بریدههایی از کتاب هربار که معنی زندگی را فهمیدم، عوضش کردند: زیست با استفاده از خرد فلاسفهی بزرگ
۴٫۳
(۱۸۲)
گمان میکنم درسی که ارسطو به ما میآموزد این است که «برای داشتن یک رابطهٔ طولانی و پایدار باید کسی را پیدا کنید که بتوانید در کنارش خودتان باشید و او هم بتواند در کنار شما خودش باشد و این خودتان بودن و خودش بودن منتهی شود به مجاورت و نزدیکی سالم و سازنده.»
Pouya
در عصر ما «یکی در دو تن» یا «روحی در دو بدن» به این معنا بود که برای هر فردی شریک روحی کاملی از قبل مقدر شده و ما در اعماق وجودمان این فرد را میشناسیم و عاشقش هستیم بدون اینکه او را ملاقات کرده باشیم. جستوجو برای یافتن این فرد، پایانناپذیر بود و بنابه این تعریفْ هر معشوقی که نیمهٔ گمشدهٔ ما نبود، یک انتخاب بد بود. نتیجهٔ طبیعی این باور این بود که بسیاری از ما به راحتیِ آب خوردن زوج خود را عوض میکردیم. دو ماه با یکی بودیم و بعد از یک بحث جزئی یا کلی در مورد مسئلهای مهم یا پیشپاافتاده به این نتیجه میرسیدیم که تشخیصمان اشتباه بوده و با امید کشف زوج کامل به سراغ مورد بعدی میرفتیم.
Pouya
آلبرت انیشتین این وضعیت خاص را بهزیبایی در این نوشتهاش منعکس کرده: «در خلوت و تنهایی زندگی میکنم که در ایام جوانی و شباب، دردناک و در روزگار بلوغ و کمال، دلپذیر است.»
Pouya
لحظاتی است.
خلوت گزیدن عملی خودخواهانه است اما گمان نمیکنم که خودپسندانه باشد. من آنجا نمینشینم تا به خودم بابت خودم بودن و خودم شدن تبریک بگویم. اگر بخواهم بابت چیزی به خودم تبریک بگویم صرفاً بابت بودن است؛ زنده بودن.
Pouya
یکی از خوبیهای رفقای قدیمی و صمیمی این است که شما میتوانید پیش آنها، خودِ خرتان باشید.
رالف والدو امرسن؛ فیلسوف امریکایی (۱۸۸۲ ـ ۱۸۰۳)
Pouya
اگر بخواهم به بهترین و لذتبخشترین لحظات و دقایقی که کنار هم سپری کردیم اشاره کنم لحظاتی بوده که کنار هم احمقبازی درآوردیم، لحظاتی بوده که به خودِ خرِ واقعیمان راحت و صمیمانه در کنار هم خندیدهایم.
Pouya
در اواخر مقالهٔ «ارزش فلسفه» راسل از لذتگرایی یونان هم ستایش میکند؛ جایی که مینویسد: «زندگی فلسفی، آرام و آزاد است.»
اپیکور معتقد بود که این نوع زندگی بهترین شیوهٔ زندگی است. یک زندگی آرام و سرشار از لذت. اما به اعتقاد راسل، فلسفه بیشتر شبیه یک نوع مذهب بود. دیدگاه او به ذهنی فلسفی، فراتر از اپیکور بود و اینگونه نتیجه میگرفت که «از طریق عظمت جهانی که فلسفه ترسیم میکند و میبیند، ذهن نیز بزرگی و عظمت میگیرد و با این جهان یکی میشود.»
Pouya
از نظر میل لذات به دو دستهٔ عالی و پست تقسیمبندی میشوند و در میان این لذات عالی، اندیشیدن و تفکر از بالاترین درجه برخوردار است. راسل تنها حرف سقراط را تأیید نمیکند که میگفت «زندگیای که در آن از اندیشیدن خبری نباشد ارزش زیستن ندارد.»
Pouya
میل نوشت: «بهتر است یک انسان ارضانشده باشید تا یک خوک ارضاشده. بهتر است سقراط ناکام باشید تا ابله کامیاب.»
Pouya
«چی میشد اگه میشد روزهایی که قوه و بنیهش رو داشتم و حواس پنجگانهم بهتر و کاملتر کار میکرد از زندگی بیشتر لذت میبردم؟ آیا زندگیای که تجربه کردم زیباتر و پُربارتر میشد؟»
Pouya
هنگامی که ما درک کنیم که زندگی و زیستن محکوم به ناامیدی همیشگی است، میتوانیم به آن بخندیم و در این زمان لذت واقعی به شیوهای آیرونیک آغاز میشود. مشابه آن مثلی که میگوید زندگی شاید آن جشنی نباشد که فکرش را میکردیم اما حالا که به آن دعوت شدهایم بگذار تا میتوانیم برقصیم.
لئوپاردی نوشته: «کسی که جسارت خندیدن را دارد ارباب جهان است چون آمادهٔ مُردن است.»
Pouya
در طول تاریخ بشریت، هنگامی که گونهٔ ما با این حقیقت موحش و هراسانگیز مواجه شد که «ما نمیدانیم که هستیم و در این اقیانوس هرجومرج بینظمی به کجا میرویم؟» مقامات مسئول، مقامات سیاسی، مذهبی و آموزشی سعی کردند با وضع قوانین و احکام به ما آرامش روحی اعطا کنند. سعی کردند در ذهن ما تلقی خودشان از واقعیت و حقیقت را جا بیندازند. اگر میخواهید برای خودتان فکر کنید بایستی قدرت مسئول را زیر سؤال ببرید و بیاموزید چگونه خود را در شرایط ذهن آزاد آسیبپذیر قرار دهید.
Pouya
اما طبیعتِ این خودِ واقعی که انسان شجاع در جستوجوی آن است چیست؟ نیچه معتقد است چیزی که این انسان در اعماق وجودش کشف میکند خیلی زیبا نیست. او مینویسد اگر واقعاً من با کمال صداقتْ درونم را مطالعه کنم در اعماق وجودم مرد دیوانه، هوسباز، بیاخلاق شکمباره و جنایتکاری را کشف میکنم. آنگاه آماده میشوم تا با طبیعت واقعیام زندگی کنم.
Pouya
برای شروعْ انسان بایستی از تمام چیزهایی که به آن وابسته است، تمام چیزهایی که به او القا شده و میتواند دلیل کمال او در زندگی شود جدا شود، مسائلی مانند خدا یا روح. انسان در این دنیا زندگی میکند، همین جا. پس باید هرگونه اتصال خود را به جهان ماورایی قطع کند. برای چنین انسانی رها شدن از میراث ذهنی و روانی یک چالش دایمی برای او خواهد بود.
Pouya
شاید بازبی به این رضایت داشت که یک زندگی راحت و ساده و مطابق اصول پذیرفتهشدهٔ عرف جامعه، قوانین اجتماعی و دستورات مذهبی داشته باشد. اما مطابق تعالیم نیچه، بازبی زندگی خود را انتخاب نکرد او تنها نسخهای را که جامعه برایش پیچیده بود پذیرفت و مطابق آن زندگی کرد. او نتوانست از غریزهٔ بدویِ تعلق به گله دست بکشد چون به این آگاهی و درک دست نیافت که او در حقیقت بخشی از گله است. بازبی نمیتواند صادقانه با چیزی که واقعاً هست و چیزی که در اعماق وجودش احساس میکند مواجه شود. در نتیجه او صرفاً زندگی میکند و یک انسان زنده نیست. به عبارت دیگر زندگی را آنگونه که واقعاً هست تجربه نمیکند.
Pouya
هنر زندگی کامجویی در هر لحظه و هر مکان است و لذیذترین و ماندگارترین لذتها نه ذهنی هستند و نه همیشه اخلاقی.
آریستیپوس، فیلسوف یونانی لذتگرا (۳۵۶ ـ ۴۳۵ پیش از میلاد)
MhmD
سگ من که اسنوکر نام دارد یک لذتگرای طبیعی است و یک دلیلش این است که دیدِ بلندمدتی در زندگیاش ندارد. از خوردن ماندهغذایی که در تودهای زباله پیدا کرده نه واهمهای دارد و نه ابایی و برایش مهم نیست که بعد از خوردنش ممکن است دچار دلدرد بدی شود. اصلاً «بعداً» چه معنایی برای اسنوکر دارد؟ او صرفاً از لحظهلحظهٔ زندگیاش لذت میبرد بدون اینکه به نتایج و عواقب آیندهٔ آن کاری داشته باشد.
MhmD
او تجرد را انتخاب کرد چون معتقد بود که وابستگی به مسائل جنسی و سکس، ناگزیر فرد را به احساسات ناشادی چون حسادت، کسالت و حسرت هدایت میکند.
MhmD
آیا اپیکور پیشنهاد میکند که در شکل ایدئال و مطلوب حیات یا همان زندگی شاد ما نباید هیچگونه میل و خواستهای داشته باشیم؟ صرفاً با چیزی که داریم و کاری که میکنیم شاد باشیم؟
منتظر خواندن جواب خیر هستید؟ غافلگیرتان میکنیم، بله. این دقیقاً چیزی بود که مد نظر اپیکور بود.
MhmD
ما متقاعد شدهایم، جامعه ما را متقاعد کرده که خصوصیت کمالگرا بودنْ یکی از خصوصیات بارز اشخاص محترم و معتبر جامعه است. ما فرزندانمان را وادار میکنیم که کمالگرا باشند. اما نتیجهٔ کمالگرایی این است که ما مدام در تلاش برای این هستیم که حاصل کارمان بتواند بهتر باشد.
MhmD
حجم
۱۵۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۲ صفحه
حجم
۱۵۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۲ صفحه
قیمت:
۴۸,۵۰۰
۲۴,۲۵۰۵۰%
تومان