بریدههایی از کتاب هربار که معنی زندگی را فهمیدم، عوضش کردند: زیست با استفاده از خرد فلاسفهی بزرگ
۴٫۲
(۱۷۹)
«ما همیشه در حال آماده کردن خودمان برای زندگی کردن هستیم اما هیچوقت زندگی نمیکنیم.»
فاطمه افشار
احتمال تحقق احساس خوب داشتن در همهحال و برای همیشه چهقدر است؟ لحظات شورانگیز و لذتبخش زندگی را در نظر بگیرید شخصاً تجربیات جنسی را در بالای فهرستم قرار میدهم. حالا آیا میخواهم تمام عمرم در حال تجربهٔ یک ارگاسم طولانی و تمامنشدنی باشم؟ گمان نمیکنم. این ارگاسم مادامالعمر احتمالاً بعد از حداکثر یکی دو ماه تمام شور و حرارتش را از دست میدهد و تبدیل به مسئلهای یکنواخت و بیمزه میشود و از سوی دیگر دلتنگ دیگر احساساتی میشوم که شاید به اندازهٔ مسائل جنسی شورانگیز نباشد اما غیبتشان به مدت طولانی مغمومم میکند.
احسان رضاپور
از نظر اپیکور لذت منفی یعنی فقدان درد، غایت زندگی است اما از نظر آریستیپوس لذت مثبت و حاضر، هدف و معنای اصلی زندگی است. اپیکور معتقد است که انسان هر چه بیشتر از اجتماع دوری کند سعادتمندتر و راضیتر است اما آریستیپوس معتقد است که اگر انجام فعالیت اجتماعی و سیاسی لذت به همراه دارد، باید آنها را انجام داد (بهخصوص برخی فعالیتهای اجتماعی که همراه با ارضای کامل است). به زعم آریستیپوس انسان معمار کاخ لذت خویش است.
آریستیپوس لذت را غایت خیر میدانست و بر آن بود که هر چه میکنیم به امید لذت یا ترس از رنج است.
احسان رضاپور
فرض کنید وارد اتاقکی میشوید وقتی دکمهای را روی پانل دیوار اتاقک فشار میدهید یک اسکنرْ شرایط و محتویات تمام سلولهای مغز و بدن شما را ضبط و پس از ضبط هر قسمتْ آن بخش را نابود میکند. اطلاعات ضبطشده سپس با سرعت نور به سیارهای دیگر منتقل میشود و مشابه عینی شما در آنجا بازسازی میشود. از آنجا که مغزِ نسخهٔ همسان شما دقیقاً مشابه شماست، زندگی شما را دقیقاً تا لحظهای که آن دکمهٔ کذایی را فشار دادید، به خاطر میآورد. شخصیت آن همسان دقیقاً مشابه شما خواهد بود و از هر جنبهٔ روحی، روانی و ذهنیای که حسابش را بکنید امتداد شما محسوب میشود. حالا سؤال این است که آیا این خودِ جدید، خودِ شماست؟ آیا این چیزی که روی مریخ فکر میکند شماست، متفاوت از آن «شما» ی زمینی است؟
ali dehghan
کامو در رمان بیگانه نوشت: «اگر در جستوجوی معنای زندگی باشید هرگز زندگی نخواهید کرد.»
Mst
«مثل روشن شدن یک چراغ در تاریکی بود. در آن لحظه حس میکردم که زندگی شامل تعداد نامحدودی احتمالات است.»
Mst
لذت چیزی را که در اختیار داری، با آرزو و میل چیزی که نداری ضایع نکن. به خاطر داشته باش چیزی که اکنون داری، چیزی بوده که زمانی آرزوی داشتنش را داشتی.
خانوم ارل گری
«مراقب باش که آرزوی چه را داری چون ممکن است آرزوی تو محقق شود.»
آذیــن؛
«زندگی چیزی است که در مورد شما اتفاق میافتد درست در همان زمان که درگیر نقشههای دیگری هستید.»
Sana
تنها یک مسئلهٔ فلسفی واقعاً جدی وجود دارد و آن هم خودکشی است. قضاوت دربارهٔ اینکه آیا زندگی به زیستن میارزد یا نه، در واقع پاسخی است برای این مسئلهٔ فلسفیِ اساسی. تمام مسائل بعدی؛ اینکه جهان سه بُعد دارد و اینکه ذهنْ نُه یا دوازده طبقه دارد در درجهٔ اهمیت بعدی قرار دارند.
آلبر کامو
منکسر
آن بیرون خیلیخیلی بزرگ است و هر یک از ما خیلیخیلی کوچک. زندگی ما بسیار کوتاه و زمان بیآغاز و بیپایان است پس شاید زندگی فردی ما آنقدرها هم که دوست داریم و فکر میکنیم مهم نباشد.
Marzieh
«ما همیشه در حال آماده کردن خودمان برای زندگی کردن هستیم اما هیچوقت زندگی نمیکنیم.»
کاربر ۵۲۹۴۵۲۵
خوب که فکرش را میکنم میبینم قسمت اعظم عمرم را در اینباره فکر کردم که «خب بعدش چی میشه؟» وقتی شام میخوردم فکر میکردم که قرار است بعد از شام چه کتابی را بخوانم یا چه فیلمی را ببینم و همین باعث میشد که در آن لحظه مثلاً نتوانم از سیبزمینیِ تنوری که زیر دندانم بود لذت کامل و وافر را ببرم. در حقیقت سؤال تکرارشوندهٔ «بعدش چی؟» تبدیل به یکی از موضوعات اصلی تکراری زندگی من شد.
کاربر ۵۲۹۴۵۲۵
«دنیا لانهٔ دزدان است و شب در راه. ابلیس زنجیرها را پاره میکند و چون سگی هار در جهان میچرخد. زهر دنیا بر همه تأثیر خواهد گذاشت. هیچکس توان گریختن ندارد. بنابراین بیایید شاد باشیم تا زمانی که میتوانیم شاد باشیم بیایید مهربان بخشنده باشیم. ما نباید از لذت بردن در این جهان شرمسار باشیم.»
nafiseh.hn
در زبان ما بهزیبایی و ظرافت دو وجه تنها بودن در نظر گرفته شده: از لغت انزوا برای بیان درد تنها بودن و از لغت خلوتْ برای بیان شکوه تنها بودن استفاده میشود.
پل تلیش؛ استاد الهیات (۱۹۶۵ ـ ۱۸۸۶)
Soleimani
هر کاری را طوری انجام بده که انگار قرار است آخرین کاری باشد که در زندگیات انجام میدهی.
هیچیسم
مرگ رویدادی در زندگی نیست. ما زندگی نمیکنیم تا مرگ را تجربه کنیم. اگر ابدیت را بیزمانی معنا کنیم نه مدتزمانی نامحدود، آنگاه زندگی ابدی متعلق به کسانی است که در حال زندگی میکنند. زندگی ما پایانی ندارد همانطور که میدان دید ما مرزی ندارد.
لودویگ ویتگنشتاین، فیلسوف اتریشی ـ بریتانیایی (۱۹۵۱ ـ ۱۸۸۹)
هیچیسم
عرفان یک مسئلهٔ شخصی است نیازی نیست که آن را با کسانی شریک شوید که درست مثل شما فکر میکنند، و با سیستمهای دیگر مقایسه شود یا عمومیت داده شود. و مهمتر از همه نیازی ندارد که منتهی به ایجاد نفرت و بیزاری و برافروزی آتش جنگ شود.
خوب عرفان دقیقاً چیست؟ لودویگ ویتگنشتاین بهزیبایی آن را اینگونه توصیف کرده: «عرفان در پی این نیست که بگوید جهان چگونه هست و چگونه باید باشد، بلکه در پی آن است که بگوید جهان همین است که هست.»
هیچیسم
جان بارت؛ رماننویس اگزیستانسیالیست امریکایی (ـ ۱۹۳۰)
هیچیسم
پذیرش پوچی این آزادی بیحدومرز را به انسان میدهد تا معنای شخصی خود را برای زندگی خلق کند.
در هر دو زبان انگلیسی و فرانسه لغت اَبزورد اشاره به
هیچیسم
حجم
۱۵۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۲ صفحه
حجم
۱۵۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۲ صفحه
قیمت:
۴۸,۵۰۰
تومان