بریدههایی از کتاب هربار که معنی زندگی را فهمیدم، عوضش کردند: زیست با استفاده از خرد فلاسفهی بزرگ
۴٫۳
(۱۸۲)
دو مسیر برای بازگشت من به خانه وجود دارد؛ یکی از کوچهٔ دیوینیتی و دیگری از خیابان آکسفورد، ولی من فقط یکی از آنها را میتوانم انتخاب کنم. تصور کنید که من ابتدا از کوچهٔ دیوینیتی به سمت خانه بروم و سپس تصور کنید که قدرتهای ماورایی ده دقیقه از زمان را پاک کنند و مرا به این سالن بازگردانند جایی که پیش از انتخابم قرار داشتم. تصور کنید که همهچیز دیگر یکسان باشد حالا من انتخاب متفاوتی میکنم و از خیابان آکسفورد به سمت خانهام بازمیگردم. شما به عنوان تماشاگر، شاهد دو جهان متفاوت هستید در یکی من از کوچهٔ دیوینیتی گذر میکنم و در دیگری راه خیابان آکسفورد را پیش میگیرم. حالا شما اگر جبرگرا باشید معتقدید که یکی از این دو جهان غیرممکن است و محال. چرا؟ چون فاقد منطق درونی است و تصادفی بودن در آن دخیل است. حال اگر به صورت ظاهری به این جهانها بنگرید کدامیک محال و تصادفی است و کدامیک ضروری و منطقی؟ پاسخ قطعی ممکن نیست چون هر یک از این دو جهان براساس ملاحظه و درک ما میتوانند به اندازهٔ جهان دیگر منطقی و ضروری باشند.
malihe
درک روزمره است تنها شیوهای که میتوانیم احساس عالی داشته باشیم این است که از حس معمولی و عادیمان فراتر برویم. فراتر رفتن از این احساس و حالوهوا هم تنها برای یک مقطع زمانی کوتاه امکانپذیر است چون پس از مدتی آن حس عالی تبدیل به حس معمولی و روزمره میشود. برای اینکه آن زن خانهدار انگلیسی احساس شور و سرزندگی کند باید چیز دیگری را به جای آن پنج فنجان امتحان کند یکی دو لیوان اسکاچ جایگزین بدی نیست. که البته آن هم برای مدت زمان محدودی جواب میدهد چون پس از گذشت مدتی، حسی که از مصرف نوشیدنی جایگزین عارضش میشود تبدیل به یک حس عادی و نُرم میشود. بیهوده نیست که افراد دایمالخمر و معتاد افراد شادی بهنظر نمیرسند.
Neda^^
حقیقت این است که کسی که میخواهد به هر قیمتی اعمال فاضلانه انجام دهد، در میان جماعت بسیاری که فضیلتی ندارند، دچار رنج و اندوه میشود، در دنیایی که آدمهای بدکار ادارهاش میکنند، غیرقابلتصور است که حاکمِ واقعاً درستکار برای مدت زیادی دوام بیاورد.
نیکولو ماکیاولی
El Santo
در زبان ما بهزیبایی و ظرافت دو وجه تنها بودن در نظر گرفته شده: از لغت انزوا برای بیان درد تنها بودن و از لغت خلوتْ برای بیان شکوه تنها بودن استفاده میشود.
پل تلیش
El Santo
بدبینی فلسفی در تضاد و تقابل با خوشبینی ناشی از ایمان به خالقی است که فقط خیر و خوشبختی مخلوقش را میخواهد.
کتاب 1984
فلسفهٔ لئوپاردی را میشود در این ضربالمثل قدیمی خلاصه کرد؛ «زندگی همیشه اینجور بد نمیمونه. میتونه افتضاح هم بشه.»
کتاب 1984
طبیعت در سِیر زندگی انسان چونان مادری مهربان و دلسوز جهت یاری بشر، توهمات و خیالها و رؤیاها را به او هدیه میدهد تا انسان غرق در آرزوها، تلخی و ظلم سرنوشت خویش را درک ننماید.
جیاکومو لئوپاردی؛ فیلسوف و شاعر ایتالیایی (۱۸۳۷ ـ ۱۷۹۸)
کتاب 1984
شاید بازبی به این رضایت داشت که یک زندگی راحت و ساده و مطابق اصول پذیرفتهشدهٔ عرف جامعه، قوانین اجتماعی و دستورات مذهبی داشته باشد. اما مطابق تعالیم نیچه، بازبی زندگی خود را انتخاب نکرد او تنها نسخهای را که جامعه برایش پیچیده بود پذیرفت و مطابق آن زندگی کرد. او نتوانست از غریزهٔ بدویِ تعلق به گله دست بکشد چون به این آگاهی و درک دست نیافت که او در حقیقت بخشی از گله است.
کتاب 1984
اگر شخصی ارادهٔ آزاد نداشته باشد چهطور میتواند مسئول اعمال نادرست و بدی باشد که مرتکبشان شده؟
کتاب 1984
نخستین مرحلهٔ ارادهٔ آزاد، اعتقاد به ارادهٔ آزاد است، ارادهٔ معطوف به باور.
ویلیام جیمز؛ فیلسوف پراگماتیست امریکایی (۱۹۱۰ ـ ۱۸۴۲)
کتاب 1984
کسی که خودکشی میکند براساس عقل و منطق عمل نمیکند و واکنش او صرفاً احساسی است. نظر آنها درست برخلاف دیدگاه کاموست که معتقد است اندیشیدن عمیق و واقعی دربارهٔ خودکشی فوقالعاده عقلانی است.
کتاب 1984
تنها یک مسئلهٔ فلسفی واقعاً جدی وجود دارد و آن هم خودکشی است. قضاوت دربارهٔ اینکه آیا زندگی به زیستن میارزد یا نه، در واقع پاسخی است برای این مسئلهٔ فلسفیِ اساسی. تمام مسائل بعدی؛ اینکه جهان سه بُعد دارد و اینکه ذهنْ نُه یا دوازده طبقه دارد در درجهٔ اهمیت بعدی قرار دارند.
آلبر کامو؛ فیلسوف فرانسوی اگزیستانسیالیست (۱۹۶۰ ـ ۱۹۱۳)
کتاب 1984
«همهٔ ما در ته چاه فاضلابایم اما شماری از ما به ستارگان خیره شدهایم.»
کتاب 1984
به قول روانکاوان، اینکه فکر کنی وقتی زندگی برای من گند و گه است، برای عالموآدم گند و گه است، یکجور سم شیرین ذهنی است
کتاب 1984
راسل معتقد است ارزش فلسفه بیشتر در عدمقطعیت آن نهفته است.
آترین🍃
مهندسی ژنتیک و نانوتکنولوژی تمام رنجهای زندگی احساسی را منسوخ خواهد کرد. این پروژه، بلندپروازانه اما از لحاظ تکنیکی عملی است. همچنین از لحاظ ابزاری منطقی و از لحاظ اخلاقی اجباری است.
دیوید پیرس، فیلسوف بریتانیایی لذتگرا (ـ ۱۹۶۰)
کتاب 1984
آریستیپوس بسیار اهل سفر بود. او از سیرن (در لیبی باستان) به آتن و رودس رفت و سپس مجدداً به سیرن بازگشت. در عصر او این رفتوبرگشت چیزی معادل سفر دور دنیا بود. شیوهٔ دیگر آریستیپوس برای لذت بردن از زندگی خرید بود. او شیفته و ستایشگر زندگی لوکس و مرفه بود. یک شیوهٔ او برای کسب ثروت و درآمد، دریافت شهریههای گزاف از شاگردان کلاسهایش بود، درست برخلاف سقراط و افلاتون که به دسترسی آزاد و رایگان به اطلاعات برای همه اعتقاد داشتند و از دریافت شهریه بیزار بودند.
کتاب 1984
آریستیپوس یک لذتجوی عنانگسیخته بود. از عواقب احتمالی و خوفناک لذتجویی بیحدومرزْ هراسی نداشت. برایش اهمیت نداشت که کامجوییِ یکی ممکن است مسبب رنج و آزار دیگری شود و اصولاً به مسئلهای به نام «پرهیزگاری» اعتقادی نداشت. معتقد بود که هدف تمام اعمال ما لذت است پس برای کسب لذت نیازی هم به رعایت کردن عرفهای اجتماع نیست.
کتاب 1984
رالف والدو امرسن اشارهٔ خوبی دارد که در مورد زندگی من یکی خوب مصداق دارد؛ «ما همیشه در حال آماده کردن خودمان برای زندگی کردن هستیم اما هیچوقت زندگی نمیکنیم.»
کتاب 1984
خودم فکر کردم اگه تو بدترین حالتِ ممکن خدایی در کار نباشه و همهٔ ما با مرگمون تمومِ تموم بشیم چرا اینقدر بیخودی خودم رو اذیت کنم.
آترین🍃
حجم
۱۵۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۲ صفحه
حجم
۱۵۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۲ صفحه
قیمت:
۴۸,۵۰۰
۲۴,۲۵۰۵۰%
تومان