
یکی از خوبیهای رفقای قدیمی و صمیمی این است که شما میتوانید پیش آنها، خودِ خرتان باشید.
رالف والدو امرسن؛ فیلسوف امریکایی (۱۸۸۲ ـ ۱۸۰۳)
Pouya
اگر بخواهم به بهترین و لذتبخشترین لحظات و دقایقی که کنار هم سپری کردیم اشاره کنم لحظاتی بوده که کنار هم احمقبازی درآوردیم، لحظاتی بوده که به خودِ خرِ واقعیمان راحت و صمیمانه در کنار هم خندیدهایم.
Pouya
در اواخر مقالهٔ «ارزش فلسفه» راسل از لذتگرایی یونان هم ستایش میکند؛ جایی که مینویسد: «زندگی فلسفی، آرام و آزاد است.»
اپیکور معتقد بود که این نوع زندگی بهترین شیوهٔ زندگی است. یک زندگی آرام و سرشار از لذت. اما به اعتقاد راسل، فلسفه بیشتر شبیه یک نوع مذهب بود. دیدگاه او به ذهنی فلسفی، فراتر از اپیکور بود و اینگونه نتیجه میگرفت که «از طریق عظمت جهانی که فلسفه ترسیم میکند و میبیند، ذهن نیز بزرگی و عظمت میگیرد و با این جهان یکی میشود.»
Pouya
اما طبیعتِ این خودِ واقعی که انسان شجاع در جستوجوی آن است چیست؟ نیچه معتقد است چیزی که این انسان در اعماق وجودش کشف میکند خیلی زیبا نیست. او مینویسد اگر واقعاً من با کمال صداقتْ درونم را مطالعه کنم در اعماق وجودم مرد دیوانه، هوسباز، بیاخلاق شکمباره و جنایتکاری را کشف میکنم. آنگاه آماده میشوم تا با طبیعت واقعیام زندگی کنم.
Pouya
برای شروعْ انسان بایستی از تمام چیزهایی که به آن وابسته است، تمام چیزهایی که به او القا شده و میتواند دلیل کمال او در زندگی شود جدا شود، مسائلی مانند خدا یا روح. انسان در این دنیا زندگی میکند، همین جا. پس باید هرگونه اتصال خود را به جهان ماورایی قطع کند. برای چنین انسانی رها شدن از میراث ذهنی و روانی یک چالش دایمی برای او خواهد بود.
Pouya
شاید بازبی به این رضایت داشت که یک زندگی راحت و ساده و مطابق اصول پذیرفتهشدهٔ عرف جامعه، قوانین اجتماعی و دستورات مذهبی داشته باشد. اما مطابق تعالیم نیچه، بازبی زندگی خود را انتخاب نکرد او تنها نسخهای را که جامعه برایش پیچیده بود پذیرفت و مطابق آن زندگی کرد. او نتوانست از غریزهٔ بدویِ تعلق به گله دست بکشد چون به این آگاهی و درک دست نیافت که او در حقیقت بخشی از گله است. بازبی نمیتواند صادقانه با چیزی که واقعاً هست و چیزی که در اعماق وجودش احساس میکند مواجه شود. در نتیجه او صرفاً زندگی میکند و یک انسان زنده نیست. به عبارت دیگر زندگی را آنگونه که واقعاً هست تجربه نمیکند.
Pouya
او تجرد را انتخاب کرد چون معتقد بود که وابستگی به مسائل جنسی و سکس، ناگزیر فرد را به احساسات ناشادی چون حسادت، کسالت و حسرت هدایت میکند.
MhmD
حجم
۱۵۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۲ صفحه
حجم
۱۵۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۲ صفحه
قیمت:
۴۸,۵۰۰
تومان